۱/۱۱/۱۳۸۴
در وبلاگ تخته
ارسال شده توسط Tila در پنجشنبه, فروردین ۱۱, ۱۳۸۴ 0 نظرات
۱/۰۶/۱۳۸۴
بازم عيد شما مبارک
روزها آخر سال گذشته را تقريبا به جای پا با سر دويدم تا بالاخره رسيدم همه کارم را به موقع انجام بدم. صبح روزی که شبش عيد بود. يه زلزله شديد اومد. البته نه اين که ما زلزله نديده باشيم ها این جا تقریبا هر ماه زلزله میاید. اما از وقتی زلزله ها ايران آن همه خسارت به بار آورد من زلزله ميشه خیلی ميترسم ٬ قبلا اصلا اهمیت نمیدادم و از جام تکون هم نميخوردم. اما الان خیلی میترسم . این زلزله که از هفت ریشتر هم بیشتر بود ( دقیقا یادم نیست چقدر بیشتر بود ٬فقط یادم هست از هفت بیشتر بود) فقط یک کشته بالای ۸۰ سال داد اما به نسبت زلزله های قبلی که من ندیده بود خونه ها رو خراب کنه چند تا خونه رو هم خراب کرد بود ولی خوشبختانه زیاد خسارت نداشت.
راستی صحبت زلزله شد امروز یکی از استاد گروه مکانیک می گفت تو توکيو هر هفته يه زلزله ميايد اما دانشمندان موفق شدند از نيروهای که از زلزله آزاد ميشود را مهار کنند و زلزله شديد هم نميتواند با توجه به محکم بودن خونه تو توکيو خيلی مهم باشد. من ازش پرسيدم راسته که دانشمندان جاپنی زمان زلزله را قبل از وقوع آن اعلام ميکنند خيلی با قاطعيت گفت درسته. متاسفانه وقت تمام شد بود من نتوانستم ازش بپرسم چه مدت قبل از زلزله و چطوری. به هر حال اين سن سی گفت که دانشمندان زمان زلزله را تشخيص ميدهند و انرژی که از زلزله آزاد ميشود را مهار میکنند و مورد استفاد قرار ميدهند . راست دوروغش گردن خودش .
در آخرین روز سال گذشته خونه تکانی هم کردیم. من و شوهرک دو تا البته به اضافه اين جوجه آنقدر دويدم که شبش تا صبح من که از خستگی نميتوانستم بخوابم اما خوب خيلی خوب بود یه جورای شبیه عید بود و چسبيد.
تو وقت عصر کار خونه تمام شود. من سه ساعته يه عالمه غذا فقط برای پنج نفر پختم. این هم هنرنمايی شوهرک لاغرک هست که دستش هم تو عکس هست ببنید چقدرقشنگ میز گذاشته یک عالمه به این قاشق ها علاقه دراه بذار تو غذا. هیچ وقت فراموش نمیکنه قاشق مخصوص برای غذا بذازه.
البته غذا ها فقط اينها نيست ها سبزی پلو با ماهی و کوکو سبزی (که خيلی بد مزه شده بود) و فسنجون هم داشتم که چون دوست ايرانی ما در کنار ظرف خم شده بود و مقدار زيادی از بدن مبارکش در عکس بود ناچار آن قسمتش را حذف کنم . حالا شما بدون مدرک قبول کنيد که اين غذاها را هم داشتيم.
جای همه شما خالی خيلی خوش گذشت. با این که نرسیدم هفت درست کنیم چون هیچ کدوم از موادش رو نداشتم اما خیلی شبیه شام عید بود و ما با تنها خانواده ایرانی که این جا دوست هستم خیلی شب خوبی گذارندیم.
راستی يه خبر خيلی خيلی مهم آدی یاهوی که من برای اين وبلاگ استفاده ميکنم حک شده و من نتوانستم به هيچ کس از دوستانم ای ميل بزنم برای تبریک سال نو . اگر کسی هم ای ميل يا آف لاين داده من خبر دار نشدم .از هم کسانی که به من ای میل زدن یا شاید هم نزدند عذر خواهی می کنم شرمنده همه اگر جواب نگرفتین به همین دلیل بوده.
به همين دليل هم به چت نوروزی که چقدر دلم ميخواست نرفتم کلی حالم گرفته شد.
لطفا بعد از اين به ای آدی آميل بزنيد. tila.cactus@ gmail.com
من هر چی ميايم در مورد اين فوتبال حرفی نزم انکار نميشه . واقعا از ته دل آروز مي کنم اگر قرار باشه اين جور چيزها را از ايران نشان بدهند هرگز ٬هيچوقت نه کشوری با ايران فوتبال بازی کنه نه هرگز خبری از ايران تو تی وی اين کشور پخش بشه .
آن از ورزشگاهش که توش دو تا عکس به چه بزرگی زدن آن بالای بالاش اين دوربين های جاپنی هم هی ميرند روش زوم ميکنه٬ گزارشگر هم تند تند ميگه چپی خمينی هست راستی خامنه ای.ایران کشور مسلمان هست زنان نمیتوانند ورزشگاه برند. چون ممکنه آن جا کاری بد بکنند. مردم مسلمانند؟ هی پشت سر هم زنان با چادر مشکی که خشم از چهرشون فوران میزنه نشون میده .( بابا این همه دختر خوشگل قرتی تو ایران هست.این همه زن چادری خندان تو ایران هست.) همه مردم هم خشمگین و گرفته هستند؟! تو گزارش این تی وی خراب شده جاپن.
این آخوند کی هست این ها چپ و راست نشون میدند؟؟
يکی از دوستان من ازم پرسيد که چرا زنان نمي توانند برنند مگه آن جا چی کار ميکنند ؟ من هم مونده بودم چی بگم ؟ گفتم زنان ها هيچ کاری نمي کنند اين قدر بی جنبه نيستند که يه مرد ببنيد بخواهند همان جا تو ورزشگاه بهش تجازو کنند. اين مردان هستند که ممکنه حرف بد بزند خوب زنان ما نبايد اين حرفها را بشنوند. چون ما مسلمانیم. قيافه بد بخت ديدنی بود از پاسخ من.
حالا چپ و راست بايد این جا اين بچه جاپنی که زخمی شده را نشون بدهند٬ شيشه های خورد شده تو خيابان و اتوبوس داغون را نشون بدهند. ديگه همين يه ذره آبروی که داشتم ّمون هم ميره.
من در طول بازی کلی دعا کردم ایران نبره تا این جوری نشه ٬ اما شوهرک گفت اگر بازی را ببازند ٬بدتر میکنند ممکنه به خود جآپنی ها بد ادبی کنند. انکاری خیلی فرقی نمیکنه. یادش بخیر پارسال تو مراسم آتش بازی که تو ماه آگست برگزار شد ما دقیقا یک ساعت بیست دقیقه منتظر ماندیم تا از در جزیزه میاجی ما جایی که آتش بازی در آن برگزار شده بود خارج شویم . همین طور که صف جلو می رفت تابلو اعلام میکرد از نقطه ای که شما ایستاده اید چقدر تا زمان خروج از محل وقت نیاز هست. تو این مدت یه نفر هم دیگری را هل نداد و پیرزنان و پیرمردان به دونه کوچکترین مشکلی از مراسم دیدن کردن.
کلی دعا کردیم که ايران ببره از اين اتفاقات نيافته اما انکاری خيلی هم فرقی نميکنه ها ایران چه ببره چه ببازه انکار بايد خونی ريخته بشه بدون خون و خونين کار پيش نره.
من واقعا اعصابم خورد ميشه از اين برنامه . اينها چقدر به دوستانم پز دادم دولت ايران شايد ايراد داشت باشه اما مردم ايران خيلی ممهون نواز هستند خيلی مودب هستند خيلی اين جوری آن جوری هستند . حالا يکی بيايد جمعش کنه. حالا نمی شد دو دقیقه تحمل کنید دونه دونه ببرید حتما باید رو سر و کول هم برید تا از در بیرون برید چند نفر هم رو هم زیر دست پا له کنید. این همه تو فرهنگ ایرانی داریم که به در که میرسید کلی تعارف که شما اول بفرمایید چی شد پس؟ حالا شیشه اتوبوس ها را چرا شکستید ؟
چند وقت پيش جاپن با چين بازی فوتبال داشت. با اين که روابط دولت و مردم اين جا با چينی ها خيلی خوب هست حتی دولت جاپن برای اين که دوستی اش را نشون بده به دولت چين و فراموش کردن گذشته های تلخی که در گذشته بوده يه بورسيه مخصوص که فقط به شهروندان چينی اختصاص داره در نظر گرفته اما تو جريان بازی فوتبال چينی ها به شدت فرهنگ و زبان جاپنی را مورد توهين و ناسزا قرار داده بودند تا جايی که نخست وزير جاپن از مردم درخواست کرد رفتار در خور مهان با جاپنی ها داشته باشند. البته جاپنی ها آدمهای خود داری هستند و عکس العمل نشان نميدهند اما تا مدتها تلويزيون اين جا افرادی را که تو ورزشگاه صدا گاو به تقلید زبان جاپنی در می آورند را جز برنامه های ظنز خودش نشان ميداد اين برنامه ها تاثير منفی رو ديد منی که جاپنی نیستم نسبت به چينی گذاشته بود .
حالامی ترسم اين ها برای ايران هم نه شکلی ديگر تکرار شود
ارسال شده توسط Tila در شنبه, فروردین ۰۶, ۱۳۸۴ 0 نظرات
۱۲/۲۹/۱۳۸۳
سال نو مبارک
خيلی دلم ميخواست سال نو را شخصا به تک تک دوستان خوبم تبريک بگويم ولی متاسفانه خيلی گرفتار کار هستم و شرمنده همه دوستان خوبم . لطفا تبریک سال نو من را در همین جا بپذيريد. برای همه دوستان خوبم و تمامی مردم روز زمين سال خوب و خوش آروز ميکنم.
اميدوارم امسال سالی خوب و خوش به انتظار همه ما باشد. دوستتون دارم و آغاز بهار زيبا و سال نو را به همه تبريک ميگويم
سالتون مبارک دوستان
ارسال شده توسط Tila در شنبه, اسفند ۲۹, ۱۳۸۳ 0 نظرات
۱۲/۲۵/۱۳۸۳
ما برای چه هزینه میدهیم
دارم فکر ميکنم داريم ما واقعا داریم چی کار ميکنيم . داريم هزينه آزداي بيان ميدهيم؟هيچ وقت به مفت مجانی بدست آوردن چيزی اعتقاد نداشتم. ولی آيا واقعا اين جور هزينه دادن ها آزادی بيان ما را در بلند مدت تضمین میکنه؟ که حالا بايد تحمل کرد و کم کم به نتيجه رسيد.
نميدونم شايد داريم تمرين دموکراسی ميکنيم؟ ولی فکر ميکنم آیا واقعا اين جوری تمرين دموکراسی مي کنند؟ برای تمرين دموکراسی تا جایی که من میدانم بايد يه حداقلی داشت. ولی آيا ما آن حداقل را داريم؟آیا واقعا با آخوند دیکتاتور میشه دموکراسی تمرین کرد؟ تا حالا تو کجا تاریخ کشوری زیر سایه دیکتاتوری به دموکراسی رسیده که ما دومیش باشیم.
شايد زمان ميخواهيم؟ ولی چقدر زمان؟ واقعا نزدیک به سی سال زمان که دنیا در این مدت زیر رو شد زمان کمی بود؟ تو این سی سال چقدر دموکراسی در ايران پيشرفت کرده ؟ چقدر زمان بيشتر بايد بهش داد و منتظر ماند ؟سالها ٬قرنها چقدر؟
زمان برای دموکراسی پارامتر خيلی مهم هست.و کی هست که اين را نداند؟ ولی وقتی زمان ثابت هست و هيچ حرکتی رو به جلو نداره آيا باز هم بايد منتظر زمان بود ٬که مشکل ما را حل کند و دموکراسی در آن پا بگيره؟
اصلا تو اين هشت سال که خاتمی اومد و دروان طلائی بود برای ایران . زمانی که اصلاحات آغاز شد. وضعيت دموکراسی در ايران چقدر پيشرفت کرد؟آیا وضعيت الان نسبت به قبل بارها و بارها بدتر نيست؟ خوب زمان در اين مدت هشت سال چه نقشی در جلو بردن دموکراسی در ايران داشت.
واقعا اين وضعيت تا کی ميخواد ادامه پيدا کنه؟ تا کی میخواهیم به وشعیت موجود رضایت بدهیم. تا کی ميخواهيم عزا بگيريم و غصه بخوريم. آيا واقعا ديگه وقتش نشده پاشيم راستی٬ راستی يه کاريم کنيم. تا کی ميخواهيم اين حکومت را که يه مخلوطی از پوپوت٬ طالبان ٬ صدام و هزار ديکتاتور خونخوار دیگر هست را تحمل کنيم ؟ واقعا تا به کی ؟!
رضایت دادیم به چهارتا ماشین رنگارنگ و مدل بالا که تو خیابانهای تهران هست. دلمون خوشه مملکت پيشرفته ای داريم و واقعا نميدونيم و خبری نداریم از وضعیت اقتصاد ايران واین که در کجای این جهان ایستاده ایم؟
دلمون خوشه نفت داریم ولی وضعیت پژوهشی دانشگامون افتضاح است.استادان دانشگاه همدان مدتهاست که حقوق دریافت نکرده اند. بودجه پژوهشی در دانشگاه ها نزدیک به صفر هست. مملکتی که بودجه پژوهشش دو هزارم درصد تولید ناخالص اش هم نیست . که همون اندکش را هم دانشگاها حيف و ميل خرج بسیج رایهان نور هزار چیز دیگر غیر از پژوهش می کنند در کجا اين جهان که با سرعت شگفت آور در حال حرکت هست قرار دارد.
همه حرف و شعارمان اين هست که ديگران به نفت ما چشم دوخته اند و ما بايد با چنگ دندان تا نابودی کامل ايران از آن محافظت کنيم. نميدونم کی ميخواهيم از خواب بيدار شيم آنانی که نفت ما را میخورند ٬همين الان هم دارند این کار را باجدیت تمام انجام میدهند٬ اين همه دست و پا زدن ما برای نگه داشتن ظاهری اين نفت به چه معناست.
دلمون خوشه تو ايران چندين چاه نفت ديگر هم کشف شده . وقتی حتی توان استخراج آن نفت را از دل زمين نداريم ٬ (تصفيه و تبديل کردنش به توليد دیگر پيشکش مان )کشورهای دارنده تجهیزات استخراج نفت هم به علت تحریم ایران حاضر این تجهیزات را به ما نمي فروشند. گیرم که تمام سرزمين ايران هم نفت بود خوب به چه درد ما ميخوره.
يکی گناه ميکنه يقه يکی دیگر را ميگيريم.تو جريان حمله عراق مدام داريم تحلیل می کنیم کی صدام را آورد؟ کی بهش اسحله فروخت؟ کي ازش حمايت کرد؟
این وسط هم اصلا نگاه نمی کنیم که تمام تجهیزات ارتش صدام از فرانسه و آلمان و روسيه تا مین می شد. این سه مدافع صلح طلب که در شورای امنیت حمله با عراق را وتو کردند و تا آخرين لحظه هم به صدام قول دادند که به عراق حمله نخواهد شد. ولی متاسفانه يا خوشبختانه گير يه آدم ديوانه ای آفتاده بودند که حتی وقتی صدام در روزهای آخر قول داد تمام نفت عراق را به خواهد داد تا دست از سرش بردارد باز به ماندن صدام رضایت نداد.
واقعا فکر ميکنيد با وضعیت دنيايی امروز و اقتصاد آزاد وقتی فردی سر ديگری را با چاقو ميبرد بايد به دنبال نفی هر چی چاقو در دنیا بود و یا فروشنده چاقو را متهم کرد که چرا به همچين کسی چاقو فروخته است؟واقعا تا کی میخواهیم دور خودمون بچرخیم و به جای حل کردن معادله فقط سعی در عوض کردن مجهولات معادله داشته باشیم؟ تا کی ؟
در آخر هم بگویم اصلا حرفم با کسانی نیست که خبر ارتداد مجتبی سمیعی نژاد را پخش کردند و این که بخواهم بگویم این کار بیهوده ای بوده است.به نظرم کار و تلاش همه آنها قابل تقدیر و تشکر هست. فقط حرفم این هست که تا کی باید شاهداین گونه خبر ها بود ابرو بالا آنداخت یک آه جگر سوز هم کشید؟نهایتا گفت داریم تمرین دموکراسی میکنیم و باید برایش هزینه داد. فقط سوالم این هست که ما برای چه چیز و چه آینده ای داریم این همه هزینه میدهیم .
ارسال شده توسط Tila در سهشنبه, اسفند ۲۵, ۱۳۸۳ 0 نظرات
۱۲/۲۳/۱۳۸۳
چند تا لينک
unknown woman و همه دوستان چقدر خوب شد که حرف من رو جدی گرفتید. نميخواهم اين اسم ها رو بچه بذارم اين ها فقط شوخی بود. حالا اگر خوشتون نمي ياد اسم خوشگل پيشنهاد کنيد.
آبچينوس جان کرکره را زدی بالا ها . زودی از حال و هوای عيد عکس بذار که دلمون برای عکسهای خوبت تنگ شده.
چت نوروزی که هاله سرزمین آفتاب برگزار ميکنه. پیشنهاد میکنم شرکت کنید.
این مقاله در وبلاگ اردشیر حتما بخوانيد. توضيح اضافه ندهم ولی اگریه عرب به خودش اجازه بده به اسمهای ايرني بگويد بد آهنگ زشت من خودم به شخصه ميزنم تو چشمش.باز اگر یه جاپنی من بگه اکثر ايرانی های تو اين جاپن چه دست گلی به آب دادند باز هم يقه اش را ميگيرم .
اين ستاد حفاظت اجتماعی يعنی چی ؟ يعنی تو هر کوچه يه جاسوس داشته باشم تو خونه هم آب خوردن خبر ببره .اين مسئله خيلی خيلی وحشتناکه آهای شماهای که تو ايران هستيد پاشيد يه کار بکنيد.
آفتاب پرست مشرک
به چراغ قوه
سجده کرد
جودی گفته طولانی ننویسم . این که طولانی نیست ؟ هست؟
دیگه اینکه این شوهرک بعد از این همه مدت تازه امروز به من میگه تو خیلی بانمک هستی. از صبح هم داره یه آهنگ فارس میخونه اصلا معلوم نیست از کجا یاد گرفته .
این کلیپ را از وبلاگ علی هزار حرف ناگفته نگاه نکنيد فقط گوش کنيد. برای حال و هوای عید خوبه.
حالا برو تو خوشگل ها ولو بخور و ديد بزن.
ارسال شده توسط Tila در یکشنبه, اسفند ۲۳, ۱۳۸۳ 0 نظرات
۱۲/۲۰/۱۳۸۳
مظفر و مظفره
دختر ها یا زهرا بودند یا فاطمه یا خدیجه یا کبری یا سکنیه یا زینب و پسر ها هم محمد حسن و حسین و جواد و امیر و ابوالفضل و ابوذر یا عمار شدند.
الان هم که حداقل چند تا از دوستان من که بچه دار شدند تو اين چهار پنج سال آخير اسم بچه هاشون را آريانا ٬ آرين ٬ آرايين شده حداقل سه تا از دوستان من تو اين يکی دوسال اسم بچه شون را یکصدا آريانا گذاشتند. از هر کدومشون هم که میپرسم ميگويند ما ايرانی هستيم تو خارج از کشور بايد اسم بچه مون نشانه ای از ايرانی بودن ما داشته باشه.
راستش من که نفهميدم ما از يک طرف ادعا ميکنيم ۲۵۰۰ تاريخ و تمدن داريم بعد تنها راهی که به نظر مون ميايد اسم ايران را زنده نگهداريم اینه که همه يکصدا اسم بچه هامون را آريانا و از اين قبيل بزاريم. من که نفهميدم شما فهميديد؟!
هر ايرانی از من میپرسه اسم بچه را چی ميزاره وقتی بچه ميگويم هاناکو يا ساتاکو دوتا شاخ در مياره البته من هم پشت سرش شاخ در ميارم که چرااسم جاپنی شاخ در آوردن داره؟!
حالا اومدم به اين آتووسان ميگم اسم بچه را چی بزاريم ميگه مظفر . ميگم حالا دختر شد چی؟ ميگه يه ه ميزاريم جلوش درست ميشه.
يه جوک هم بگم بخنديد. ما تو اين دانشگاه هيروشيما يه پر گوز سان داريم که از ترکيه آمده . همون که یکبار براتون گفته بودم بزرگترین آرزوش اینه که تو ترکیه انقلاب اسلامی به سبک انقلاب اسلامی ایران باشه .
اين پرگوز سان ما به هيچ غذای جاپنی لب نميزنه خودش میگه حتی اگر از گرسنگی بمیره. ميگه تنها غذا هايی را ميخوره که در بچه گی خورده باشه. تو مراسم ها که فقط غذايی جاپنی هستند اين بيچاره فقط سيگار ميکشه و آبجو ميخوره.
تو يکی از اين مراسم ها که پرگوز سان داشت آبجو ميخورد اوباياشی سان با خوشحالی بهش گفت من ميدونم تو چرا غذا نميخوری؟ما همه با چشم گرد شده ازش پرسيدیم چرا ؟! اوباياشی سان با قيافه متفکر گفت چون تو روزه هستی. وای خدا من هر دفعه يادم ميايد اين موضوع دو روز ميتوانم براش بخندم.
ارسال شده توسط Tila در پنجشنبه, اسفند ۲۰, ۱۳۸۳ 0 نظرات
۱۲/۱۸/۱۳۸۳
خانه وخانواده درجاپن
امروز هشت مارچ و روز زن هست.زنان در داخل ايران از مدتها پيش مشغول برپايی و تدارک مراسم اين روز هستند. واقعا جای خوشحالی و افتخار دارد که در کشوری چون ايران با آن قوانين و دولت قرون وسطی اش زنان بزرگ وشجاعی در راه برابری و بدست آوردن حقوق برابر تلاش ميکنند . من اين روز رو به همه اين زنان و تمامی زنان که در این راه تلاش میکنند٬ تبريک مي گويم و برای همه زنان آروزی حقوق برابر و متساوی با همه انسانها را دارم .
من بارها و بارها در اين وبلاگم از مردم و کشور جاپن تعريف کردم و به نکات مثبت آن به خوبی آگاه هستم. کلا فکر نمیکنم نقد کردن یا انتقاد داشتن به یه گوشه ای از سیستم به معنای نقض و منکر شدن کل آن سیستم هست.
کلا فکر نمیکنم برا هر ایرادی که به هر سیستمی وارد شد باید آن سیستم را بوسید و کنار گذاشت. سیستم جاپنی با در نظر گرفتن این موضوع که تو ساختن کشوری مثل جاپن خیلی خوب کار کرده اما از نظر من ایرادات خیلی ٬خیلی جدی به آن وارد هست. که البته باز تاکید میکنم این به معنی نفی کل سیستم نیست. اما فکر می کنم اگر این ایرادات رفع نشه جامعه جاپن را به شدت فرو می پاشد.
یکی از ایرادهای جدی که به نظر من به این جامعه و سیستم جاپن هست ساختار خانه و خانواده هست. برخلاف آن چیزی که از دور دیده میشود٬ جایگاه خانه و خانواده و میزان پایبندی همسران به زندگی مشترک بسیار٬ بسیار ناچیز هست. کلا از نظر من چیزی به نام خانه و خانواده به آن شکل که شاید حداقل در ذهن من هست در این کشور وجود ندارد.
در اينجا زنان وارد دانشگاه مي شوند٬ تا فقط و فقط شوهر مناسب تری پيدا کنند ٬ به محض پيدا کردن شوهر مناسب از درس خواندن منصرف میشوند و به شغل خانه داری میپردازند.
تعداد دانشجویان دوره دکتری زن به تعداد انگشتان زن هم نیست. اکثر زنان دانشجو در جاپن خارجی هستند. از ۲۵۰۰ فارع الحتصیل در سال گذشته فقط ده زن و فقط یک زن فارغ الحتصیل دکتری وجود داشت.
زنان بعد از ازدواج شغل خود را رها میکنند. حتی زنانی که دارای شغل های بلند پایه و حقوق های بالاتر از همسران خود هستند به محض ازدواج از شغل و خود انصراف میدهند و در خانه منتظر می نشینند تا حداقل یه کودک و تا حداکثر سه کودک به دنیا بیاروند.
قوانین جاپن هم تشویق میکند زنان خانه دار باشند تا شاغل . در صورت خانه دار بودن زن خانواده مرد مالیات خیلی کمی پرداخت می کند تا زمانی که فرزندان به سن قانونی برسند .
نقش مردان در تربیت کودک به معنی واقعی کلمه صفر که زیر صفر هست. مردان جاپن بعد از ازدواج کتاب بانکی خود را نزد خودشان نگه میدارند و کارت بانک خود را به زنان خود می سپارند. طبق قوانین جاپن داشتن حساب بانکی مشترک برای همسران به ندرت و سختی صورت میگیرید.من و شوهر نتوانستیم با پی گیری فراوان حساب بانکی مشترک داشته باشیم.
بنابراین مردان کتاب بانک رو نزد خود نگه میدارند چون با آن نمیشود پولی کشید فقط میتواند هر ماه آن را شارژ کرد. زنان کارت بانک را دراختیار میگیرند چون تمامی خرج کردن و هزینه کردن خانه و مدیریت مالی خانواده به عهده زن خانواده است.مردان هر ماه ار زنان خود پول تو جیبی دریافت میکنند٬ مردان با این کارت بانکی خود را از قید و بند هر گونه مسوولیتی رها میکنند .
حتی اگر خوب دقت کنید در رستوران ٬ خرید ها و جایی که خانواده با هم هستند این همیشه زنان هستند که هزینه ها را میپردازند . دقیقا عکس ایران که مردان باید این وظیفه الهی را انجام دهند . به همان اندازه که زنان در ایران پول میز میدهند به همان اندازه شاید هم کمتر مردان پول میز در جاپن را میدهند. البته من همیشه اجازه میدم شوهرک این پول را بدهد تا دلش نسوزه.
از صبح که زن صبحانه را حاضر ميکند و کيف و کفش شوهر را آماده ميکند و او را تا دم در بدرقه ميکند ٬ تا نصف شب مرد ديگر خبری از خانه و خانواده خود ندارد. مردان اغلب نهار را در محل کار خود صرف ميکنند. بعد از اتمام ساعات کاری همه مردان مثل سيل عظيمی روانه مرکز عيش و نوش ميشوند.بعد از آن بعضی هاشون باز به پشت میز کار خود بر میگرند ٬بعضی هاشون هم همچنان در آغوش زنان زیبا که اغلب از کشورهای تایلند ٬فیلیپین ٬ روسیه و... به نوشیدن ساکه مشغول هستند.
چیزی که برای من بسیارحیرت آور هست این بود که هرگز تا حد مرگ مشروب خوردن ٬ مست کردن در نزد کارمندان ٬ حرفها و حرکات نا مربوط کردن نه از طرف سه استاد دانشگاه نه از مدير بلند پايه پاناسونيک در این فرهنگ کار زشت و ناپسندی نيست.
حيرت آور تر از آن هم اين که داشتن رابطه جنسی خارج از خانواده حتی از طرف اين افراد به اعتبار و شغل اين ها برخلاف کشورهای ديگر به اعتبار شغلی آنها آسيبی نميزند. کلا خیلی کم هم سعی در پنهان کردن این مسئله هم دارند. خیلی راحت انکاری به رستوران میروند با آن برخورد میکنند.
البته منظورم اين نيست که اصلا لطمه ای به اعتبار آنها نميزند ولی وقتی مقايسه ميکنم با کشوری مثل آمریکا که مدير کمپانی معروفی حتی غیر معروف اگر تمامی آخر هفته ها را تا صبح در مراکز تفریحی شبانه سپری کند و در تمام مراسمها از فرط افراط در مشروب دست به حرکات و رفتار نا معقول بزند آینده و اعتبار شغلی و شخصی اش به چه شکل خواهد بود٬ دوتا شاخ در کله مبارک سبز میشود. ( دوستانی که در سایر کشورها هستند٬ میتوانند بگویند اگر این اتفاق برای مدیر شان بیفتد .برخورد دیگران با این افراد به چه شکل خواهد بود.)
مورد دیگری که خیلی در جاپن معمول هست داشتن سفرهای کاری بیشمار مردان هست که این کار آنقدر عادی و معمولی هست که من هر گز ندیدم که زنان جاپنی از سفرهای بیشمار مردانشان شکایت کنند . این سفر ها کاری راه را برای مردان که خیال گذران شبهای را با دوست دختران کم سن وسال خود دارند به راحتی هموار میکند و با گفتن رفتن به سفر کاری میتواند هر روزش را نزد با دوست دختر جوان و کم سنش سپری کند بدون هیچ گونه توضیح اضافه ای به عیال مربوطه. البته زنان این جاپن نه خودشان در پی توضیح خواستن هستند و نه کسی هم آنقدر اهمیت می دهد که به ایشون توضیح بدهد.
خلاصه کار این که مردان اغلب نیمه های شب مست و نیمه هوش به خانه باز می گردند و به کمک زنان مهربان به رختخواب میروند تا فردا که روز از نو روزی از نو.
در این جا زنان یاد گرفتن باید مادران مهربانی باشند که جای پدر را هم برای بچههای خود پر کند و هر روز سر ساعت بچه ها شون رو به پارک ببرند به کارهای تحصیلی فرزندان نظارت داشته باشند ٬ از صبح درگیر بردن بچه ها به مدرسه بعداز مدرسه ای این کلاس خصوصی به آن کلاس خصوصی باشند شب هم با هم بدون حضور پدری شام بخورند و بخوابند .
از نظر من زنان جاپن تمامی این کارها را حتی هر روز به پارک بردند کودکانشان نه تنها با عشق و علاقه انجام نمیدهند بلکه با آن به عنوان یک یه وظیفه نگاه میکنند که سعی دارند طبق آن اصل جاپنی بودنشون آن رابه بهترین شکل ممکن انجام بدهند.
در نتیجه وقتی که فرزندان به سن ازدواج و دانشگاه میرسند و خانه را ترک میکنند. زنان در سن میانسالگی خود را بسیار تنها احساس میکنند. انکار شغل و ماموریت بزرگی را به انجام رسانده اند. در این سن اکثر زنان شروع به کار کردن میکنند . و چون مدت زیادی از تحصیل و جامعه دور بوده اند به ناچار به فروشندگی در فروشگاه ها و کارهای نه خیلی بالا رو میآورند. طبق آمار من مدتها پیش در برد دانشگاه خوندم بیشترین درصد طلاق ها از طرف زنان در سن میانسالگی اتفاق میافتد.
ساتاکو دوست ۴۵ ساله من میگوید هرگز در رختخوابش بعد از تولد دومین فرزندش حضور مردی را احساس نکرده هست ٬ هرگز شوهرش دستی به محبت به سرش نکشیده هست. ساتاکو میگوید بعد از این که به خانه تازه ای که خریده بوده بود منتقل شودند با وجود این که به شوهر سه بار در طول روز یاد آوری کرده بود که شب را باید به منزل جدید بیاید ولی شوهر نیمه مدهوش
شب را در راهرو منزل قدیمی سپری میکند و صبح روز بعد صاحبخانه جدید با اعتراض مسئله را به او میگوید ساتاکو با خنده برای من تعریف میکند که چند شب جلو در خانه قدیمی در ماشین منتظر میماند تا شوهر رابه منزل جدید ببرد.
نکته دیگری که خیلی خیلی باز برای من جای تعجب داره اینکه زنان جاپن نه تنها به این وضع اعتراضی ندارنند بلکه خیلی ها شون از آن راضی هستند. دوست من هیروگو وقتی برای من توضیح میداد که چطور بودجه بندی کرده برای اقتصاد خانواده که بتوانه در مدت ده سال بعد از ازدواج خونه بخرد٬ تو بودجه بندی ایش به پولی اشاره ميکنه که برا ي تفريحات شبانه شوهر در نظر ميگيره.
هیرو گو وقتی چشم های گرد شده من را ديد و سوالم که آيا برايش مهم نيست که شوهرش شبها را با زنان دیگری سپری کنه ؟ باز در کمال حيرت من گفت شوهرش شغل مهمی داره و خيلی به سختی کار ميکنه و اين کار برايش لازم هست.
نمونه های زيادی دارم که هر کدومش تا مدتها من رو گيج و منگ کرده بود . به هر حال اين واقعيتی هست که من دارم از اين جامعه و اين فرهنگ ميبينم و عجيب تر اين که جنبش زنان و حرکتهای فمنيستی بسيار بسيار کند و بندرت در اين کشور بسيار مدرن و پيشرفته هست چيزی که به تعجب من هم اضافه ميکنه اين هست که کلا ميگويند وقتی ميخواهی ميزان پيشرفته بودن يک کشور و پایبندی به حقوق ضعف ترين فشر هر جامعه يعنی حيوانات آن کشور ببينن. اما در کمال تاسف چيزی که من در اين جامعه هر روز لمس ميکنم که حقوق حيوانات و سگها به مراتب از حقوق زنان بيشتر هست.
در آخر هم بگویم که با تمامی این حرفها باز شما بندرت مردانی را پیدا می کنید که در خانه آشپزی میکنند ٬ به زنانشان توجه میکنند ٬ به قوانین نابرابر جاپن اعتراض میکنند . خیلی هم روشنفکر و امروزی هستند.باز به ندرت و به تعدا انگشتان دست زنانی را پیدا می کنید که سعی در عوض کردن وضع موجود و شریک کردن مردان در مسائل خانه و خانواده هستند. البته من وقتی با زنان ایران مقایسه میکنم باز فکر میکنم زنان ایرانی خیلی خیلی جلوتر از زنان جاپنی در راه بدست آوردن حق و حقوقشان هستند.
نيازی نيست که توضيح بدهم که من در وبلاگم سعی ميکنم که نظر و ديدگها و مشاهدات غیر کارشناسی خودم رو مينويسم. اما باز تاکيد کنم که اين ديدگاه و برداشت و تجربيات من از کشور جاپن هست.اين ديدگاه غير کارشناسی و من فقط به عنوان يک فرد خارجی که واقعا سعی مي کنم بيطرف و بدون تعصب جريان خانه و خانواده و کلا حقوق زن در اين کشور آفتاب تابان ببينم.
راستی این سایت خبرچین رو دید؟ خیلی سایت جالبی هست و من خیلی خوشم اومد . همیشه کلی توش سایت خواندنی دیدنی هست. من خودم عضو شدم٬ توصیه میکنم شما هم عضو شوید . چون خیلی با حال هست که هر چی سایت خواندنی و دیدنی دارم با هم تقسیم کنیم.
ارسال شده توسط Tila در سهشنبه, اسفند ۱۸, ۱۳۸۳ 0 نظرات
۱۲/۱۳/۱۳۸۳
کدوم بهتره
در مقایسه با سایر کشورهای پیشرفته جاپن کشور خیلی امنی هست. میزان جرم و جنایتی که در آن اتفاق میافتد (البته با توجه به اینکه آلان آمار رسمی ندارم این جا لینک بدم ولی مشاهدات خودم را در مقایسه با کشورهای دیگر میگویم) بسیار پایین تر ا ز جاها دیگر هست.
اما مساله ای که این سالها خیلی همه گیر شده میزان جرم و جنایتی هست که در مدارس اتفاق میافته و این میزان به سرعت رو به افزایش هست. شايد کمتر ماهی بگذره در اين کشور که خبر کشته شدن معلمی به دست دانش آموزی پخش نشه.
ماه گذشته يک دانش آموز اخراجی از دبيرستان به مدرسه ابتدايی سابق اش رفته و سراغ معلم سابق اش را می گيره وقتی یکی از معلم ها آن را برای آشفته بودن ظاهرش به اتاق ديگری ميبره٬ دانش آموز دبيرستانی با چاقو بهش حمله ميکنه و بعد از کشتنش به دو تا معلم زن ديگر هم حمله ميکنه و آنها را هم زخمی ميکنه تا دستگيرش ميکنند.
در این جا من نمیخواهم در مورد این دانش آموز خاص و این که دلایلش برای این کار چی بود و آیا این که اصلا آدم طبیعی بوده و یا اینکه مشکله مغزی چیزی داشته حرف بزنم. چون هنوز پلیس داره تحقیقات میکنه و چیزی هم مشخص نشده.
طبق آماری که مدير مدرسه ما هفته گذشته براي خوند . از ده نفر دانش آموز دبيرستانی ۷ نفر آنها از حداقل از یکی از معلم های دوران ابتدايی شان منتفر هستند.
ميدانيد سيستم جاپنی کلا بر مبنای خرد کردن فرد و حل کردنش در گروه طرح ريزی شده . بنابراين در دوران ابتدايی معلم ها به شدت از تکروی دانش آموزان جلو گیری میکنند . هنوز که هنوز هست تنبیه های بدنی سختی تو مدارس جاپن هست و رابطه شاگرد معلم رابطه خدا و بنده هست.
برخوردهای که معلم ها این جا با دانش آموزان دارنند در صورت بروز در کشورهای دیگه میتوانه معلم را به دردسرهای جدی دچار کنه .
من خودم بارها و بارها شاهد سيلی زدن معلم ها به گوش دانش آموزان در حدی که خودن از دماغشان راه می افته بودم. نمونه آخرش همين چهار شنبه گذشته يکی از معلم ها سر دانش آموزی را به ديوار کوبيد چون در ساعت نظافت مدرسه توالت را به خوبی نشسته بود.
يکی از کارهای بيخودی که تو مدارس اين کشورهست٬ ساعت نظافت هست. تو این کشور چیزی به نام مستخدم ٬ بابای پیر مدرسه٬ نظافت چی از این قبیل حرفها وجود ندارد.حتی تو دانشگاه ها هم همچین خبری نیست. همه باید لابراتوار شون رو خودشون تمیز کنند. بچه ها هر روز بعد از خوردن نهار بايد تمامی مدرسه را از دفتر کار معلم ها تا توالت و باغچه مدرسه تا راه پله را با دقت بشورند و با دستمال سفيد پاک کنند.
اکثر بچه ها تنبیه های سختی ميشوند از اين که در اين کار کوتاهی مي کنند. يکی از دلايلی که بچه های از معلمهای ابتدايی شان بيشتر تنفر دارند همين سخت گيری بيش از حد معلم و بازيگوش بودنشان به علت سن کمشان .
بچه های بيچاره آن قدر تو سری ميخورند آن قدر بی احترامی و توهين ميشنوند که وقتی به سن دبيرستان ميرسند ٬ ناخود آگاه تبديل به دانش آموزانی سر به زير ٬ حرف گوش کن٬ مرتب و منظبت ميشوند.
آنوقت سیستم جاپنی میاید بررسی میکنه که چرا دانش آموزان دبیرستانی توانی ارتباط برقرار کردن با دیگران را ندارند. اکثریت دانش آموزان حتی وقتی به کافی شاپ میروند ترجیج میدهند در تنهایی روزنامه یا کتاب بخواهند. کافی شاپ های جاپنی خالی از هر گونه سر وصدا و شور جوانی هست انکاری وارد کتابخانه ای میشوید. بنابراين با تمامی این توضیحات کارها معلم ها در دوران دبيرستان خيلی راحت و آسان هست.
میدانید من هر گز اعتقاد نداشتم٬ ندارم که یک سیستمی باید درصد خطاش صفر باشه. چون اصولا امکان پذیر نیست شما وقتی مخصوصا با انسان کار میکند درصد خطایش را صفر در نظر بگیرید.
ولی این سیستم جاپن از دور که میبنیش چنان دلربا هست٬ که هوش از سرت میبره ولی از نزدیک که باهاش کار میکنه بعدا دستگیرت میشه که چقدر این سیستم اشکال داره و چطور برخلاف اسمش که می گویند بر منبای معیارها و اهمیت به انسان بنا شده چطور انسان ها را خرد میکنه.
برای مثال از دور که میشنوی همه میگویند استاد جاپنی خیلی مواظب دانشجویانش هست به تمامی مسائل حتی مسائل شخصی وخصوصی دانشجویانش نیز توجه میکنه ولی من به قاطعیت میتوانم بگویم که توجه ای که استاد جاپنی من به دانشجویانش دارد یک درصد توجه پرفسور گان استاد سابق ام هم نیست .
یادش بخیر دورانی که من دانشجو لیسانس بودم . استاد ما وقتی مدبریت های جاپنی و آمریکایی را مقایسه میکرد .آن زمان اصلا برای ما قابل درک نبود که اینکه میگفتند منحنی مدیریت جاپنی تا یه جایی رشد داره بعد از آن جا ثابت میشه و سپس بعد از آن به شدت نزول میکنه یعنی چه ؟!
یادم میاید استاد ما هم که یه آدمی بود که از آمریکا و سیاست های سرمایه داری متنفر بود. یادش بخیر چقدر خوب جواب سوالات ما را میداد. ایشون اعتقاد داشت اکثر کسانی که بین دو شیوه مدیریتی مقایسه انجام داده اند آمریکایی بودند بنابراین یه مقداری مسئله ملیتشون و نژادشون را هم قاطعی مسئله کرده اند. وگرنه این مدیریت جاپنی هست که به دلیل توجه به انسان و نیازهای انسانی خیلی بهتر و خوشگل تر و مامان تر هست.
من بهتون قول میدم روزی بر میگردم و با هزاران دلایل عینی و علمی بهش ثابت میکنم که واقعا مزخرفترین سیستم مدیریتی سیستم مدیریتی جاپنی هست. امیدوارم من رو متهم نکنه که آمریکایی هستم و نژاد پرست
دوتا لینک هم بدم برم دنبال کارم .
اول اینکه خیلی خوشحال شدم فهمیدم که جی جی گاو از شورت فراز درست شده . به اطلاعات با نمکم اضافه شد.
دوم این که خیلی متعجب شدم که سیمای لاریجانی از سیمای جرجک هم بهتر هست.
در پایان هم از تمامی کسانی که قد سیمای لاریجانی و جرجک را نمیداند دعوت رسمی میکنم بیایند جاپن یک هفته در خدمت سیمای کوایزومی( که یه صحنه کوچولو حتی شبکه های فیلمش که من هر ماه بیست دلار آمریکا خرج میکنه حرومش بشه الهی نشون نداد.ما را در کف فراوان گذاشت) باشند تا قدر بدوند .خدایش این سیمای کوازیومی هر چقدر هم بد باشه من حاضر نیستم جاش این سیمای پشمالو لاربجانی سابق را تماشا کنم
ارسال شده توسط Tila در پنجشنبه, اسفند ۱۳, ۱۳۸۳ 0 نظرات