۵/۲۹/۱۳۸۴

نمایشگاه اکسپو

هر چی ويروس ميکروب انگل درد و مرض هست ريخته تو اين کامپيوتر من الان چند روز ويرس کشی داريم ولی هنوز از شر اين
ترو جان بک دور خلاص نشديم.
اين Internet Exploer هم عجب چيز مزخرفی هست. حيف Mozlla Firefox نيست.
انکار قرار بود از اکسپو بنويسم. تو سفر قبلی قرار بود بریم ناگویا که از آن جا بریم اکسپو. ولی به دلیل این که من خیلی خسته شده بودم و همچین با توجه به تعطیلات تابستانی پیدا کردن هتل کار خیلی دشوار بود. تو این مدت هم جز هتل های خیلی خیلی گران نتواسته بودیم هتل پیدا کنیم.در آخر هفته گذشته در کمال ناباوری ما طی يک اقدام انقلابی در اينترنت سه شب هتل تو شهر ناگويا پيدا کرديم . اين هتل خيلی قيمت اش مناسب بود . گفتم اين جا اين هتل زنجیره ای را معرفی کنم شايد به درد کسی خورد. تو تمام مناطق ژاپن هم شعبه داره و قيمت اش هم فوق العاده ارزان هست. کیفیت قابل قبولی هم داره. مخصوص برای سفرهای کاری و مسافرتهای که فقط شب میری هتل می خوابیدی به نظر خیلی مناسب هست.
روز جمعه خوشحال خندان از پیدا کردن هتل رفتیم سمت ناگویا. ان روز یه کم تو شهر ناگویا چرخیدم تا فردا صبح اول وقت بریم اکسپو . شب تو هتل دوربین ام رو چک کردم که برای فردا صبح زود همه چیز آماده باشه. دیدم ای دل غافل میزنه No memory card. انکاری یادم رفته بود memory card را از لپ تاپم بردارم. خلاصه دماغ سوخته شدم. شما هم از دست دين عمس های کج و کوله من خلاصه شديد.
اگر اطلاعات در مورد اکسپو مي خواهيد اين جا رو بخوانيد. اين سایت زندگی در ژاپن کار من رو راحت کرد. راستی دقت کردید چقدر وبلاگ فارسی از ژاپن داریم.

ما از ساعت ۹.۳۰ جلو در اکسپو بوديم. برای اولين بار در کشور جايی رفتم که جلو در بازرسی داشت. البته خيلی مختصر و مفيد بود. ولی خوب غذا و نوشيدنی را اجازه نمي دادن به داخل نمايشگاه ببريم .ما اولين پاويونی که رفتيم پاويون يمن بود.که نزدیک در ورودی بود.به نظر من خيلی جالب فضا کشور يمن را تداعی مي کرد. انکار تو خود کشور يمن بود. بعد آن رفتيم پاويون عربستان سعودی که يه نقش بزرگ جغرافيا زده بود درشت هم روش نوشته بود خليخ عربی به طوری که از دور تو چشم ميزد. خيلی خرج کرده بودن و سی دی مجانی هم می دادند. فضا عربستان را خوب به نمايش گذاشته بودند.
بعد از آن رفتيم پاويون ايران که بيرونش نوشته بود چايخانه که من می ديديم خيلی از ژآپنی ها برايشان جالب هست. به نظر من خيلی قشنگ بود . البته خيلی ساده و مختصر و مفيد بود. تما م دليل من برای رفتن به اکسپو خوردن غذای ايرانی و خريد پنير ايرانی بود. که متاسفانه جز چای و آب انار و یه مقدار کم خشکبار ایران و خیارشور و ترشی و صد البته فرش هيچ چيز ديگر نداشت. خريد که نمي توانستيم کنيم چون در طول روز بايد بار با خودمون اين ور آن ور می کشيديم. چای هم که گرم بود نمی شد خورد ولی آب آنار ايرانی خورديم که خيلی خوشمزه بود. اما اين شوهرک مدام به من خنديد که به همه چيز شبيه بود جز آب انار. حالا قرار من رو ببره ايران آب انار بده تا من مزه اب انار را ياد بگيريم.خدا به من رحم کنه.
تو پاويون ايران خانمی های خیلی خوشگلی بودن که لباس محلی قشنگی پوشیده بودند. خیلی هم مهربان و مودب بودند.کلی به ما لطف کردند.

بعد از رفتیم پاویون هند که خیلی افتضاح در هم بر هم بود.برخلاف انتظار ما از ادویه های مخصوص هند و فروش خیلی خبری نبود. از پاویون ارژانیتن هم دیدن کردیم که شو و رقص تانگو داشت که خیلی قشنگ بود. بعد رفتیم غرفه چین که به نظر من خیلی قشنگ بود و نوازنده ها آهنگ های خیلی قشنگ میزند. یه قسمت رو هم مثل دیوار چین درست کرده بودند که خیلی جالب بود.
بعد از آن رفتیم غرفه کانادا که من همیشه به جونش غر زدم که آخه این کشور به این عقب موندگی چطور جز کشورهای صنعتی هست. ولی دو تا شو هشت دقیقه داشت. یکی در مورد طبیعت کانادا یکی هم در مورد مردم و فرهنگ که واقعا قشنگ بود. نکته ای که پاویون کانادا داشت این بود که کارکنانش ژآپنی٬ کانادایی بودند و خیلی هم مودب بودند.
بعد از آن رفتیم پاویون آمریکا جهان خوار که واقعا این لقب جهانخوار واسش خیلی مناسب هست. اولا که یک ساعت و ده دقیقه سر ظهر منتظر شدیم تا وارد پاویون شدیم. بعد تنها پاویونی بود که همه رو بازرسی می کردند. کارمندانش همشون چاق بداخلاق اکثرشون ژاپنی هم بلد نبودند. عکس جرج بوش رو هم گنده قاب کرده بودند زده بود جلو در ورودی.ما انتظار داشتیم تو غرفه ایران این جور چیزها رو ببینم ولی تو فرفه ایرانی از کارها خبری نبود.من که می خواستم برای جرج بوش دو تا گوش بکشم اما اين شوهرک نذاشت گفت شر به پا نکنم.ديگه اين که يه شو هفت هشت دقيقه به معنی واقعی مزخرف داشت که قيافه مردم بعد از بيرون آمدن از شو ديدنی بود. يه ماکت هم از فضانورد مريخ داشت همين و بس.
بعدش رفتیم غرفه آسیای میانه که من خیلی٬ خیلی خوشم آمد چون ماکت های که گذاشت بودند آدم رو می برد تو فضای و فرهنگ آن کشور ها واسه همین من خیلی خوشم آمد.
تو زون اروپا هم جز ایتالیا که چند عتیقه از موزه آورده بودن بقیه کشور ها مخصوصا فرانسه واقعا بی مزه و لوس بود. این فرانسه واقعا گندش رو در آورده معلوم نیست ژاک شیراک داره چی کار می کنه خیلی خوب شد که میزبانی جام جهانی فوتبال رو بهشون نداند. این نمایشگاه شون رو که داده بودن دست یه سری ان جی او ان هم مثل جمهوری اسلامی یه شو گذاشته بودن در مورد محیط زیست یه دقیقه شعار دادن بعدش هم گفتند بفرمایید بیرون
.پایون آلمان رو هم صفش سه ساعت بود نرفتیم ولی می گفتند آن خیلی جالب هست. دیگه این که رفیتم پاویون استرالیا که کنسرت قشنگی گذاشته بود. کارمندانش هم خیلی مودب بودند. از پاویون پرو و کوبا هم دیدن کردیم که فقط یه سری عکس بود که فقط میشد گفت بد نبود همین.
به پاویون مصر نرسیدم چون ساعت ۱۰ شب شد و همه جا تعطیل شد. از قسمت زون ژاپن هم هیتاچی رو که خیلی تعریفش رو شنیدم بودیم٬ رفتیم که گفتن من رو راه نمیدن. ما هم خوشحال از این که ناچار نیستم سه ساعت تو صف وايستم کلا بي خيال زون ژاپن شديم.
آخر وقت بود ديديم صف زون ژاپن خلوت شده پريديم تو صف که حداقل از زون ژاپن يه چيزی ديده باشيم. که گفتن ديگه وقت تموم شده .با دلخوری به نگهبان آن جا گفتيم ما هيچی از زون ژاپن نديدم. آن هم گفت يه دقيقه صبر کنيد. بعد با چند نفر حرف زده که دو تا خارجی اين جا هستند ژاپنی بلد نيستند هيچی هم امروز نديدن برای آخرين نمايش می توانند بياند تو . بعد از چند دقيقه يه خانم خوش آخلاق اومد ما رو با خودش برد داخل. که شو Mountain of dreams را ديديم که واقعا فوق العاده بود. کاری که ژاپنی بکنه خوب فوق العاده اس دیگه . نمی توانم توصيف اش کنم ولی توصيه مي کنم اگر کسی رفت اکسپو٬ حتما اين شو را ببينه. توصيه ديگرم هم اين که اصلا ژاپنی حرف نزنيد.
شب له و لورده رسيديم هتل فردا هم ناگويا را گشتيم دريغ از يه رستوان ايرانی٬ یا يه فروشگاه ايرانی.هر چی تو اینرتنت هم گشتم چیزی پیدا نکردم.خلاصه حسرت خوردن يه غذا ايرانی و خریدن پنیر ایرانی هم به دلمون موند. ولی در عوضش تو راه برگشت تو کيوتو نهار را تو يه رستوران ژاپنی سنتی که البته يه کم گرون بود ولی غذاش فوق العاده خوشمزه بود خوردم .

دیگه این که جوجو که هنوز اسم نداره ٬از جاش هم تکون نخورده. سن سی اش هم ول کن نیست هر دو روز یه بار تلاش می کنه ٬ بچرخوندش٬ ولی ناموفق هست.خودش میگه تو ۹۵٪ تو بار اول موفق شده بچه رو بجرخونه. ولی در مورد جوجو با این همه تلاش تا حالا که موفق نبوده. شوهرک می گه جوجو دقیقا عین من هست و سر حرفش هست واسه همین یه دفعه احساس کرده جوجو رو خیلی بیشتر دوست داره؟!!

دیگه این که تجربه آوای دل رو از رفتن به استویوم ورزشی فوتبال بخونید جالب هست.
مصاحبه جالب و خواندنی اسد وبلاگ بیلی و من ر ابا اقای مجید زهری را هم از دست ندید که سرتون کلاه میره. چرا من فکر می کردم آقای زهری خیلی سنش زیاد هست؟!!

هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker