۱۱/۱۸/۱۳۸۳

1انتخابی بین بد و بدتر

در تاريخ ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ برای اولين بار در طول تاريخ در داخل مرزهای آمريکا به اين کشور حمله شد. حمله ای که در طول مبارزه آمریکا با فاشیست٬ کمونیست که عمده ترین دشمنان آمریکا در قرن گذشته بود. اتفاق نیافتاد. به طور طبيعی اين حمله باتوجه به بی سابقه بودنش بايد پی آمد های مختلفی نيز به دنبال داشته باشد.
نتيجه ای که در پی اين حملات دستگاه سياست گذاری آمريکا به آن رسيد اين بود که در آن بخش از کشورها که به صورت قرون وسطی اداره ميشود و اثری از مفاهيم چون دموکراسی و حقوق بشر يافت نميشود و در ضمن بر بستر عظيمی از پول باد آورده نفت خفته اند ٬ همانند بشکه ای از باروت قابل اشتغال برای منافع آمريکا به شمار می روند.
آمريکا به اين نتيجه رسيد تا زمانی که چنين حکومتی های بهره مند از پول باد آورده در دنيا وجود دارد از اين به بعد آمريکا هر لحظه بايد منتظر تکرار حوداث نظير ۱۱ سپتامبر باشد.
اولا این بحث مطرح هست که از بسیاری از این کشورها آمریکا زمانی حمایت کرده است. به یک دلیل بسیار ساده آمریکا در آن زمان اهدافش در حمایت از این کشورها برای مقابله با موج کمونیسم بود.که در این هدف خود با فروپاشی شوروی سابق هم کاملا موفق بود.
به هر حال همین کشورهای که زمانی منافع آمریکا را تامین میکرند الان تهدید کننده عمده منافع آمریکا و متحد اصلی آن در منطقه اسرائیل به شما میروند.
طبيعی هست که آمريکا به عنوان يک ابر قدرت نظامی برای حفظ منابع خود متوسل به حتی نيروی نظامی شود.و سعی کند ٬ با اشغال نظامی این کشورها و استقرار دموکراسی تجربه موفقی را که در طول یک قرن گذشته در کشورهایی همچون جاپن ٬ کره جنوبی ٬ و آلمان به دست آورده تکرار کند.
حالا بر میگردیم به ایران و و مردم ایران. در طول بیست و چند سالی که از انقلاب ایران گذشته جز در دوره بسیار کوتاهی از ریاست جمهوری محمد خاتمی کشور هیچ وقت از نظر حقوق بشر و آزدای مطبوعات و دموکراسی قدمی به جلو نداشت. که با توجه به پایان گرفتن این دوره این روند با سرعت شگفت آوری وضیعت کاملا به دهه شصت نزدیک میشود.
بنابراین انتظار اصلاحات از درون اهداف ابر قدرتی چون آمریکا را تامین نمیکند.
بنابراین کسانی که میگویند ما خودمان از درون اصلاحات می کنیم . تجربه هشت سال آقای خاتمی ثبات ميکنند اصلاحات از درون نشدنی است و با توجه به خونخونخوار نظام بحث انقلا هم منتفی است.
بنابراين از ديد منافع آمريکا نه مردم ايران اگر در راه برچيده شدن اين حکومت که به هيچ کدام از موازین بين المللی نيز پايبند نيست قدمی برداشته نشود چنين حکومتی تا سالهای سال تروريسم را به درون مرزهای آمريکا و اسرائيل و کشورهای منطقه هدايت خواهد کرد و در صورت دست یابی چنین رژیمی به سلاح اتمی جدای از آن که همين نيمچه آزادی هم که در داخل ايران هست به شدت سرکوب ميشود ( اين بعد مسئله چندان مورد توجه آمريکا نيست) به راحتی اين سلاحها ميتواند اگر هم حتی توسط حکومت ايران به صورت مستقيم استفاده نشود يک منبع تهديد دائم بر منافع آمريکا خواهد بود و حتی ميتواند با توجه به رابطه عميق حکومت ايران با بسياری از اين گروهای تروريستی مقل القاعده و حزب الله و حماس در اختيارشان قرار گيرد.
بنابرانی هر لحظه ميتواند منتظر مشکلاتی به مراتب وخيم تر از ۱۱ سپتامبر بود.

با توجه به تمامی اين حرفها گفته شد آمريکا به خودش حق ميدهد برای حفظ منافع خود اين مشکل را به هر نحوی که ميتواند حل کند.
يکی از ابزارهای بسيار قدرتمندی که سياست خارجی آمريکا در اختيار دارد نقض مستمر و روزمره حقوق بشر در ايران و پایمال شدن موازین دموکراسی در این کشور هست. در این مورد نه تنها کلیه کشورهای اروپایی با آمریکا هم صدا هستند بلکه این مسئله از طرف تمامی سازمانهای بین الملی مدافع حقوق بشر نظير سازمان عفو بين المل ٬ ديدبان حقوق بشر ٬ سازمان خبرنگاران بدون مرز و کميسيون های مخالف سازمان ملل متحد بر آن تاکيد دارند.
حالا از نشر من ما در یک بازی با سه بازیگر به سر می بریم یک بازیگر حکومت آمریکاست که مصممم به حفظ منافع ملی خود با هر امکاناتی هست. بازیگر دوم حکومت ایران هست که در پی تداوم حکومت قرون وسطی خود بر ایران تا انقلاب مهدی حتی با توسل بر انگیختن ناسیونالیستم ایرانی که سالها خود از سرکوب کنندگان آن بود پای ميفشارد.
بازيگر سوم اين بازی نيز مردم ايران هستند٬ که منافع زيادی در اين بازی دارند ولی متاسفانه به دليل آنکه در ايران دموکراسی وجود ندارد از امکانات بسيار کمی در تاثير گذاری بر اين بازی برخوردارند.
در هر جا اگر هم بخشی از مردم ايران واقعا مستقل از حکومت صدای از آنها بر خیزد و این صدا اگر در راستای منافع آمریکا نباشد بالافاصله با این ادعا که در ایران پشیزی از دموکراسی وجود ندارد میتواند این صدا را خاموش و منتسب به حکومت اعلام کند .

حالا آمریکا میتواند دو تا استراتژی در پیش بگیرد.
۱ـ جنگ و حمله نظامی به ایران. در این حالت بازنده قطعی بازی حکومت ایران خواهد بود ٬ چون از حکومت ساقط میشود. آما دو باز يگر دیگر با توجه به بسياری از شريطی که در حال حاضر نميتوان با قاطعيت پيش بينی کرد ميتوانند منافعی بدست آوردند. که در مقابلش هزینه های زیادی را خواهند داد ولی قطعا اینکه این درو بازیگر یکسره بازنده بازی نیستند . آگر مدل ایران مطابق مدل افغانستان پیش رود. سطح خرابی های جنگ و ما بعد جنگ در مقایسه با خرابی ها نکبتی را که حکومت جمهوری اسلامی از ابتدا تا همین اواخر خواهد داشت در حد قابل قبولی بود. در عوض آن یک دموکراسی غیر مذهبی بر این کشور حاکم شد. مردم از شر طالبان خلاص شدند.
در مورد عراق نیست که سطح خرابی ها و کشتار جنگ و پس از آن بسار بالاتر از مدل افغانستان بود با توجه به نظرسنجی های انجام شده و حضور گسترده مردم در انتخابات امید مردم به آینده بسیار بیشتر از زمان صدام است.
۲ـ تحريم همه جانبه ايران مشابه آن چيزی که در عراق و لیبی برقرار بود. این تحریم از دید من خیلی ٬خیلی بیشتر از جنگ مردم ایران را از پای در خواهد آورد.تحریم برای ایران چون زدن قفل بزرگی به کشوری به بزرگی ایران و زنده دفن کردن تمام مردم آن منهای حکومتمردان و طرفداران آن هست.
با توجه به اینکه تمامی حکومت ها بازی پشت پرده را خوب بلد هستند و حکومت های دیکتاتوری هم راههای رشوه دادن و پر کردن جیبهای خود را به خوبی بلد هستند . چنان که صدام در و طول مدت تحریم به تعداد کلکسیون کلاه و کاخ هایش روز به روز اضافه تر شد.
بارها و باره شنیدیم که ما در طول این بیست و چند سال تحت تحریم بوده ایم و این چیز جدیدی نیست. امیدوارم کسی این حرف گراف را باور نکند چون در طول سالهای گذشته اگر هم ما از طرف دولت و شرکتهای آمریکایی تحت تحریم بودیو ولی به راحتی امکان تجارت با همه جای دنیا داشیتم و حداقل این که امکان فروش چندین بشکه نفت در روز برای گردانندن اقتصاد مماکت مهیا بود .با توجه به همه اینها کسانی که در ایران زندگی میکنند به شدت لمس کرده اند که مردم در چه وضعیتی به سر میبرند. کسانی که در مورد اقتصاد ایران هم مطالعه میکنند بارها از وضعیت جگر خراش این کشور گفته اند.

شاید بارها و بارها شما شنیده باشید که در طول دوازده سالی که عراق در تحریم بود . فقط و فقط در نتیجه این تحریم ها میلیونها کودک در مرگی بی صدا از گرسنگی و بی داروی مردند و کسی از این موافق صلح و مخالفان جنگ که تعداد کشته شدگان جنگ برایشان بسیار دردناک هست هر گز و هرگز به آن اشاره ای نکردند . انکار در زمان قبل حتی یک نفر هم نمرده بود. به نظر میاید برای مخالفان جنگ و مدافعان صلح تنها و تنها جان سربازان آمریکایی مهم بود نه چون مردم عراق که پیش از آن با ابعادی چندین و چند برابر تلف میشدند.

چیزی که من به آن اعتقاد قلبی دارم اینست که اگر آمریکا استراتژی تحریم همه جانبه ایران را در پیش بگیرد تنها بازنده واقعی این بازی مردم ایران به عنوان به ضلع سوم این بازی خواهند بود.حکومت همچنان به حکومت خود ادامه خواهد داد .و این که آمریکا هم به منافع خود خواهد رسید یا نه مشکل خود آمریکاست.

هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker