۱-هميشه هر وقت تو ايران خبری ميشه حالا زلزله يا سيل يا شلوغی یا هر صدای که از داخل ايران پخش ميشه٬ دوستانم زنگ مي زنند يا با ای ميل جويا احوال مي شوند و خبر می گیرند. داشتم فکر مي کردم این طوفانی به این بزرگی چقدر حس همدردی در ما با مردم آمریکا به وجود آورد. اصلا کسی دلش به حال این مردم که بیشترشون هم فقیر بودند سوخت. خود من چقدر حساس بودم. که جویای حال دوستان و خانواده هاشون بشوم.
۲-به شوهرک می گم ديدی اين کاترينا چه کار کرده ؟!! ميگه کی ؟!!کدوم دوستت همون رومانیایی ات که سيگار زياد می کشه.
۳-خیلی خوشحالم که به اینها ویزا ندادن. ولی دوست ایرانی ام میگه : ویزا ندادن به مقامات ج.ا هر چند که ما این مقامات را دوست نداشته باشیم. چون این اینها نماینده مملکت ما هستند٬ یه جوری توهین به ایران و خود ما هست. اما من این جوری فکر نمی کنم.
من برای عروسی خودم هر کاری کردم نتوانستم برای دوست ام ویزا بگیریم. همه مخارجش را تعهد کردم کلی این ور آن دویدم اما نشد که نشد تازه گفتند بین ۴ تا ۶ ماه طول میکشه..
به نظر من وقتی به یک ایرانی دانشجو دوره دکتری که در هیچ چیز تروریستی دست نداشته ٬ فقط به خاطر ملیت اش ویزا نمی دهند ٬ توهین اش هزاران با بیشتر و غیر قابل تحمل تر هست از ندادن ویزا به این آقایون هست.
حالا شاید با ندادن ویزا به آقایون یه فکر به حال این پاسپورت ایرانی و اعتبار و موقعیت ایرانی در کشورهای دیگر بکنند. واقعا شرم آور هست دو تا ایرانی با هم مثلا می روند کنفرانس تو یه کشور دیگر. یکشون پاسپورت یه کشور دیگر رو حمل میکنه٬ هیچ مشکلی تو گمرگ پیدا نمی کنه آن یکی با همون موقعیت فقط بخاطر داشتن پاسپورت ایرانی هزار جور توهین تحقیر می بینه.هزار جور جواب و سوال ازش میکنند تا اجازه ورود بهش می دهند.
حالا بماند چقدر قبل از یه کنفرانس ناقابل باید برای گرفتن ویزا اقدام بکنه چقدر حرص بخورده که ویزا بهش می دهند یا نه؟به کنفرانس می رسه یا نه؟
۶/۱۴/۱۳۸۴
کاترينا و ويزا
ارسال شده توسط Tila در دوشنبه, شهریور ۱۴, ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر