۹/۲۸/۱۳۸۶

نگاه همه جانبه

تا حالا دقت کردید که وقتی آدم هر چیزی رو از یه زوایه و مکان ببینه نظرش در مورد همون موضوع از یه دید دیگر و زاویه یا مکانه دیگر چقدر فرق داره و متفاوت هست؟!!

مثلا من وقتی از ژاپن آمده بودم کانادا رفتم برای دختره دیکر پیدا کنم. به همه دیکرهای این جا سر زدم آنقدر به نظرم کثیف و غیر قابل تحمل و عقب مونده می آمد که اصلا نمی توانستم به خودم بقبولانم که حتی برم تو لیست انتظارثبت نام کن و دختره رو به همچین جایی بسپرم.
یادم می آمد یکی از آن جای های که رفتم دیکرYMCA بود . آنقدر این دیکر به نظرم کثیف و فقیر بود که اصلا وسط توضیحات مربی اش گذاشتم رفتم.
حالا همین دیکر از اول دسامبر به دختره جا داده آنقدر من از این موضوع خوشحالم که حد نداره . واقعا نمی دونید چقدر دیکر سنت جوزف افتضاح بود که الان این دیکر به نظرم بهشت و تمیز ترین جای دنیا می آید. خیلی خوشحالم ک هدختره دیگه آن جا نمیره.

در مورد ایران هم من وقتی خارج از ایران هستم واقعا یه چیزهای برام غیر قابل تحمل هست . مثلابیاد به چکمه من گیر بده یا مثلا در مورد نوع لباسی که پوشیدم ازم بازخواست کنه .
اما همین خود من بارها تو ایران با خونسردی روسریم رو کشیدم پایین سرم رو انداختم پایین راهم کشیدیم تندی رفتم تا دچار دردسر بزرگتری نشم.
تابستان همین امسال دقیقا فردای روزی که رسیدیم تهران تو میدان ونک بچه بغل خانمی من رو کشید کنار گفت: گفت این چیه پوشیدی؟!! گفتم یه پیراهن مشکی با یه شلوار سفید. فکر نمی کنم اشکالی داشته باشه . گفت تو بچه به بغل خجالت نمی کشی از خودت این جوری لباس می پوشیدی؟
اول باهاش بگو مگو کردم. برگشت گفت ک خیلی زبون درازی کنی بد جور حالتو می گیریم. دیدیم هوا پس هست . گفتم:
( خب! من برای یه سری کار اداری با دختره تنها رفته بودم تهران و نمیخواستم دچار دردسر بزرگ تر بشم) من تازه رسیدم تهران دارم می رم لباس مناسب بخرم .
الان هر وقت به رفتاری که کردم فکر می کنم از خشم به انفجار می رسیدم . نمیدونم چرا آن موقع تنوانستم این رفتار توهین آمیز رو تحمل کنم و حتی حاضر شدم توضیح هم بدهم که چرا این رفتار ناشایسته با بچه در بغل از من سر زده . الان از این ور مرز که نگاه می کنم به خودم می گم من چطور آن همه توهین و تحقیر رو تحمل کردم . به کسی چه من چی پوشیدم . کاش محکم وا می ایستادم زیر بار حرفش نمی رفتم هر اتفاقی هم می افتاد مهم نبود.نمیدونم واضح هست که چی می خواهم بگم یا نه ؟!


خیلی وقت ها فکر می کنم این موضوع انتخابات و رای دادن هم یه چیزی شاید مثل همین مثال ها باشه . شاید خیلی چیز ها که ما از این جا خیلی بد و زشت عیر قابل تحمل می بینم واقعا از داخل خود ایران اینقدر زشت خنده دار به نظر نیاید.
ولی هر جور فکر می کنم و از هر دیدگاهی سعی می کنم ببینم اصلا نمیتوانم قبول کنم باز یه عده ای بخواهند شعار دموکراسی بدهند. دنبال اصلاحات از نوع خاتمی هر چیز دیگر داخل این قانون اساسی و با این حرفهای از این قیبل باشند.

نمی دونم می گویند فقط این احمق ها هستند که نظرشان عوض نمی شوند. شاید یه روز نظرم عوض شد ولی به نظرم این انتخابات این برگه رای تنها سهم من از دموکراسی ما باید از داخل خودمون رو عوض کنیم ووو از این قبیل حرفها که کم کم داره حداقل تو وبلاگستانه رونق پیدا میکنه . هیچ چیز جز تقسیم شدند چند تا شغل نون و آب دار بین چند دسته افراد داخل نظام نیست. این بازی انتخابات رای دادن این بد هست آن یکی بدتر هست بازی دموکراسی بدون هیچ حداقلی... چی بگم من فقط می دونم من وارد این بازی نمی شم .

هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker