1-من اختراعات زیادی در وبلاگستان داشتم که به نام دیگران ثبت شده که در کمال نجابت ازش گذشت کردم به روی مبارک خودم نیاوردم.خیلی وقتها طرف حرفهای من رو با کمی بالا پایین تو وبلاگش نوشت من باز به روی خودم نیاوردم.
شما هم فهمیدید به روی خودتون نیاورید. اگر نفهمیدید هم باز روی خودتون نیاورید. کلا بیخیال این وبلاگستان.
از این به بعد به نیت پنچ تن هفت تایی می نوسم. این هفت تن همون پنج تن هست به اضافه امام خمینی و امام خامنه ای!
2- برای ورودی و هزینه یک ماه مهدکودک دختره ۹۴۷ یورو ناقابل پول دادم.( مدرک هم خواستید دارم). حالا ماه دیگه باید هزینه کلاس باله و موزیک رو هم جداگانه پرداخت کنم.
دختره از روز دوشنبه این هفته رسما مهدکودکش رو آغاز کرد. آنقدر راضی هستم از این مهدکودک که حد نداره. خودش هم خیلی خیلی خوشحال هست روزهای اول خیلی راحت رفت بدون گریه زاری اما دیروز خیلی گریه کرد که خیلی جای تعجب داشت. امروز هم یه کم گریه کرد.
مهدکودکش رو با خیلی وسواس و دقت انتخاب کردم. واقعا واقعا معلم مهدکودکش خوب مهربان هستند. من این رو با عمق وجودم درک می کنم.
کلا تو این شهر منهای یه سری مهدکودک های دولتی و نیمه خصوصی یه مدرسه برتیش هست یه مدرسه آلمانی یه مدرسه آمریکایی. که کلا خارجی ها و شاید به نوعی قشر پولدار جامعه میره.
روزهای اول همه توصیه می کردند حالا که ما از آلمان آمدیم دختره هم کمی آلمانی بلد هست بهتره همون مدرسه آلمانی بره که من به شدت مخالف این موضوع بودم هستم و خواهم بود.
جالب نیست تو کشور رده دومی مثل پرتقال حداقل ده مهدکودک خوب به دختره جا داد. جز یه مدرسه کویین الیزابت که گفت: سال شروع شده باید تا سپتامبر صبر کنی. که البته بعدا با پارتی بازی به من جا داد. من اصلا مشکل پیدا کردن مهد کودک نداشتم.
3- یکی از ایرادی های که من به کشورهای آلمان دارم سیستم آموزش این کشور هست. به نظرم واقعا سیستم شون نیاز به بازنگری داره. منظورم دانشگاه نیست. بیشتر همون مهدکودک مدارسش مد نظرم هست.
اولین مهدکودک دنیا تو ۲۸ جون ۱۸۴۰ توسط یه آلمانی باز شد. کلمه Kindergarten کلا از زبان آلمانی به انگلیسی یا زبان های دیگه رفته. تو خیلی کشورها هم ازش استفاده میشه. اما متاسفم که اینقدر فرهنگ استفاده از مهدکودک در این کشور ضعیف هست. مملکت به مدرنی سیستم اش به شدت مردسالار هست. ( به نظر من تو کشوری که برای زنان چاره اندیشه نشده باشه مرد سالار هست)
دوست من می گفت تا قبل یه وزیر ( یادم نیست اسم وزیرش رو و این که مال کدوم وزارت خونه بود) که شش هفت تا بچه داره بیاد سر کار مهدکودک ها تا ساعت یازده صبح بود. یعنی وقتی برای تفریح بچه یه مدت کوتاه نه جایی که مادر بچه رو بسپره , بره سر کار.
مادرانی که می خواستند بعد از بچه دار شدن برند سرکار باید از یه ننه استفاده می کردند.البته هنوز هم قشر خیلی مرفه از سیستم ننه* استفاده می کنه.
البته جدیدا هم از انگلیسی ها یاد گرفتند. مادرهای خونه دار میرند لاینسس می گیرند و به همراه بچه خودشون تو خونه شون به شرطی که یه سیری شرایط رو داشته باشند چند تا بچه دیگر رو هم نگهداری می کنند. یه جوری مهدکودک خانگی درست کنند . البته روش نظارت هم هست.
اما من به شما توصیه می کنم هیج وقت از این ها مخصوصا تو آلمان استفاده نکنید. تو کانادا که فرهنگ عموم مردم خیلی خیلی بالاتر از آلمان هست یه آماری می خواندم از بچه های که از این مهدکودک های خانگی استفاده می کردند و درصد زیادی ازشون مورد اذیت آزار قرار می گرفته بودند.
ما قبل از این که بریم آلمان برای مهدکودک دختره اقدام کرده بودیم. قرار بود اولین روزی که وارد آلمان شدیم دختره مهدکودکش رو شروع کنه تا من آزاد باشم و به کارهام برسم.
نشون به آن نشون که تا آخرین روزی که ما المان بودیم دختره مهدکودک درست حسابی نداشت. این مهدکودک تا وقتی که ما آن جا بودیم هم هنوز باز نشده بود.
تا وقتی که دختره زیر سه سال بود می گفتند خوب خیلی دولت اجبار نداره مهدکودک در اختیار من قرار بده. اما بعد از سه سالگی باید برای دختره یه جا پیدا می کردند که تنهایی جایی که به من آخر جا دادند. ان هم نصف روز تو یه یتم خونه بود. که صد البته من حتی فکر این که دختره بسپارم دست معلم های شدیدا بد اخلاق آن جا رو به خودم راه ندادم. مدیر مدرسه وقتی من باهاش حرف می زدم راهش کشید رفت. تو موقعی هم که ایستاده بود به کنج دیوار خیره شده بود. یه نیم نگاه خشک هم به من نکرد.
4-یکی از انتقادانی که هیلاری کلینتون تو زمان کمپین انتخاباتی اش به این آقای پرزدنت انتخاب شده بلاک** اوباما داشت این بود که می گفت: این اقا در تمام زمان سناتور بودنش تنها سناتوری بود که بیشترین رای ممتنع رو داده. همچین آدمی چه طور می توانه برای آمریکا چنج به ارمغان بیاره?!!
رای ممتنع هم یعنی این که کسی برای هیچ موضوعی نظری نداره. می توانه از این رای در مواقعی مثبت یا منفی یاد کنه. رای ممتنع یعنی این که طرف خیلی دوست نداره با چیزی چالش کنه.
به نظر می رسه از این به بعد مردم مسلمان و غیر مسلمان امریکا تنها چنجی که شاهد خواهند بود تغییر پرزدنت سفید به سیاه خواهد بود.از سناتوری با ان همه رای ممتنع تغییری بیشتر از این انتظار نخواهد رفت. برخوردش با موضوع غزه رو ببنید.خیلی نا امید کننده بود.
من به شخصه خیلی از این آقای بلاک اوباما خوشم نمیاید. رفتارش با زنش و شخصیت عصبی اش خیلی من رو خوشحال نمی کنه. یه دو سه تا مصاحبه اش رو می دیدیم فکر می کنم اگر یه کم دیگه خودش رو کنترل نمی کرد دیگه کم مونده بود که به میشل بگه خفه شو بزار من حرف بزنم.
5- این فرانسه حق این پرتقال رو خورده بی خود غذاهای بی مزه اش و سفره اش معروف شده ها واقعا غذاهای پرتقالی خیلی خوشمزه تر و با کیفیت تر هستند. البته اعتراف می کنم کلا سلیقه غذاآرایی و تزیین غذاشون مثل فرانسوی ها خوب نیست. بهترین رستورانش هم یه غذای خیلی خوشمزه رو با شکل خیلی معمولی سرور می کنه.
یه مقاله تو نشنال جوگرافی هست که اشاره می کرد برخلاف سابقه که مردم خیلی به ظاهر رستوران و گارسون های شیک پیک توجه می کردند. جدیدا مردم خیلی به کیفیت غذا بیشتر از ظاهر رستوران گارسن توجه می کنند. تو یه رستوران نه خیلی شیک برای کیفیت غذا مردم ساعت ها منتظر غذا می مانند. چیزی که سالیان قبل اصلا اتفاق نمی افتاد.
6-هوا حول و حوش ده درجه هست ولی هر روز بارون می آید.یه بارون های نازی می اید که روی رینگور رو سفید کرده راضی ام به راضی خدا بارون بیاید. هوا سرد نباشه.هوا منفی ده نشه غمی نیست.
7-امام هفتم هم امروز غیبت دارند.
*ننه به کسی گفته میشه که می اید تو خونه از بچه نگهداری می کنه و در بعضی مواقع کار خونه رو هم انجام میده.
* *کسانی که منظور رو نگرفتن برای فهمیدنش به کامنت دونی مراجعه کنند.
2- برای ورودی و هزینه یک ماه مهدکودک دختره ۹۴۷ یورو ناقابل پول دادم.( مدرک هم خواستید دارم). حالا ماه دیگه باید هزینه کلاس باله و موزیک رو هم جداگانه پرداخت کنم.
دختره از روز دوشنبه این هفته رسما مهدکودکش رو آغاز کرد. آنقدر راضی هستم از این مهدکودک که حد نداره. خودش هم خیلی خیلی خوشحال هست روزهای اول خیلی راحت رفت بدون گریه زاری اما دیروز خیلی گریه کرد که خیلی جای تعجب داشت. امروز هم یه کم گریه کرد.
مهدکودکش رو با خیلی وسواس و دقت انتخاب کردم. واقعا واقعا معلم مهدکودکش خوب مهربان هستند. من این رو با عمق وجودم درک می کنم.
کلا تو این شهر منهای یه سری مهدکودک های دولتی و نیمه خصوصی یه مدرسه برتیش هست یه مدرسه آلمانی یه مدرسه آمریکایی. که کلا خارجی ها و شاید به نوعی قشر پولدار جامعه میره.
روزهای اول همه توصیه می کردند حالا که ما از آلمان آمدیم دختره هم کمی آلمانی بلد هست بهتره همون مدرسه آلمانی بره که من به شدت مخالف این موضوع بودم هستم و خواهم بود.
جالب نیست تو کشور رده دومی مثل پرتقال حداقل ده مهدکودک خوب به دختره جا داد. جز یه مدرسه کویین الیزابت که گفت: سال شروع شده باید تا سپتامبر صبر کنی. که البته بعدا با پارتی بازی به من جا داد. من اصلا مشکل پیدا کردن مهد کودک نداشتم.
3- یکی از ایرادی های که من به کشورهای آلمان دارم سیستم آموزش این کشور هست. به نظرم واقعا سیستم شون نیاز به بازنگری داره. منظورم دانشگاه نیست. بیشتر همون مهدکودک مدارسش مد نظرم هست.
اولین مهدکودک دنیا تو ۲۸ جون ۱۸۴۰ توسط یه آلمانی باز شد. کلمه Kindergarten کلا از زبان آلمانی به انگلیسی یا زبان های دیگه رفته. تو خیلی کشورها هم ازش استفاده میشه. اما متاسفم که اینقدر فرهنگ استفاده از مهدکودک در این کشور ضعیف هست. مملکت به مدرنی سیستم اش به شدت مردسالار هست. ( به نظر من تو کشوری که برای زنان چاره اندیشه نشده باشه مرد سالار هست)
دوست من می گفت تا قبل یه وزیر ( یادم نیست اسم وزیرش رو و این که مال کدوم وزارت خونه بود) که شش هفت تا بچه داره بیاد سر کار مهدکودک ها تا ساعت یازده صبح بود. یعنی وقتی برای تفریح بچه یه مدت کوتاه نه جایی که مادر بچه رو بسپره , بره سر کار.
مادرانی که می خواستند بعد از بچه دار شدن برند سرکار باید از یه ننه استفاده می کردند.البته هنوز هم قشر خیلی مرفه از سیستم ننه* استفاده می کنه.
البته جدیدا هم از انگلیسی ها یاد گرفتند. مادرهای خونه دار میرند لاینسس می گیرند و به همراه بچه خودشون تو خونه شون به شرطی که یه سیری شرایط رو داشته باشند چند تا بچه دیگر رو هم نگهداری می کنند. یه جوری مهدکودک خانگی درست کنند . البته روش نظارت هم هست.
اما من به شما توصیه می کنم هیج وقت از این ها مخصوصا تو آلمان استفاده نکنید. تو کانادا که فرهنگ عموم مردم خیلی خیلی بالاتر از آلمان هست یه آماری می خواندم از بچه های که از این مهدکودک های خانگی استفاده می کردند و درصد زیادی ازشون مورد اذیت آزار قرار می گرفته بودند.
ما قبل از این که بریم آلمان برای مهدکودک دختره اقدام کرده بودیم. قرار بود اولین روزی که وارد آلمان شدیم دختره مهدکودکش رو شروع کنه تا من آزاد باشم و به کارهام برسم.
نشون به آن نشون که تا آخرین روزی که ما المان بودیم دختره مهدکودک درست حسابی نداشت. این مهدکودک تا وقتی که ما آن جا بودیم هم هنوز باز نشده بود.
تا وقتی که دختره زیر سه سال بود می گفتند خوب خیلی دولت اجبار نداره مهدکودک در اختیار من قرار بده. اما بعد از سه سالگی باید برای دختره یه جا پیدا می کردند که تنهایی جایی که به من آخر جا دادند. ان هم نصف روز تو یه یتم خونه بود. که صد البته من حتی فکر این که دختره بسپارم دست معلم های شدیدا بد اخلاق آن جا رو به خودم راه ندادم. مدیر مدرسه وقتی من باهاش حرف می زدم راهش کشید رفت. تو موقعی هم که ایستاده بود به کنج دیوار خیره شده بود. یه نیم نگاه خشک هم به من نکرد.
4-یکی از انتقادانی که هیلاری کلینتون تو زمان کمپین انتخاباتی اش به این آقای پرزدنت انتخاب شده بلاک** اوباما داشت این بود که می گفت: این اقا در تمام زمان سناتور بودنش تنها سناتوری بود که بیشترین رای ممتنع رو داده. همچین آدمی چه طور می توانه برای آمریکا چنج به ارمغان بیاره?!!
رای ممتنع هم یعنی این که کسی برای هیچ موضوعی نظری نداره. می توانه از این رای در مواقعی مثبت یا منفی یاد کنه. رای ممتنع یعنی این که طرف خیلی دوست نداره با چیزی چالش کنه.
به نظر می رسه از این به بعد مردم مسلمان و غیر مسلمان امریکا تنها چنجی که شاهد خواهند بود تغییر پرزدنت سفید به سیاه خواهد بود.از سناتوری با ان همه رای ممتنع تغییری بیشتر از این انتظار نخواهد رفت. برخوردش با موضوع غزه رو ببنید.خیلی نا امید کننده بود.
من به شخصه خیلی از این آقای بلاک اوباما خوشم نمیاید. رفتارش با زنش و شخصیت عصبی اش خیلی من رو خوشحال نمی کنه. یه دو سه تا مصاحبه اش رو می دیدیم فکر می کنم اگر یه کم دیگه خودش رو کنترل نمی کرد دیگه کم مونده بود که به میشل بگه خفه شو بزار من حرف بزنم.
5- این فرانسه حق این پرتقال رو خورده بی خود غذاهای بی مزه اش و سفره اش معروف شده ها واقعا غذاهای پرتقالی خیلی خوشمزه تر و با کیفیت تر هستند. البته اعتراف می کنم کلا سلیقه غذاآرایی و تزیین غذاشون مثل فرانسوی ها خوب نیست. بهترین رستورانش هم یه غذای خیلی خوشمزه رو با شکل خیلی معمولی سرور می کنه.
یه مقاله تو نشنال جوگرافی هست که اشاره می کرد برخلاف سابقه که مردم خیلی به ظاهر رستوران و گارسون های شیک پیک توجه می کردند. جدیدا مردم خیلی به کیفیت غذا بیشتر از ظاهر رستوران گارسن توجه می کنند. تو یه رستوران نه خیلی شیک برای کیفیت غذا مردم ساعت ها منتظر غذا می مانند. چیزی که سالیان قبل اصلا اتفاق نمی افتاد.
6-هوا حول و حوش ده درجه هست ولی هر روز بارون می آید.یه بارون های نازی می اید که روی رینگور رو سفید کرده راضی ام به راضی خدا بارون بیاید. هوا سرد نباشه.هوا منفی ده نشه غمی نیست.
7-امام هفتم هم امروز غیبت دارند.
*ننه به کسی گفته میشه که می اید تو خونه از بچه نگهداری می کنه و در بعضی مواقع کار خونه رو هم انجام میده.
* *کسانی که منظور رو نگرفتن برای فهمیدنش به کامنت دونی مراجعه کنند.
۱۱ نظر:
ماشالله به سوادو معلوماتت.ندزدنت يه وقت. بلاك اوباما؟بلاك؟؟؟؟؟؟
ندا خانم ماشاله به شما و این بغض و کینه تون به نویسنده این وبلاگ خانم منفجر نشی عزیزم. خیلی سواد نمی خواست فهمیدن این بلاک اوباما!!!بلاک تو انگلیسی یعنی سیاه این اوباما هم چون وایت رو به بلاک تغییر داده مفتخر به لقب بلاک اوباما شده.فهمیدی عزیزم. از کینه ات یه کم کنی طنز تو مطلب رو می گرفتی خیلی نیاز نبود این جوری بروزش بدهی خیلی برای فشار خونت خوب نیست.
اگر شهریه یک ماه مهدکودک تو پرتغال اینقدره پس دیگه دانشگاه چنده؟ اینجا یک همچین مبلغی از شهریه یک رشته مهندسی بالاتره! اینقدر مردم از اینجا وقت بازنشستگی میرن پرتغال من فکر کردم باید ارزون باشه.
راستی منم نوری به اوباما نمی بینم. فقط انتخاب شدنش بود که مهم نه شخص خودش.
havaye barooni ra eshgh ast
نام خانم وزیر آلمان که هفتا بچه دارد و خود صاحب پنح برادر میباشد و اندازه بچه هایش هم مدارک تحصیلی تا پرفسوری نامشان
Ursula Gertrud von der Leyen میباشد.
ببینم این برای 8 صبح تا 6 عصر هست؟ من فکر میکردم انگلیس مهد کودکش اینقده گرونه!!! پرتقال که سر میبرن با اینکه اینجا کمتره من فکر میکردم با این وضع که ارزش کار کردن نداره چیزی بعد از کسر مالیات وپرداخت هزینه مهد نمیمونه. مثل اینکه همیشه اوضاع میتونه بد تر باشه!!! موفق باشی. از دخترک بپرس چرا گریه میکنه و چرا ناراحته بعضی وقتها بچه ها چیزایی رو میبینن که ما بهشون توجه نداریم! اگه فقط دلیلش دوری از تو و ساعت طولانی بودن تو مهده عادت میکنه اگه دلیل دیگه ای داره باید پیداش کنی.
سلام
ببخشید من یک سوال داشتم، آیا شما کسی را که در اسپانیا زندگی کرده باشد میشناسید که به من معرفی کنید (منظورم اگر وبلاگی را میشناسید) و یا حتی خودتان در مورد زندگی در اسپانیا اطلاعاتی را دارید.
من هم مانند شما چندین سال در ژاپن زندگی کردهام و وبلاگ شما را چندین سال است که میشناسم. در حال حاضر از یکی از مراکز تحقیقاتی اسپانیا هم پذیرش برای پست دکترا دارم، ولی بدون گرنت. باید برای گرنت جداگانه اقدام کنم که هنوز این کار را نکرده ام. هیچ نو اطلاعاتی هم در مورد زندگی در آنجا ندارم. بیشترین مطالبی که دنبالش هستم مربوط به مدرسه بچه ها، مهد کودک، دانشگاه برای ادامه تحصیل همسر و ....میباشد.
خیلی لطف میکنید اگر کمکم کنید.
کیمیا جان من از شهریه دانشگاه خبر ندارم. اما فکر کنم دانشگاهها دولتی باشه. برای گرونی هم خب این جا هم واقعا ارزون هست هم واقعا گرون مثلا غذا و مواد عذا واقعا نصف آلمان هست اما مواد بهداشتی و شوینده می توان به جرات بگم ۴ برابر آلمان هست یه مسواکی که من برای دختره تو آلمان می خریدم ۱.۷۵ این جا ۶ یورو ۲۰ سنت برای همون پول دادم. میدونم خیلی برای بازنشستگی می ایند این جا فکر می کنم دلیلش شاید این باشه که بازنشسته دیگه خیلی از مخارج یه زندگی معمولی مثل مهدکودک دانشگاه و اینها رو نداره قیمت خونه و آپارتمان هم خوب ارزون هست هوا هم خوب هست دیگه چی بهتر از این من که میخواهم بازنشسته شدم بیایم این جا . آورا چان اگه امروز هم دیگه بارون می بارید می زدم زیر گریه داره یواش یواش خیلی میشه ها یه هفته است هر روز بارون میاید. حسین مرسی واسه اسم این خانم وزیر چه اسم سختی هست ها تو ویکی یه کم ازش بخوانم ببینم چی میشه!
مامان کوچیل عزیزم مهدکودک این جا از ساعت ۷.۳۰ صبح هست تا ۵.۳۰ این ساعتی هست که بچه ها با مربی هست از ساعت ۵.۳۰ تا ساعت ۷.۴۵ عصر هم بچه تو زمین بازی یا کتابخانه با مراقب دیگر که فقط مواظب شون هستند بازی می کنند تا پدر مادرها برای تحویلشون برسند. من دخمله رو ساعت ۵ بر میدارم چون دیگه خیلی خسته میشه . برای گرونی مهدکودک هم واقعا آدم حتی فرم بچه دوم رو هم نمیتوانه بکنه با این مخارج و هزینه. من خودم یه سال اول نشسته ام خونه کار نکردم گفتم به دردسرش نمی ارزه اما برای ادمی مثل من خونه نشستن یعنی مرگ .
گریه دخترک رو راستش اصلا نیمدونم روز به روز داره بدتر میشه البته امروز یه کم بهتر بود واسه همین یه کم امیدوارتر شدم . خودش که میگه من میخواهم پیش مامانم باشم. دوست ندارم برم دیکر. الان یه هفته هست تو خواب گریه می کنه میگه من مامانم رو میخواهم. فکر کنم یه کم روتین اش هم بهم خورده قبلا تا لنگ ظهر میخوابید شب ها هم تا هر وقت دلش میخواست بیدار بود. اما الان باید صبح زود بیدار شه اما فکر کنم یواش یواش داره عادت می کنه . پسر دماغی رو ببوس یه صور زده به دخمل من ها من فکر می کردم دخمله فقط دستش تو دماغش هست . خوب شد این دماغ رو نوشتی ها خیالم جمع شد.
محمد رضا عزیز من متاسفانه کسی رو تو اسپانیا نمی شناسم. وبلاگی رو هم نمی دونم. اگر پیدا کردم بهت خبر میدم. خودمم هم آن جا زندگی نکردم و فقط توریستی رفتم. راستش خوشم نیومد. زیاد مردم مهربانی نداره. سیستم متروش از سیستم مترو پرتغال هم بد تر بود. خیلی درهم برهم بی در و پیکر بود. وقتی از ژاپن میری آن جا باید خیلی آماده باشی منهای مدرنی ژاپن و از نشر فرهنگیهم مردم خیلی رک هستند و در مقایسه با مردم خجالتی ژاپن یه کم ممکنه تو ذوق بزنه. در مورد مهدکودک و دانشگاه ادامه تحصیل همسر هم واقعا هیچی نمیدونم. ببخشید که نمیتوان کمکی بکنم.
اما همه می گویند پرتغال و اسپانیا خیلی شبیه هم هستند. درمورد پرتغال می دونم که مملکت کاملا به دو قسمت تفسیم شده پول دار و متوسط (حتما یه طبقه فقیر هم داره) تقسیم شده. اما چیزی که خیلی به چشم میاید اینه که این جا پول داشته باشی واسات بهشت هست چون با پول همه کار میتوانی بکنی.برخلاف کانادا که پول هم داشته باشی گاهی وقتها تو داخل کانادا هیچ کاری نمیتوانی بکنی باید بری خارج از کشور اما این جا مثلا مریض بشی پول داشته باشی نیاز نیست تو صف بمونی میتوانی بری دکتر خصوصی خیلی هم خوب سرویس میدهند . از مدرسه ناراضی باشی میتوانی مدرسه مختلف خصوصی بری. کلا بدون پول زندگی خیلی این جا سخت هست حقوق ها کلا خیلی پایین تر از جاهای دیگه هست تکس هم بالاست. خیلی گرنت وجود نداره اگر هم بتوانی گرنتی بگیریی فقط زحمت اش بهت هست پول میره جای دیگه چیزی به دستت نمیرسه .نهایت میتوانی چند تا از دانشجو هات رو باهاش ساپورت کنی یا کنفرانس چیزی باهش بری اما پولی به دستت نمیدهند. امیدوارم موافق باشی.
تيلای عزيز
از راهنماييت خيلی ممنون. به هر حال اين تنها انتخاب من بوده البته تا به الان.
در واقع چون نميخواهم خودمو آلوده ژاپن بکنم ترجيح ميدهم هر جا باشه ولی اينجا
نباشه.
البته فکر ميکنم شما هم تا حدودی با من هم عقيده باشيد. اين طور نيست؟
ارسال یک نظر