نمی دونم هوس هست یا آروز . حالا هر چی هست یه مدتی همچین هوس یا آروز یه وبلاگ درست حسابی رو دارم. یه وبلاگ حسابی با همه آن جینگول منگول بازی هاش و خوارک از این حرفهاش.
آن وقتها که آروز بر جوانان عیب نبود. حالا هوس رو نمی دونم؟!
آن وقتها که آروز بر جوانان عیب نبود. حالا هوس رو نمی دونم؟!
۴ نظر:
سلام تیلا جون. بلاگت از اولین بلاگهایی بود که همیشه میخوندم. اون زمان که ژاپن بودی و بعد هم که رفتی کانادا. ولی بعد به علت جا به جایی های زیاد گمش کردم. خیلی خوشحالم که دوباره نوشته هات رو میخونم. مخصوصا خاطراتت از ژاپن همیشه برام جالب بود. امیدوارم که هر جا هستی شاد باشی. دختر گلت رو ببوس.
تیلا جان سلام . بابا نشد که خلاصه من صدای تو عزیز رو پای تلفن بشنوم . الان کجا هستین؟ هنوز آلمانین یا دوباره کوچ کردین ؟ دوست داری قیافه بلاگت رو عوض کنی نمیدونم اینجا رو میشناسی یا نه ؟ میتونی خودت همه کارهاش رو انجام بدی , فقط کمی صبر و تحمل میخواد . دختر گلت و خودت رو میبوسمت . به همسرت هم سلام گرم برسون . سبز باشی .
http://psyc.horm.org/fa/
یادش بخیر نازنین...استیون هاوکینگ رو یادته ماجراش....
مامان محمود عزیز مرسی که چراغ گور این وبلاگ رو روشن نگه داشتی. یادش بخیر خاطرات جاپن انکار سالیان سال پیش بود. شهره جان دوستان ایرانی می گویند خیلی بدصدا هستم دوستان خارجی میکویند خیلی صدای خاص دارم که یه جور دوستش دارند. مسلما خوش صدا نیستم. حالا دوستم خیلی چیز از این صدا از دست ندادی عزیزم. حالا گرفتارهات یه کم کمتر شد خبرم کنم تا باهات حرف بزنم. حالا صدا رو ولش نمیایی این دهات ما خیلی جای با صفایی هست ها. این ور نشد ونکور آن یکی دهاتمون هم بد نیست عزیز شاید رو در رو حرف زدیم کسی چه میدونه.شهره جان فکر کنم یه ماه یه ماه و نیم دیگه مهمون این جا باشم. امیر جان نگرفتم نکته رو یه کم توضیح بده جانم من هوش درست و حسابی ندارم والله ...
ارسال یک نظر