این عکس تو آخرین روز اقامت مون تو کی از جاده های ایرلند گرفتم. شما با دیدن این تابلو به چه فکر می کنید؟!!
۹/۰۸/۱۳۸۵
فکر کنید
ارسال شده توسط Tila در چهارشنبه, آذر ۰۸, ۱۳۸۵ 0 نظرات
۹/۰۶/۱۳۸۵
عجیب
جای همه خالی خیلی بهمون خوش گذشت.
اجازه بدهید فامیل ما خستگی اش بره عکس ها برامون عکس ها رو بفرسته شما هم ببنید.
ارسال شده توسط Tila در دوشنبه, آذر ۰۶, ۱۳۸۵ 0 نظرات
۹/۰۵/۱۳۸۵
مهاجرت
جوجو وقتی سعی می کنه با چند تا کلمه ای که بلد هست با من حرف بزنه یاد روزهای می افتم که تو جاپن با چند تا کلمه چاپنی که بلد بودم با مردم مخصوصا فروشندها حرف بزنم و باهاشون ارتباط برقرار کنم. این که می گویند مهاجرت تولد دوباره است خیلی درست هست.
این روزها تو خونه ما فقط آهنگ آرش هست و دی جی الگیتور و افشین. اینقدر این جوجو من با این آهنگ ها ذوق میکنه دست میزنه میرقصه که اگر یه روز قسمتم شد و این خوانندگان برجسته رو از نزدیک دیدم حتما حسابی ماچشون می کنم . حتی اگر به قیمت طلاق از این شوهر نازنین باشه
ارسال شده توسط Tila در یکشنبه, آذر ۰۵, ۱۳۸۵ 0 نظرات
۸/۲۷/۱۳۸۵
توضیح
حالا بازم خوبه که جز مهمونی این حرفها چیز خصوصی دیگر نبود. به هر حال دیگه حسش و وقتش نیست که باز بنویسم. اما دست هر کسی که به این کار اعتراض کرد درد نکنه.
این عکس کارناوال کریسمس امشب برای جبران اشتباه !!
ارسال شده توسط Tila در شنبه, آبان ۲۷, ۱۳۸۵ 0 نظرات
۸/۲۵/۱۳۸۵
If I Did It
ارسال شده توسط Tila در پنجشنبه, آبان ۲۵, ۱۳۸۵ 0 نظرات
۸/۲۳/۱۳۸۵
شهر ما
از گوشه به گوشه این شهر خاطره دارم.از درختهاش از ساحلش از چراغ ها از کوچه ها از هم بدتر از دانشگاهش از همه چی و همه جا. خاطرهاهم که یادم می یاید گاهی براشون یه آهی می کشم گاهی هم لبخند تلخی می زنی. همه چیز تموم میشه فقط خاطره اش می مونه !!!
من دیگه خشم نیستم حالا ناراحتم . چرا؟!! خب خیلی زشته آدم حرف میزنه یه دفعه همه بزنند زیر خنده . مگه نه؟!!
گفتم استخر تو ساختمان ما دارند خاموش می کنند. دوهفته از صداش داریم خفه می شیم. کجای این حرف خنده داره؟!!
ارسال شده توسط Tila در سهشنبه, آبان ۲۳, ۱۳۸۵ 0 نظرات
۸/۱۷/۱۳۸۵
قضاوت
خلاصه این که من الان خیلی خیلی عصبانی هستم
ارسال شده توسط Tila در چهارشنبه, آبان ۱۷, ۱۳۸۵ 0 نظرات
۸/۱۴/۱۳۸۵
مخالف یا موافق
شما چی فکر می کنید؟!!
قلی موافق اعدام و موافق حکم اعدام صدام حسین هست. الله و اکبر الله و اکبر خمینی رهبر . مرگ بر صدام حسین کافر سه بار با صدای بلند
ارسال شده توسط Tila در یکشنبه, آبان ۱۴, ۱۳۸۵ 0 نظرات
۸/۱۲/۱۳۸۵
دختر زیتونی
از خسته گی و خواب داشتم می مردم یه دفعه تریسی آمد یه ماچی از من کرد که تا فردا صبحش خواب و خستگی از تنم رفت. اصلا باورم نمیشد بلد باشه ماچ کنه.
دیروز نمیخواستم بهش شیر بدهم هی گریه میکرد و نق نق آخرش با عصبانیت بلوز شو زده بالا جی جی شو به من نشون می داد می گفت م مه مه م م
وای خیلی جالب بود جوجوم چقدر بزرگ شدی باورم نمیشه
اسم باباش رو یه خوشگل صدا می کنه
عاشق زیتون و گوجه فرنگی هست در هیچ شریطی خوردنش رو رد نمی کنه.
ولی از صبح که بیدار میشه تا شب در ب در یه لقمه جی جی* هست
* شیرمادر
ارسال شده توسط Tila در جمعه, آبان ۱۲, ۱۳۸۵ 0 نظرات