۵/۱۸/۱۳۸۴

جوجو جوجو طلايي

اگر هزار بار هم سخت تر از اين باشه عمرا من بيايم اين جا به جون جوجو غر بزنم. جوجو هنوز نچرخيده و سرش بالاست. امروز سن سی هر کاری کرد تا سر جوجوبچرخه اما موفق نشد. قرار دو روز دیگه باز تلاش کنه. امیدوارم جوجو خیلی دردش نیاید.
اين جوجو ما شده عين گنبد مقدس هر کس از راه می رسه يه دستی بهش می رسونه. يه خانم مسن ژاپنی هست که شب ها می آید استخری که ما می ریم.و من خيلی دوستش دارم. هر وقت من رو می بينه کلی من ناز مي کنه که آخه تو مامانت اين جا نيست خيلی تنها هستی. تنهايی خيلی سخته. من مامان ژاپنی ات هستم.(حالا خبر نداره آن وقت که جوجو هم مي خواهد بيايد حتی شوهرک هم نيست. و من جوجو تنها هستيم) میایم کمکت. کلی تا حالا چیز برای جوجو آورده. خلاصه کلی به من لطف می کنه.
دو سه شب پيش داشتم زير دوش برای جوجو آواز مي خواندم که ناز ناز من. گوگولی مگولی من .گو گول طلای من. جوجو طلايی من . گو گولی مگولی من .آمدم بيرون مامان ژاپنی گير داده داشتی چی مي خواندی؟ برای من ترجمه اش کن. مونده بودم اين ها را من چطوری ترجمه کنم آن هم به ژاپنی.

هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker