امروز جوجو ما دقيقا يه ماهه شد. از روزی که اين جوجو طلايی دنيا آمده تا به امروز که يکماهه شده اصلا وقتی نبود تا برای گرفتن ويزاش اقدام کنيم. امروز آخرين مهلت گرفتن ويزا برای جوجو بود. بعد از آن اقامتش غير قانونی مي شد. برای گرفتن ويزا هم من و جوجو بايد شخصا می رفتيم.
می خواستیم واساش اجازه کار هم بگیریم که دیگه یواش یواش خودش مستقل شه. اما چون حالش زیاد خوب نبود یک ماه فعلا بهش سرویس مجانی می دهیم تا بعد جبران کنه.
آنقدر امروز هوا هیروشیما خوب و گرم بود٬که ناچار شدم همه لباس های جوجو رو در بیاریم و جوجو مون کلی سکسی شد. بعدش رفتیم تو معبد هيروشيما که همون نزدیکی ها بود. کلی پياده روی کرديم. تو معبد عروسی بود. که غروس دوماد کلی با ما عکس گرفتن. شب هم رفتيم تو سوگو سنتر رستوران هندی که شوهرک عاشق ديونه غذاهاش هست کلی دصر و آبميوه مجانی به مناسبت اولين ورود جوجو دريافت کرديم. از وقتی که جوجو دار شديم حتی وقتی که هنوز نيومده بود تا حالا هر رستوران رفتيم کلی پذيرايی شديم.
کلی باید لینک اضافه کنم که واقعا فرصت نمی کنم.اما هفته آینده یه روز رو به این کار اختصاص میدم. حالا میتوانم درک کنم این شوهرک رو که چرا حتی زمان نماز خواندنش رو هم می نویسه.
وبلاگ آساهی که علاوه بر اسم روزنامه اسم یه آبجو خیلی معروف هم هست. در مورد وضعیت پزشکی در ژاپن نوشته.
به خیلی ها باید لینک بدهم. یکیش آقای سینا تابش هست. که نمیدونم چرا همیشه یادم میره لینکش رو بذارم. هروقت می خواهم وبلاگش رو بخوانم کلی باید دنبالش بگردم. این رو این جا نوشتم تا دیگه یادم نره. شما هم اگر لینک تون یادم رفتم بگوید اضافه کنم.
این پست ساکورا رو هم از دست ندهید. در مورد نظر یک ژاپنی نسبت به ایران و ایرانی
راستی من و جوجو اين پست رو با هم نوشتيم . جوجو رو دست من خوابيد و من با يه دست اين ها نوشتم. اميدوارم زياد غلط و غولوط نداشته باشه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر