خب من بالاخره آمدم. از دیروز تعطیلات بهاری مدرسه ها این جا شروع شده و من یک نفس راحت میکشم. دیگه واقعا داشتم تلف میشدم . خیلی به این تعطیلات نیاز دارم .از وقتی من آمدم این جا فقط کار درس خونه همین و بس. حالا باید یه مسافرت حسابی برم اما هنوز تصمیم نگرفتم کجا برم . اما خیلی ٬خیلی خسته شدم هم روحی هم جسمی دیگه واقعا نمیکشم . قرص اش را هم میخورم فایده نداره دیگه!!
روزها آخر سال گذشته را تقريبا به جای پا با سر دويدم تا بالاخره رسيدم همه کارم را به موقع انجام بدم. صبح روزی که شبش عيد بود. يه زلزله شديد اومد. البته نه اين که ما زلزله نديده باشيم ها این جا تقریبا هر ماه زلزله میاید. اما از وقتی زلزله ها ايران آن همه خسارت به بار آورد من زلزله ميشه خیلی ميترسم ٬ قبلا اصلا اهمیت نمیدادم و از جام تکون هم نميخوردم. اما الان خیلی میترسم . این زلزله که از هفت ریشتر هم بیشتر بود ( دقیقا یادم نیست چقدر بیشتر بود ٬فقط یادم هست از هفت بیشتر بود) فقط یک کشته بالای ۸۰ سال داد اما به نسبت زلزله های قبلی که من ندیده بود خونه ها رو خراب کنه چند تا خونه رو هم خراب کرد بود ولی خوشبختانه زیاد خسارت نداشت.
راستی صحبت زلزله شد امروز یکی از استاد گروه مکانیک می گفت تو توکيو هر هفته يه زلزله ميايد اما دانشمندان موفق شدند از نيروهای که از زلزله آزاد ميشود را مهار کنند و زلزله شديد هم نميتواند با توجه به محکم بودن خونه تو توکيو خيلی مهم باشد. من ازش پرسيدم راسته که دانشمندان جاپنی زمان زلزله را قبل از وقوع آن اعلام ميکنند خيلی با قاطعيت گفت درسته. متاسفانه وقت تمام شد بود من نتوانستم ازش بپرسم چه مدت قبل از زلزله و چطوری. به هر حال اين سن سی گفت که دانشمندان زمان زلزله را تشخيص ميدهند و انرژی که از زلزله آزاد ميشود را مهار میکنند و مورد استفاد قرار ميدهند . راست دوروغش گردن خودش .
در آخرین روز سال گذشته خونه تکانی هم کردیم. من و شوهرک دو تا البته به اضافه اين جوجه آنقدر دويدم که شبش تا صبح من که از خستگی نميتوانستم بخوابم اما خوب خيلی خوب بود یه جورای شبیه عید بود و چسبيد.
تو وقت عصر کار خونه تمام شود. من سه ساعته يه عالمه غذا فقط برای پنج نفر پختم. این هم هنرنمايی شوهرک لاغرک هست که دستش هم تو عکس هست ببنید چقدرقشنگ میز گذاشته یک عالمه به این قاشق ها علاقه دراه بذار تو غذا. هیچ وقت فراموش نمیکنه قاشق مخصوص برای غذا بذازه.
البته غذا ها فقط اينها نيست ها سبزی پلو با ماهی و کوکو سبزی (که خيلی بد مزه شده بود) و فسنجون هم داشتم که چون دوست ايرانی ما در کنار ظرف خم شده بود و مقدار زيادی از بدن مبارکش در عکس بود ناچار آن قسمتش را حذف کنم . حالا شما بدون مدرک قبول کنيد که اين غذاها را هم داشتيم.
جای همه شما خالی خيلی خوش گذشت. با این که نرسیدم هفت درست کنیم چون هیچ کدوم از موادش رو نداشتم اما خیلی شبیه شام عید بود و ما با تنها خانواده ایرانی که این جا دوست هستم خیلی شب خوبی گذارندیم.
راستی يه خبر خيلی خيلی مهم آدی یاهوی که من برای اين وبلاگ استفاده ميکنم حک شده و من نتوانستم به هيچ کس از دوستانم ای ميل بزنم برای تبریک سال نو . اگر کسی هم ای ميل يا آف لاين داده من خبر دار نشدم .از هم کسانی که به من ای میل زدن یا شاید هم نزدند عذر خواهی می کنم شرمنده همه اگر جواب نگرفتین به همین دلیل بوده.
به همين دليل هم به چت نوروزی که چقدر دلم ميخواست نرفتم کلی حالم گرفته شد.
لطفا بعد از اين به ای آدی آميل بزنيد. tila.cactus@ gmail.com
من هر چی ميايم در مورد اين فوتبال حرفی نزم انکار نميشه . واقعا از ته دل آروز مي کنم اگر قرار باشه اين جور چيزها را از ايران نشان بدهند هرگز ٬هيچوقت نه کشوری با ايران فوتبال بازی کنه نه هرگز خبری از ايران تو تی وی اين کشور پخش بشه .
آن از ورزشگاهش که توش دو تا عکس به چه بزرگی زدن آن بالای بالاش اين دوربين های جاپنی هم هی ميرند روش زوم ميکنه٬ گزارشگر هم تند تند ميگه چپی خمينی هست راستی خامنه ای.ایران کشور مسلمان هست زنان نمیتوانند ورزشگاه برند. چون ممکنه آن جا کاری بد بکنند. مردم مسلمانند؟ هی پشت سر هم زنان با چادر مشکی که خشم از چهرشون فوران میزنه نشون میده .( بابا این همه دختر خوشگل قرتی تو ایران هست.این همه زن چادری خندان تو ایران هست.) همه مردم هم خشمگین و گرفته هستند؟! تو گزارش این تی وی خراب شده جاپن.
این آخوند کی هست این ها چپ و راست نشون میدند؟؟
يکی از دوستان من ازم پرسيد که چرا زنان نمي توانند برنند مگه آن جا چی کار ميکنند ؟ من هم مونده بودم چی بگم ؟ گفتم زنان ها هيچ کاری نمي کنند اين قدر بی جنبه نيستند که يه مرد ببنيد بخواهند همان جا تو ورزشگاه بهش تجازو کنند. اين مردان هستند که ممکنه حرف بد بزند خوب زنان ما نبايد اين حرفها را بشنوند. چون ما مسلمانیم. قيافه بد بخت ديدنی بود از پاسخ من.
حالا چپ و راست بايد این جا اين بچه جاپنی که زخمی شده را نشون بدهند٬ شيشه های خورد شده تو خيابان و اتوبوس داغون را نشون بدهند. ديگه همين يه ذره آبروی که داشتم ّمون هم ميره.
من در طول بازی کلی دعا کردم ایران نبره تا این جوری نشه ٬ اما شوهرک گفت اگر بازی را ببازند ٬بدتر میکنند ممکنه به خود جآپنی ها بد ادبی کنند. انکاری خیلی فرقی نمیکنه. یادش بخیر پارسال تو مراسم آتش بازی که تو ماه آگست برگزار شد ما دقیقا یک ساعت بیست دقیقه منتظر ماندیم تا از در جزیزه میاجی ما جایی که آتش بازی در آن برگزار شده بود خارج شویم . همین طور که صف جلو می رفت تابلو اعلام میکرد از نقطه ای که شما ایستاده اید چقدر تا زمان خروج از محل وقت نیاز هست. تو این مدت یه نفر هم دیگری را هل نداد و پیرزنان و پیرمردان به دونه کوچکترین مشکلی از مراسم دیدن کردن.
کلی دعا کردیم که ايران ببره از اين اتفاقات نيافته اما انکاری خيلی هم فرقی نميکنه ها ایران چه ببره چه ببازه انکار بايد خونی ريخته بشه بدون خون و خونين کار پيش نره.
من واقعا اعصابم خورد ميشه از اين برنامه . اينها چقدر به دوستانم پز دادم دولت ايران شايد ايراد داشت باشه اما مردم ايران خيلی ممهون نواز هستند خيلی مودب هستند خيلی اين جوری آن جوری هستند . حالا يکی بيايد جمعش کنه. حالا نمی شد دو دقیقه تحمل کنید دونه دونه ببرید حتما باید رو سر و کول هم برید تا از در بیرون برید چند نفر هم رو هم زیر دست پا له کنید. این همه تو فرهنگ ایرانی داریم که به در که میرسید کلی تعارف که شما اول بفرمایید چی شد پس؟ حالا شیشه اتوبوس ها را چرا شکستید ؟
چند وقت پيش جاپن با چين بازی فوتبال داشت. با اين که روابط دولت و مردم اين جا با چينی ها خيلی خوب هست حتی دولت جاپن برای اين که دوستی اش را نشون بده به دولت چين و فراموش کردن گذشته های تلخی که در گذشته بوده يه بورسيه مخصوص که فقط به شهروندان چينی اختصاص داره در نظر گرفته اما تو جريان بازی فوتبال چينی ها به شدت فرهنگ و زبان جاپنی را مورد توهين و ناسزا قرار داده بودند تا جايی که نخست وزير جاپن از مردم درخواست کرد رفتار در خور مهان با جاپنی ها داشته باشند. البته جاپنی ها آدمهای خود داری هستند و عکس العمل نشان نميدهند اما تا مدتها تلويزيون اين جا افرادی را که تو ورزشگاه صدا گاو به تقلید زبان جاپنی در می آورند را جز برنامه های ظنز خودش نشان ميداد اين برنامه ها تاثير منفی رو ديد منی که جاپنی نیستم نسبت به چينی گذاشته بود .
حالامی ترسم اين ها برای ايران هم نه شکلی ديگر تکرار شود
روزها آخر سال گذشته را تقريبا به جای پا با سر دويدم تا بالاخره رسيدم همه کارم را به موقع انجام بدم. صبح روزی که شبش عيد بود. يه زلزله شديد اومد. البته نه اين که ما زلزله نديده باشيم ها این جا تقریبا هر ماه زلزله میاید. اما از وقتی زلزله ها ايران آن همه خسارت به بار آورد من زلزله ميشه خیلی ميترسم ٬ قبلا اصلا اهمیت نمیدادم و از جام تکون هم نميخوردم. اما الان خیلی میترسم . این زلزله که از هفت ریشتر هم بیشتر بود ( دقیقا یادم نیست چقدر بیشتر بود ٬فقط یادم هست از هفت بیشتر بود) فقط یک کشته بالای ۸۰ سال داد اما به نسبت زلزله های قبلی که من ندیده بود خونه ها رو خراب کنه چند تا خونه رو هم خراب کرد بود ولی خوشبختانه زیاد خسارت نداشت.
راستی صحبت زلزله شد امروز یکی از استاد گروه مکانیک می گفت تو توکيو هر هفته يه زلزله ميايد اما دانشمندان موفق شدند از نيروهای که از زلزله آزاد ميشود را مهار کنند و زلزله شديد هم نميتواند با توجه به محکم بودن خونه تو توکيو خيلی مهم باشد. من ازش پرسيدم راسته که دانشمندان جاپنی زمان زلزله را قبل از وقوع آن اعلام ميکنند خيلی با قاطعيت گفت درسته. متاسفانه وقت تمام شد بود من نتوانستم ازش بپرسم چه مدت قبل از زلزله و چطوری. به هر حال اين سن سی گفت که دانشمندان زمان زلزله را تشخيص ميدهند و انرژی که از زلزله آزاد ميشود را مهار میکنند و مورد استفاد قرار ميدهند . راست دوروغش گردن خودش .
در آخرین روز سال گذشته خونه تکانی هم کردیم. من و شوهرک دو تا البته به اضافه اين جوجه آنقدر دويدم که شبش تا صبح من که از خستگی نميتوانستم بخوابم اما خوب خيلی خوب بود یه جورای شبیه عید بود و چسبيد.
تو وقت عصر کار خونه تمام شود. من سه ساعته يه عالمه غذا فقط برای پنج نفر پختم. این هم هنرنمايی شوهرک لاغرک هست که دستش هم تو عکس هست ببنید چقدرقشنگ میز گذاشته یک عالمه به این قاشق ها علاقه دراه بذار تو غذا. هیچ وقت فراموش نمیکنه قاشق مخصوص برای غذا بذازه.
البته غذا ها فقط اينها نيست ها سبزی پلو با ماهی و کوکو سبزی (که خيلی بد مزه شده بود) و فسنجون هم داشتم که چون دوست ايرانی ما در کنار ظرف خم شده بود و مقدار زيادی از بدن مبارکش در عکس بود ناچار آن قسمتش را حذف کنم . حالا شما بدون مدرک قبول کنيد که اين غذاها را هم داشتيم.
جای همه شما خالی خيلی خوش گذشت. با این که نرسیدم هفت درست کنیم چون هیچ کدوم از موادش رو نداشتم اما خیلی شبیه شام عید بود و ما با تنها خانواده ایرانی که این جا دوست هستم خیلی شب خوبی گذارندیم.
راستی يه خبر خيلی خيلی مهم آدی یاهوی که من برای اين وبلاگ استفاده ميکنم حک شده و من نتوانستم به هيچ کس از دوستانم ای ميل بزنم برای تبریک سال نو . اگر کسی هم ای ميل يا آف لاين داده من خبر دار نشدم .از هم کسانی که به من ای میل زدن یا شاید هم نزدند عذر خواهی می کنم شرمنده همه اگر جواب نگرفتین به همین دلیل بوده.
به همين دليل هم به چت نوروزی که چقدر دلم ميخواست نرفتم کلی حالم گرفته شد.
لطفا بعد از اين به ای آدی آميل بزنيد. tila.cactus@ gmail.com
من هر چی ميايم در مورد اين فوتبال حرفی نزم انکار نميشه . واقعا از ته دل آروز مي کنم اگر قرار باشه اين جور چيزها را از ايران نشان بدهند هرگز ٬هيچوقت نه کشوری با ايران فوتبال بازی کنه نه هرگز خبری از ايران تو تی وی اين کشور پخش بشه .
آن از ورزشگاهش که توش دو تا عکس به چه بزرگی زدن آن بالای بالاش اين دوربين های جاپنی هم هی ميرند روش زوم ميکنه٬ گزارشگر هم تند تند ميگه چپی خمينی هست راستی خامنه ای.ایران کشور مسلمان هست زنان نمیتوانند ورزشگاه برند. چون ممکنه آن جا کاری بد بکنند. مردم مسلمانند؟ هی پشت سر هم زنان با چادر مشکی که خشم از چهرشون فوران میزنه نشون میده .( بابا این همه دختر خوشگل قرتی تو ایران هست.این همه زن چادری خندان تو ایران هست.) همه مردم هم خشمگین و گرفته هستند؟! تو گزارش این تی وی خراب شده جاپن.
این آخوند کی هست این ها چپ و راست نشون میدند؟؟
يکی از دوستان من ازم پرسيد که چرا زنان نمي توانند برنند مگه آن جا چی کار ميکنند ؟ من هم مونده بودم چی بگم ؟ گفتم زنان ها هيچ کاری نمي کنند اين قدر بی جنبه نيستند که يه مرد ببنيد بخواهند همان جا تو ورزشگاه بهش تجازو کنند. اين مردان هستند که ممکنه حرف بد بزند خوب زنان ما نبايد اين حرفها را بشنوند. چون ما مسلمانیم. قيافه بد بخت ديدنی بود از پاسخ من.
حالا چپ و راست بايد این جا اين بچه جاپنی که زخمی شده را نشون بدهند٬ شيشه های خورد شده تو خيابان و اتوبوس داغون را نشون بدهند. ديگه همين يه ذره آبروی که داشتم ّمون هم ميره.
من در طول بازی کلی دعا کردم ایران نبره تا این جوری نشه ٬ اما شوهرک گفت اگر بازی را ببازند ٬بدتر میکنند ممکنه به خود جآپنی ها بد ادبی کنند. انکاری خیلی فرقی نمیکنه. یادش بخیر پارسال تو مراسم آتش بازی که تو ماه آگست برگزار شد ما دقیقا یک ساعت بیست دقیقه منتظر ماندیم تا از در جزیزه میاجی ما جایی که آتش بازی در آن برگزار شده بود خارج شویم . همین طور که صف جلو می رفت تابلو اعلام میکرد از نقطه ای که شما ایستاده اید چقدر تا زمان خروج از محل وقت نیاز هست. تو این مدت یه نفر هم دیگری را هل نداد و پیرزنان و پیرمردان به دونه کوچکترین مشکلی از مراسم دیدن کردن.
کلی دعا کردیم که ايران ببره از اين اتفاقات نيافته اما انکاری خيلی هم فرقی نميکنه ها ایران چه ببره چه ببازه انکار بايد خونی ريخته بشه بدون خون و خونين کار پيش نره.
من واقعا اعصابم خورد ميشه از اين برنامه . اينها چقدر به دوستانم پز دادم دولت ايران شايد ايراد داشت باشه اما مردم ايران خيلی ممهون نواز هستند خيلی مودب هستند خيلی اين جوری آن جوری هستند . حالا يکی بيايد جمعش کنه. حالا نمی شد دو دقیقه تحمل کنید دونه دونه ببرید حتما باید رو سر و کول هم برید تا از در بیرون برید چند نفر هم رو هم زیر دست پا له کنید. این همه تو فرهنگ ایرانی داریم که به در که میرسید کلی تعارف که شما اول بفرمایید چی شد پس؟ حالا شیشه اتوبوس ها را چرا شکستید ؟
چند وقت پيش جاپن با چين بازی فوتبال داشت. با اين که روابط دولت و مردم اين جا با چينی ها خيلی خوب هست حتی دولت جاپن برای اين که دوستی اش را نشون بده به دولت چين و فراموش کردن گذشته های تلخی که در گذشته بوده يه بورسيه مخصوص که فقط به شهروندان چينی اختصاص داره در نظر گرفته اما تو جريان بازی فوتبال چينی ها به شدت فرهنگ و زبان جاپنی را مورد توهين و ناسزا قرار داده بودند تا جايی که نخست وزير جاپن از مردم درخواست کرد رفتار در خور مهان با جاپنی ها داشته باشند. البته جاپنی ها آدمهای خود داری هستند و عکس العمل نشان نميدهند اما تا مدتها تلويزيون اين جا افرادی را که تو ورزشگاه صدا گاو به تقلید زبان جاپنی در می آورند را جز برنامه های ظنز خودش نشان ميداد اين برنامه ها تاثير منفی رو ديد منی که جاپنی نیستم نسبت به چينی گذاشته بود .
حالامی ترسم اين ها برای ايران هم نه شکلی ديگر تکرار شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر