۱۲/۰۷/۱۳۸۳

طوماری برای آزادی

تو آمریکا مایکل مور هر چی دلش میخواد راست و دروغ به بوش میگه کسی جرات نداره بهش بگه بالای چشمت آبرو. کلی براش کف میزنند بهش جایزه میدند . بعد از انتخابات و برنده شدن جرج بوش مردمان مخالفش هر چی دلشان میخواد بارش میکنند کسی جرات نداره بهشون بگه بالای چشمتون آبروست.
تو ایران آرش سیگارچی دو تا کلمه تو وبلاگش مینویسه به جرم توهین به مقامات میره ۱۴سال زندان. دستشون برای کم هم که نمیره چه خبره ۱۴ سال. آنوقت میگویند تو آمریکا دموکراسی نیست خب تو ایران هم نیست دیگه چه اشکالی داره میگه؟!

هاله عزیز پتیشی درست کرده برای آزادی آرش سیگارچی خواهش میکنم آمضاش کنید این حداقل کاری هست که میتوانیم انجام دهیم خواهش میکنم دریغ نکنید.

حالا خوب سايه اين جرجک عين لولو بالا سر اين جمهوری اسلامی هست اين همه آتيش ميسوزنه . حالا خوبه ميدونه دنيا چهارچشمی داره نقض حقوق بشر را در ايران بهانه ميکنه بريزه سرش لت و پارش کنه اينهمه بگيرو ببند داره حال اگر بخواهد با اينها هم توافق کنه و سايه اين لولو رو را از سرش برداره ديگه چی به روز مردم ايران مياره.من که از فکرش هم ميلرزم.

خدایش اصلا حال و حوصله بحث کردن با کسانی که برای این دولت فخیم ایران بمب اتم هم میخواند رو ندارم. بمب اتمی که يه کم کار براشون سخت بيايد رو سر مردم و خودشون هم ميريزند. من واقعا نميفهم کجای اين دولت مردمی هست که حالا ما نبايد مردم ايران را از داشتن بمب اتم صلح آميز؟؟ محروم کنيم.واقعا داشتن بمب اتم برای مردم ایران چه نفعی داره؟ که حالا دولت ایران بخواهد داشته آن را داشته باشه؟!کاری به دیگر کشورها ندارم واقعا دولت ایران و مردم ایران یکی هستند که اگر دولت ایران بمب اتم نداشته باشه مردم ایران نیز از داشتن نعمتهای آن محروم شدن؟؟
اصلا من نميدونم چرا هميشه اين کشورهای ديکتاتوری هستند که دنبال اين جور برنامه ها هستند . چرا کشوری مثل جاپن که سازمان انرژی اتمی بيشترين بازرسي ها و هزينه ها را در بازيد از مراکز هسته ايش به عمل مياره نمي ياد داد و بيداد کنه که ما بمب اتم صلح آميز ميخواهيم.


من که باور نمیکنم این زلزله جدید که شدتش در حد زلزله بم بود فقط ۶۰۰ نفر کشته داده باشد. خدارو شکر مقامات به کمک هیچ کسی هم نیاز ندارند. حالا چهار نفر هم بیشتر بمیرند طوری نیست آبرومان مهم هست .


آخرش هم من حالم تقریبا خوب هست اما الان آخر سال هست و برنامه کاری و درسی خيلی سنگين هست نميرسم خيلی بنويسم .

۱۱/۳۰/۱۳۸۳

تولد وسط هفته

دچار يه تنبلی خاصی شدم ٬ دلم ميخواد بخورم٬ بخوام . من هندوانه میخوام اما تمام هیروشیما رو زیر رو کردم پیدا نکردم٬ خانم فروشنده میگه برو ماه شش بیا. در ضمن من انار و گوجه سبز هم میخوام باور کنید من خودم هم دارم شاخ در میارم این حرکات زشت جلف چیه از من سر میزنه.
يه اعتراف هم اين جا بکنم که واقعا اين روزها نيرو کم ميارم. با شرمندگی کلاس های خصوصی روز شنبه رو کنسل کردم اما فقط يه دو ساعتی با اين خانم سن سی ميرم سر کله ميزنم آنرو جرات ندارم کنسل کنم.خدایش هفته شش روز تمام وقت کار کردن خیلی ظلم دیگه.
از رو وبلاگ س م ت فهمیدم تولد شوهرک سابق آتووسان فعلی با صادق هدایت یکی هست خلاصه روز تولدش من سعی کردم خیلی زود بایم خونه خوشبختانه ساعت ۹شب رسیدم. شوهرک هر شب ساعت ۱ یا دو میاید.
یه کیک کوچولو درست کردم با مربا بلوبری آنقدر زشت بود که روم نمیشه عکسش را بزارم این جا. هرچی فکر کردم شام چی درست کنم که زود حاضر شه و دردسر نداشه باشه. چون هم سرما خیلی بدی خورده بودم هم خسته مونده بودم خلاصه تصمیم گرفتم خورشت قیمه بدون دونه به قول خود شوهرک درست کنم . ( شوهرک به این باقلی ها که تو قیمه میریزنند میگیه دونه و اصلا هم دوست نداره) خلاصه جاتون خالی یه خورشت قیمه با سیب زمینی سرخ کرده و بادمجان سرخ کرده درست کردم ٬ با این که مار جان شوهرک فرموده بودن که ز عفران نخورم برام خوب نیست اما من هر چی زغفران داشتم رو برنج به مناسبت تولد شوهرک خالی کردم. خلاصه تولد شوهرک شد یه دونه کیک فسقلی با مربا بلو بری با خامه شکلاتی بد رنگ ٬ پلو خورشت قیمه بادمجانی با یه بسته شکلات که چشم شوهرک گرد را کرد. دیگه تقصیر خودت هست عزیزم خواستی وسط هفته دنیا نیایی . خودت میدونی که این جا جاپن هست.وسط هفته نمیشه هیچ کاری کنی. حتی وقت نمیشد برم برات کیک بخرم چون تا من کارم تموم میشد همه جا می بست. شرمنده این هفته حتی یه ساعت هم وقت نشد برم واسات کادو بخرم حالا مثل خودت یکشنبه می برمت رستوران خوب بعد خودت انتخاب کن من برات کادو میخرم.


راستی این آتووسان در زندگی عاشق شکلات و آب پرتقال هست. از بین غذا ها هم از دیدن یه قطعه گوشت خون آلود در فروشگاه وقتی من میگم وای یه تکه از بدن یه حیوان بدبخت حالم بد شد میگه وای چه کبابی میشه. خلاصه فکر نکنم شما در زندگی کسی را دیده باشید آنقدر عاشق گوشت باشه.
من دقت کردم دیدیم جز شکلات این آتووسان هیچ چیز چاقی کنندهای را دوست نداره ٬نه برنج نه نون نه چیز کیک نه کیک شکلاتی حتی . عاشق سبزهای بخار پز شده با ماهی تنوری هست. برعکس من که اگر بهم چیزکيک بدهند ديگه هيچ غذايی نميخورم بيخود نيست من قوچالی هستم آن لاغر مردنی وقتی ميريم استخر تمام مردم ميخ ما ميشند .خيلي گشتم تو اينترنت يه عکس پيدا کنم گويا حالت ما باشه براتون بذارم اين جا شما هم ببنید مردم جاپن چه از دیدن ما زوج چاق و لاغر تعجب زده هستند.
راستی آگر روند قوچالی شدن بنده به همین شدت رو به رشد باشد با عرض شرمندگی باید بگم من دیگه نه لباسی دارم که انذازم باشه و نه این جا لباس قد من گیر می یاد بخواهم بخرم .خلاصه فکر کنم باید دست به دامن جوامع جهانی شم برای رفع این مشکل بی لباسی.

راستی شما میفهمید این حسن خدابیامرز چی میگه تو این پستش. کبری کیه ؟! صغری چی کار کرده؟؟

این عبدالقادر دانشمند هم بس قشنگه نوشته اين پستش و همه پست هايش که آدم نمیتوانه از لینک دادن بهش صرف نظر کنه . خدايش من يه توصيه ميکنم هميشه و هر روز اين بلوچ را بخوانيد.خيلی قشنگ مينويسه .
.و حال اين شما و اين مصاحبه با تاريخ در وبلاگ عبدالقادر بلوچ

۱۱/۲۷/۱۳۸۳

Reflexology

خيلی چيزها هست که بخواهم در موردش بنويسم ٬ خيلی آنقدر زياد که الان نميدونم کدومش رو اول بنویسم کدومش رو دوم. از برف سنگین از مسافران مانده در راه یا از نايابی نان در شهر های گيلان يا از فرو ريختن سقف مدارس يا خونه مردم تو برف و يخبندانی که می گويند در سی سال اخير بی سابقه است. نميدونم شايد اگر اين اتفاقات این جا می افتاد حتما دولت از شدت بی عرضگی سرنگون میشد٬ چه میدونم شاید نمیشد. تنها چیزی رو که میدونم مردم مهربان اینجا به انذازه مردم ایران خوب و شریف نیستند واینقدر مهربانه و مظلومانه با این دولت بی عرضه برخورد نمیکردند.
از حادثه کشته شدن ۴۵ نفر در آتش سوزی مسجد ارگ تهران بنویسم.خب حالا باز خدا رو شکرسید خندان باز کمیته پیگیری تشکیل داد و برای ماجرای آتش سوزی در مسجد ارگ تهران حتما و حتما باز دنبال یه بشکه نفت خود سر میگرده که عقلش نرسیده و خود به خود را افتاده همه جا رو به آتش کشیده.

یا از اعلاميه کانون مدافعان حقوق بشر عليه حمله آمريکا بنويسم ٬ به این بند از این اعلامیه توجه کنید:
كشورهای اروپائی و در راس آنها فرانسه، درحاليكه به اميد امتيازات اقتصادی بر نقض حقوق بشر درايران چشم‌پوشی كرده اند، از سوی ديگر، از هم‌آوايی با آمريكا نيز دريغ نكرده اند

خدايش اين چه جوری هست فرانسه از يه طرف مخالف شديد آمريکاست. با حمله به عراق همه که به شدت مخالفت کرد . حالا چه جوری برای دست يابی به امتيازات اقتصادی از نقض حقوق بشر چشم پوشی ميکنه از سوی دیگه با آمريکا هم آوايی ميکنه والله من که جز این وسط نویسندگان اصرار شدید داشتند که یه جوری بد قوره کلمه آمریکا هم آورده بشه چیز دیگری از این جمله بندی دستگیرم نشد

حالا ولش کن اينها رو من چی کار مي توانم بکنم از اين سر دنيا.
نميدونم فقط تو جآپن هست يا تو همه جا هست. جديدا اينجا خيلی مد شده که مردم تو ظرفها و وسايلی گلی و چوبی که با دست ساخته شده و در آن از هيچ چيز شيميايی٬ مخصوصا رنگ استفاده نشد٬ استفاده ميکنند . البته با توجه به اين که کارگر و کار دست تو اين کشور خيلی گران هست به نسبت اين وسايل هم که سعی ميشه خيلی طبيعی و فقط با خاک درست شود بسيار گران هست.رنگ هایی که در این کار ها استفاده میشود تمامش از طبیعی هست که یه روز در مورد درست کردن رنگ طبیعی خواهم نوشت.
من خودم کلا سعی ميکنم اگر برای کسی خواستم کادو بخرم کلا از اين وسايل که خيلی هم خوشگل نيستند(البته سلامتی مهم تر از زیبایی هست) تا جايی که بودجه ام اجازه ميده بخرم حتا شده يه دونه کاپ کوچک . به نظر خودم که چای و غذا به خصوص ماهی در اين ظرف ها خيلی مزه اش فرق ميکنه و خوشمزه تر است.
تقريبا همين ايده رو هم شمالی ها دارنند مثلا ميگويند باقلی قاتق يا فسنجان تو ظرف گلی که بهش ميگويند گمج خيلی خوشمزه تر هست و راست هم ميگويند چون من امتحان کردم و خودم ديدم چقدر فرق داشت.
حالا اين جا همون گمج خودمون را با يه رنگ و لعاب بهتر چندين هزار ين ميفروشند مردم هم خيلی دوست دارنند و ميخرنند.رستورانی های هم که جديدا تو اين شهر باز شده تمامشون با همين ظرف ها گلی يا چوبي خيلی ساده بدون رنگ شیميايی غذاهاشون رو سرو ميکنند . چقدر هم گرون و شلوغ هستند.
مسئله دیگر يکه تو جاپن البته از قديم بوده ولی جديدا خيلی خيلی گل کرده و روش هم تبليغ زيادی ميشه جوانها هم خیلی بهش رو آوردن. همين Reflexology يا Foot massage است. تو طبقه پايين ما هم يکی هست.خواستید تشریف بیارید صاحب خونه مون هست ارزون حساب میکنه.

حالا میگفتم اين روش از چين وارد اين کشور شده و پشتش فلاسفه جالبی هست. ميگويند هر قسمت از پای شما ربط داره به قسمتی ديگر از بدن شما مثلا اگر شما زیاد دچار سر درد ميشويد انگشت بزرگ پای تان را با دست به صورت دورانی ماساج بدهيد . برای برطرف کردن خستگی چشم مخصوصا کسانی که داما با کامپيوتر کار ميکنند در قسمت پشت هر چهار انگشت کوچک پايتان به صورت دورانی و خيلی٬ خيلی آرام و به ملايمت آنها را ماساج دهيد. در قسمت دوآنگشت کوچک پا زير دو انگشت کوچک به شکل حرف انگليسی U ناحيه هست که ماساج آن به خستگی چشم و همچين برطرف مردن سردرد ناشی از کار زياد کمک ميکند برای گرفتگی شانه ها دقيقا زير همين شکل U را به طرف کنارهای پا را ماساج دهيد. برای دردهای قسمت پشت و کمر زير انگشت بزرگ پا تا ناحيه برجستگی پاشنه پا را به باريکی يک نوار به شدت مالش و با انگشت به داخل فشار دهيد و در آخر با نوک انگشتان دست آنها را را مالش دهيد. خواهيد ديد که بار درد کمر معجزه ميکند.
در ناحيه داخل پا جای که پا خم ميشود زير پاشنه پا ناحيه تخم مرغ شکلی را پيدا کنيد که ماساج و مالش اين قسمت در برطرف کردن دردهای معده و شکم و همچين قويتر شدن ماسل شکم مهم هست.
در ناحيه کناری پاشنه پا به سمت بيرون قسمت کوچکی هست که ماساج آن برای کسانی که درد های زانو دارنند بسيار٬ بسيار مفيد هست.
شدت و انعطاف دست در اين ماساج پا نقش مهمی در عمل کردن اين تکنيک دارد. دقت کنيد هيچ قسمت از پا را با خشونت ماساج ندهيد چون به قلب آسيب ميرساند.
البته در غرب نيز اين روش وجود دارد با فلسفه ای متفاوت که صد البته من آن را نميدونم٬ آما جاپنی ها میگویند که با ما فلسفشون خیلی فرق دارد و همین فرقش رو من نمیدونم.

۱۱/۲۶/۱۳۸۳

۱۱/۲۵/۱۳۸۳

يک سوال

به نظر شما اين حکومت جهنمی آخوند ها را چطور ميشود ساقط کرد و از شرش خلاص شد.

۱۱/۲۳/۱۳۸۳

چند خبر

امروز خیلی خوش گذشت. آلیوس ماکسیموس عزیز جات خالی بود.

امروز وقتی کامنت زيستن را ديديم٬ بدو بدو رفتم وبلاگش بينم چه خبر هست.نميدونيد چقدر خوشحال کننده هست که دوستی در لحظات خوبش به يادت باشد. مرسی زيستن جان خيلی صفا داد. از صبح چند بار برات کامنت گذاشتم ٬ تشکر کنم. اما انکاری کامنتدونت خراب هست بنابراین همین جا باز ازت تشکر میکنم.مرسی از مهرت. خیلی لطف داری.
بعد از مدتها که من تحت نفوذ شدید سی ان ان و فاکس نیوز بودم."بابا تو جاپن فاکس نیوزم کجا بود آخه ؟ سی ان ان رو هم قطع کردم چون مداوم توش جاپنی میزاره خیلی هم گرون" تصمیم گرفتم فقط المناره و العالم نگاه کنم با الجزیره . دیروز اولین نتیجه اش رو دیدید . منظورم تبریک ۲۲ بهمن بود .
حالا این پروانه گلی اومده میگه تسلیت بگو نه تبریک. حالا شما میگوید من چی کارکنم.

از وبلاگ فانوس
مجسمه‏‏ى آزادى از آرمین راد
برای کسانی هم که فليتر هستند اين همه آئينه فانوس.

چند روزى است كه سيماى ايران سرودى را با هدف تهييج احساسات مردم ضد آمريكا پخش مي‎كند كه در آن نوك تيز حمله به مجسمه‎ى آزادى نشانه رفته است. در اين كليپ روى اين نكته تاكيد شده كه مجسمه‏ى آزادى با الهام از تائيس كه معشوقه‎ى اسكندر مقدونى است و اسكندر به خاطر خوش‎آمد وى تخت‏جمشيد را به آتش كشيد ساخته شده است. اين مساله باعث شد تا جست‎وجويى براى يافتن چگونگى ساخت اين مجسمه و اين كه سمبل چيست انجام دهم و مطمئن شوم كه اين مجسمه هيچ ربطى به تائيس ندارد.دنباله مطلب را در همان جا بخوانید.

من تا حالا یه پستت رو هم از دست ندادم٬ هر دفعه که آپدیت میکنی میخوانم بدون استثنا و خوشم مییاد.
از آخرین پست وبلاگ خیابان شماره ۱۱ من به این نتیجه رسیدم ۲۲ بهمن علاوه بر این که یوم الله ست روز ملی ایران هم هست. بنابراین روز ملی تون مبارک.
* نخست وزير الجزاير روز ملي‌ ايران را تبريك گفت.
* مقامات ارشد دولت عربستان روز ملي‌ ايران را تبريك گفتند.
* آيين گراميداشت روز ملي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران در مغرب برگزار شد.
خیابان شماره ۱۱
* آيين بزرگداشت روز ملي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران در دمشق برگزار شد.
* آيين روز ملي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران در تركمنستان برگزار شد.
* مراسم روز ملي‌ ايران در بنگلادش برگزار شد
.

آخرین خبر هم این که ما از وقتی آکاچان دار شدیم. اسم ها مون عوض شده. شوهرک شده آتووسان و من هم شدم اوکاسان.از این به بعد شوهرک را این جا آتووسان خوندم تعجب نکنید ها

۱۱/۲۲/۱۳۸۳

۲۲ بهمن مبارک

آخ جان من فردا تعطيل ام.حسابی میخوابم يه دل سير وبلاگ گردی ميکنم .

ايرانی باش سربلند ٬ فارسی را هم پاس بدار.

از وبلاگ عبدالقادر بلوچ که نميدونم چرا من رو ياد دانشمند پاکستانی مياندازه.


آن مرد را آوردند.آن مرد را با «ایرفرانس»آوردند. قطب زاده هم آمد ولا کن اورا بردند.
بازرگان نخست وزیر گردید. بنی صدر رییس جمهور شد. خلخالی را حاکم شرع کردند. کرمعلی میوه فروش سردار سپه شد.
بابا آب داد. ماما نان داد. من که فراری شدم یکی اول یکی بعداً جان داد.
دارا وسارا پناهنده شدند. کبری و صغری خواهر بودند. کبری سنگسار شده است. صغری «رفیوجی»است.
مراد و کرامت دوست بودند. مراد در جبهه شربت شهادت نوشید. کرامت جزو معلولین است.
ایران کشور ماست. کشور ما خیلی بزرگ است. ما سه رییس جمهور، دو فرمانده، و یک پادشاه داریم.
آن مرد شاعر بود. این زن نویسنده بود. آن پسر دانشجو بود. این دختر هنرمند بود. آن ها همه حلقه های یک زنجیر شدند.
آن گاوک پیشانی سفید، که حیوان است اما چون انسان است و "جسم سختش" شهره ی ایران و جهان است، سعید مرتضوی، دادستان تهران است.
این عراقی که شاهرودی است، رییس قوه ی قضاییست.
آن مرد که خندان است رییس جمهورِ اصلاح طلب یک ملت گریان است.
این برج و بارو که به آسمان است مال شورای نگهبان است.
رفسنجانی که هیچ کاره ای است، رییس مصلحت نظام است. حضرت رهبر کما فی السابق رهبر مستضعفان جهان است.
این کارنامه ی نظام است. آن دو ستاره ی درخشان یکی بهشت زهرا دیگری زندان است.
مملکت همان ایران است اما دارالخلافه در تهران است.
انتخابات مال کافران است. ولاکن چهار سالی یک بار، شرکت در آن وظیفه ی هر مسلمان است.
اینجا جمهوری اسلامی است. آنجا جهان است.
اینجا بیست و دوی بهمن آنجا عصر ارتباطات است.
ما در دهه ی فجر زندگی می کنیم. آن ها در صده ی اینترنت.
در خانه ی ما هر کس یک شهید دارد. در خانه ی آن ها هر کس یک قایق تفریحی دارد.
دارا در پیتزا فروشی کار می کند. سارا به فیزیوتراپی می رود. گردن او در تظاهرات کج شده است.
دارا و سارا به فرزندان خود فارسی یاد می دهند و برای آن ها نوار ایرانی می خرند. من به یک نوار آن ها گوش داده ام:
«آباد باشی ای ایران/آزاد باشی ای ایران/از ما فرزندان خود دلشاد باشی ای ایران»

۱۱/۱۹/۱۳۸۳

انتخابی بین بدو بدتر ۲

نميخواستم دیگر اين بحث را ادامه دهم.چون در این ادامه این بحث موفق نیستم ٬ حالا یا من نمیتوانم منظورم را خوب برسانم یا کسی به حرفهای من گوش نمیدهد.فقط چشم بسته اعتراض می کند. به هر حال چند تا سوال را که تو کامنت دونی هست اين جا جواب ميديم تا شايد هم منظور خودم را بهتر گفته باشم هم به کامنت هام جواب داده باشم. کامنت دونی کامنت ها را صد پاره میکنه با تمای سختی کپی پیست این جا آدم اصلا متوجه نمیشه چی شد.

اولين چيزی را که من در پست پايين در نظر گرفته بودم این بود که در اين بازی برای دولت و همچين مردم ايران وزنه زياد سنگينیدر نظر نگرفته بودم
ببنيد میشه شعار داد که ما کره مریخ را هم فتح میکنیم اما وقتی مردم ما وقتی تو یک انتخابات کوچکی چون شوراهای شهر نميتوانند تاثير گذارند باشند. قطعا در بازی های جهانی هم نميتوانند رلی را بازی کنند.
از طرفی وقتی خاوير سولانا با آن همه قدرتش٬ کشورهای اروپايی که تو جنگ عراق مخالفت کردند نتوانستند جلوی جنگ را بگيرند. وقتی شورای امنيت ملی هم جلوی خواسته جرجک را ( که من نمیتوانم قبول کنم ٬یک فرد به تنهایی میتواند در کشوری مثل آمریکا تصمیم بگیرید٬ برای دلش خوشی خودمان نوشتم جرجک که دلمان خوش باشد با یک دیوانه بد صدا طرف هستیم.) بگيريد خوب ما هم نميتوانيم دیگر.شعار دادن دردی را از ما دوا نمیکند. حالا شما باد دلیل مدرک ثبات کنید که قدرتش را داریم من هم از همین الان قبول میکنم.
نکته بعدی مخالفان جنگ می گویند ما میخواهیم صدای کوچک اعتراض حتی یک درصدی مان را هم به گوش دنیا برسانیم. که ماخواهان صلح و مخالف جنگ هستیم. اول از همه این سوال مطرح میشود که چطور میشود زیر سایه پرچم کشوری که دنیا محکومش میکند به تروریست بودن و تروریست پروری شعار صلح داد؟!آیا کسی حرف ما را باور خواهد کرد؟!
از بعد دیگر که به مسئله نگاه کنی. ما میگویم که باید صدای یک درصدی مان را به دنیا برسانیم.( من دقیقا در همین مسئله با دوستان اختلاف عقیده دارم.)
خب من میگویم صدای یک درصدی نه اصلا صدای نود درصدی تان نه صدای همه هفتاد میلیون ایرانی را به گوش دنیا رسانید و با صدای بلند فریاد زدید ما خواهان صلح هستم. خب دنیا با این صدای شما چطور برخورد خواهد کرد ؟! و شما از این کار چه نتیجه ای خواهید گرفت.
تا امروز دنیا که همون منظورم ابر قدرتهای هستند خواسته شان را به ما تحمیل کرده و می کنند. هر گونه میخواهند با ما رفتار میکنند. تمامی حرکتهامان را جهت خواسته های خودشان در درجه اول سازماندهی میکنند.منطقی باشیم قبول کنیم که توان تغییر دنیا را نداریم. چون واضح و بدهی هست که با این قدرت کوچک در مقابل قدرت های خیلی کم اهمیت تر چون دولت خودمان به زودی میشکنیم ٬فکر نمیکنم دیگر نه زمانش باشد و نه جای بحثی اش باشد که نه ما میتوانیم تمام دنیا را شکست دهیم.
تا امروز دنیا سعی کرده حساب مردم ایران را از حساب دولت ایران جدا کند. خانم گوهان به جاپنی و به انگلیسی همون رایس و جرجک ٬ اتحادیه اروپا و تمامی کشورها بارهاو بارها تاکید کردند که مردم و دولت ایران را به یک چشم نمی بینند.
ما با این حرکتمان و شعار صلح طلبی مان همان یک ذره توانی را که داریم یکسره میریزیم به حساب دولت ایران.با این کار وزنه در سمت دولت ایران یک دفعه خیلی سنگینی خواهد کرد.و دولت ایران که در حال حاضر به شدت هم به این وزنه نیاز دارد بیشترین استفاده را از این مسئله خواهد کرد.مردم ایران هم همون یکسره بازنده خواهند شد چون تنها برگش را به نفع دولت ایران سوزانده است.
از نظرمن در این بازی که ما در پیش رو داریم فضای حرکت خیلی ٬خیلی کمی داریم . باید خیلی محتاطانه٬ عاقلانه حساب شده ٬ به دور از احساس و جو گرفتگی و با دقت عمل خیلی بالا عمل کنیم. که مبادا نادانسته٬ یا نخواسته حرکتی را نکنیم که تمامی این وزنه را یکسره به حساب حکومت ایران ریخته شود و در نزد جهانیان دولت و مردم یک کاسه شوند؟! این انتقادی هست که من به طرفداران پر و پای قرص صلح دارم. هیچ کس هم جوابی به آن نداد.
از دید جهانی هم با این مسئله به دو شکل برخورد میشود . یادتون هست زمان آواخر صدام انتخابات نود درصدی ریاست جمهوری. خب یک لحظه فکر کنید شاید یک درصد فقط یک درصد از آن کسانی که به صدام رای دادند نیز چون همین طرفداران صلح فکر می کردند همین صدام با تمامی بدهایش باز از حمله آمریکا بهتر است. هر چی باشد خودی هست و ما یواش یواش باهش دموکراسی تمرین میکنیم.خلاصه بهتر از آن دموکراسی باد آورده دروغین آمریکایی هاست.
خب دنیا با این مسئله چطور برخورد کرد ؟! اولا که همه به ریشخند به آن نگاه کردند. فکر نکنم هیچ کدوم از ما هم آن را باور کرده باشیم. یادم میاید جرجک در سخنرانی که صدایش هنوز در گوش من هست با زخندی گفت پاشید این بساط تون را جمع کنید. تو این کشور ها دموکراسی وجود نداره که حالا انتخاباتش ده درصد باشه یا نود درصد. (البته فارسی نگفت ها انگلیسی گفت که تقریبا معنی اش همین می شد.)
حالا ما خیلی اصرار کنیم که نه ما صدای صلح مان واقعی هست. ما ایرانی هستیم خیلی فرق داریم با عراق ٬افغانستان . ما خودمان تصمیم میگیریم که همون جور با همین آخوند ها بسوزیم و بسازیم و تمرین دموکراسی کنیم.
از نظر من دنیا دقیقا با همان دید آنتخاب عراق به ما نگاه خواهد کرد.حالا یا به ریش ما می خندند. که صد البته باز نمیتوانیم بریم مشت بزنیم تو چونشون بگیم رو آب بخندی. یا همه ملت را با همون دولت تروریستون یک کاسه صداش میکنند تروریست جهانی آدم خوار. حالا یا باز جرجک با پررویی تمام(این جسارتش من رو کشته) به دنیا دهان کجی میکنه (که من اصلا بعید نمیدونم ازش.)و با وجود تمام اینها حمله میکنه . یا نه در این نکته تروریست پروری ایران که جهان همگی یک صدا در آن متفق القول هستند میریزند سر دولت و ملت ایران را به کل همه رو بایکوت و تحریم میکنند.

که همانطورر که من بارها و بارها گفتم از نظر من میشه تمام هفتاد میلیون ایرانی را بدون ریختن حتی ذره ای خون آرام و بی صدا گشت . میشه کشوری را داغون کرد بدون این که حتی یک دونه بمب بر روی آن ریخت. میشه دور یک کشور به بزرگی ایران حصار کشید و همه را با همان حکومت دفن کرد. میشه الان که رفتن به یک کشور رده هزارم برای ایرانی سخت یا غیر ممکن شده را برایشان تبدیل به آروز کرد. میشه تمامی پروازهای ایران را لغو کرد.دولت ملت را زمین گیر کرد. میشه تمامی دانشمندان ایرانی را بایکوت کرد و هیچ مقاله ازشون در هیچ جای دنیا نپذیرفت. میشه حتی یک دونه کتاب هم بهشون نفروخت و فقط یه لقمه غذا بهشون داد که آن را هم دولت دیکتاتور از چنگش در بیاره و و و و خیلی چیزهای دیگه که این ملت در کنار دولت مونده باید صد برابر بیشتر از جنگ براش هزینه بده٬ مضاعف بر این که یک دولت دیکتاتور را هم که هر روز روزنه باریک نفس کشیدنش رو هم می بنده رو تحمل کرد.

ببینید ما نمیتوانیم به دنیا بگویم ما چون اپسوزیون نداریم ٬ چون مردم ما هنوز آماده دموکراسی نیستند ٬ ما چون هشت سال جنگ ایران و عراق را دیده ایم ٬ ما چون به امنیت نیم بند همین آخوند راضی هستم و و و و این ها رو تحمل میکنیم ٬ شما هم لطفا تحمل کنید. لطفا این دولت تروریست و ملتش را همانجور که هست بخواهید و تحمل کنید .
خب از نظر من دنیا میگه شما به همه دلایل درست یا غلطتون میخواهید این آخوند ها را تحمل کنید٬ زورش رو هم ندارید که عوض اش کنید و مجبور به تحملشون هستید. اما ما هیچ اجباری نداریم و زورش رو هم داریم و عوض اش هم میکنیم و اگر شما هم برخلاف نظر ما هم حرف بزنید به زور نظر مان را به شما تحمل میکنیم.

والسلام

حالا هر چی من میگویم بابا من رو به عنوان یک تیلای هیروشیما نشین از نظر خودتو جنگ ندیده سختی نکشیده چی و چی نقد نکنید. باز بر میدارند میگویند تو به چه حقی برای مردم ایران جنگ را تعیین می کنی.من غلط بکنم! انکار من خود جرجک هستم نه تیلای قوچالی بگذریم یک زمانی گلی بودیم حالا آخی شدیم.
هی من می گویم ما نمیتوانم به دنیا بگویم داریم تمرین دموکراسی می کنیم٬ شعار صلح میدهیم شما هم دست از سر ما بردارید. دنیا خطر جمهوری اسلامی را با این تلاش جدیش در راه بدست آوردن بمب اتم حس کرده و نمیتوانه بیخیال موضوع شه .حالا شاید نتوانم بگم اصلا نشه و خیلی سخت بشه نظرشون را تغییر داد.
حالا هی من میگویم ما گزینه دیگری نداریم. دستگاهی اطلاعاتی آف بی ای و سیا که روش تاکید می کنید برای کشف تروریست تا قبل ۱۱ سپتامبر شاید جواب میداد ولی الان دیگه با چاق تر شدن تروریست در آستین پرورانده شده عملا چنینی چیزی ممکن نیست.آنها هم من شما شهروند عادی را میتواند کنترل کنند ٬ و تروریست ها از دستشون به هزار دلیل در میرند. تازه صدای من و شما از انگشت پرنیت گرفته شده مون تو فرودگاهها و هزار جور بازرسی فرم پر کردنها در میاید. شما می گوید من چشم می بندم به همه چیز من مخالف جنگم .جنگ برای ما دموکراسی نمیآورد ٬ ما نیازی به دموکراسی پیشکشی آمریکا نداریم.دموکراسی آمرکا دورغه و و و
خسن آغا جمله خیلی قشنگی تو وبلاگش نوشته "آیا تا کنون سرمایه‌داری را دیده‌اید که نقش بنگاه خیریه را بازی کرده باشد و در امور خیریه شرکت کند!؟" جوابش را همان جا بخوانید. جالب جواب داده. بابا قرار نیست که کسی برامون دو دستی دموکراسی بیاره تحویل مون بده این مایم که باید دنبالش بدویم.حالا هی بشنید دموکراسی آمریکایی و سرمایه داری رو نقد کنید.

میدونید ما وقتی در اول انقلاب گفتیم شاه باید بره. دیگه شاه باید میرفت.ما هنوز همون مردم هستیم. زمان خاتمی اگر کسی بهمون اعتراض میکرد که این فیلم نظام هست خاتمی هم دست نشانده خودشان هست برای رهای از ماجرای دادگاه میکونوس و سرگرم کردن مردم ایران و دنیا و پشتش تلاش برای دست یابی به بمب اتمی و غیره هست. محال و غیر ممکن بود حرفش را قبول کنیم یک صدا می گفیتم نه بابا این نظام که ناطق زوری را میخواد این ما هستیم که خاتمی را انتخاب می کنیم. حالا کم کم با تمام شدن دوره خاتمی و افتاده خیلی از پرده که تمامی تلاش جدی حکومت ایران برای دست یابی به بمب اتم از ابتدا دروه خود آقای خاتمی شروع شد. هنوز فقط تعداد کمی از ما میتوانیم بپذیریم که چه راحت آسان فریب خوردیم و بیست میلیون رای نه یک بار بلکه دوبار به پای تائید همین نظام ریختیم.
هنوز هم اگر میگویم صلح ٬صلح تا رفع فتنه درجهان. دیگه باید صلح کرد . هر کسی هم یه ایراد بگیره به این روش میشه مخالف صلح جنگ جوی که نمیتوانه وضعیت ایران را تحلیل کنه و گول روزنامه های انبوه آمریکایی را خورده.
ببنید من باز هم میگویم با همه وجود درک میکنم کسانی را که از فکر یک جنگ دیگر می لززند. من با همه وجود درک می کنم.حتی آن ناشناسی را که میگوید که باید آزاد شد ٬نباید کسی ما را آزاد کنه . اما فقط از شما هم یک خواهش میکنم یه ذره شما هم حرف من را درک کنید. اصلا فقط بخوانید و نه بهمان انذازه که از من انتظار دارید حرفتان را که خیلی قشنگ و دلفریب هست درک کنم بلکه فقط به انذازه سر سوزنی بر رویش فکر کنید.
خانم شیرین عبادی در مورد صدام و سرنگون شدنش میگوید من ترجیح میدادم صدام را خود مردم عراق بیرون کنند. خب من حق ندارم ازش بپرسم چطوری ؟! با چه وسیله ای وقتی که صدام تا آخرین نفرشان را کشت. برنامه نفت در برابر غذا که در کمال شرمندگی دامن دبیر کل سابق سازمان ملل پطروس قالی ( درست نوشتم؟) را همه گرفته خون مردم را تا آخر مکید. شاید برنده صلح واقعا منظورش این هست وقتی که مردم همه بمیرند دیگر صدام بر کسی نمیتواند حکومت کند خب لابد آن وقت همه آزاد میشدند .
باز هم ازتون خواهش میکنم این قدر دیوار نگذارید بین مون . من تا یه انتقاد از روشی میکنم بشم بیسواد خارج نشین جنگ ندیده فریب خورده روزنامه های آمریکایی که ‌آن دوست سابق بیاید از ته دل برای من اظهار تاسف کنه.( نمیدونم داشتم چی کار می کردم٬ یه دفعه کامنتش پاک شد. ببخشید من کامنتت رو از قصد پاک نکردم).شاید شما یه جور مسئله را می بیند که من نمیبینم شاید من هم مسئله را طوری میکنیم که نه اینکه خیلی باسواد و بهتر باشم نه شاید چون دورتر از گود نشستم مسئله را جور دیگر ببینم.
شاید همش تو بازی مثل فوتبال نیاز نباشه برای برنده نهایی شدن در تمامی مسابقات برنده باشید. شاید باید گاهی عمدا ببازید تا به حریف قوی تری نخورید و درمقابل با واگذار کردن رقیب به حریف دیگر از دور خارجش کنید.

باز هم خواهش می کنیم نیاید بگوید وای چه بی ادب برداشته خانم یا آقای فلانی را با زشترین کلمات خطاب کرده بهش ایراد گرفته. اولا که من هیچ آدمی را بدور از نقد نمیدونم حتی خودم را هم نقد میکنم البته نه دماغ چاق ام رو. بعدش من اصلا هیچ آدمی را نقد نمیکنم٬ فقط یه طرز تفکر را نقد میکنم . که حالا فلان کس هم ممکنه متعلق به همان تفکری باشه که من نقدش کردم.
همین دیگه! شب بخیر. ده روز می خواهم یه خبر این جا بنویسم آگر این آمریکا جهان خوار گذاشت من مثل سابق وبلاگ بنویسم.

۱۱/۱۸/۱۳۸۳

1انتخابی بین بد و بدتر

در تاريخ ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ برای اولين بار در طول تاريخ در داخل مرزهای آمريکا به اين کشور حمله شد. حمله ای که در طول مبارزه آمریکا با فاشیست٬ کمونیست که عمده ترین دشمنان آمریکا در قرن گذشته بود. اتفاق نیافتاد. به طور طبيعی اين حمله باتوجه به بی سابقه بودنش بايد پی آمد های مختلفی نيز به دنبال داشته باشد.
نتيجه ای که در پی اين حملات دستگاه سياست گذاری آمريکا به آن رسيد اين بود که در آن بخش از کشورها که به صورت قرون وسطی اداره ميشود و اثری از مفاهيم چون دموکراسی و حقوق بشر يافت نميشود و در ضمن بر بستر عظيمی از پول باد آورده نفت خفته اند ٬ همانند بشکه ای از باروت قابل اشتغال برای منافع آمريکا به شمار می روند.
آمريکا به اين نتيجه رسيد تا زمانی که چنين حکومتی های بهره مند از پول باد آورده در دنيا وجود دارد از اين به بعد آمريکا هر لحظه بايد منتظر تکرار حوداث نظير ۱۱ سپتامبر باشد.
اولا این بحث مطرح هست که از بسیاری از این کشورها آمریکا زمانی حمایت کرده است. به یک دلیل بسیار ساده آمریکا در آن زمان اهدافش در حمایت از این کشورها برای مقابله با موج کمونیسم بود.که در این هدف خود با فروپاشی شوروی سابق هم کاملا موفق بود.
به هر حال همین کشورهای که زمانی منافع آمریکا را تامین میکرند الان تهدید کننده عمده منافع آمریکا و متحد اصلی آن در منطقه اسرائیل به شما میروند.
طبيعی هست که آمريکا به عنوان يک ابر قدرت نظامی برای حفظ منابع خود متوسل به حتی نيروی نظامی شود.و سعی کند ٬ با اشغال نظامی این کشورها و استقرار دموکراسی تجربه موفقی را که در طول یک قرن گذشته در کشورهایی همچون جاپن ٬ کره جنوبی ٬ و آلمان به دست آورده تکرار کند.
حالا بر میگردیم به ایران و و مردم ایران. در طول بیست و چند سالی که از انقلاب ایران گذشته جز در دوره بسیار کوتاهی از ریاست جمهوری محمد خاتمی کشور هیچ وقت از نظر حقوق بشر و آزدای مطبوعات و دموکراسی قدمی به جلو نداشت. که با توجه به پایان گرفتن این دوره این روند با سرعت شگفت آوری وضیعت کاملا به دهه شصت نزدیک میشود.
بنابراین انتظار اصلاحات از درون اهداف ابر قدرتی چون آمریکا را تامین نمیکند.
بنابراین کسانی که میگویند ما خودمان از درون اصلاحات می کنیم . تجربه هشت سال آقای خاتمی ثبات ميکنند اصلاحات از درون نشدنی است و با توجه به خونخونخوار نظام بحث انقلا هم منتفی است.
بنابراين از ديد منافع آمريکا نه مردم ايران اگر در راه برچيده شدن اين حکومت که به هيچ کدام از موازین بين المللی نيز پايبند نيست قدمی برداشته نشود چنين حکومتی تا سالهای سال تروريسم را به درون مرزهای آمريکا و اسرائيل و کشورهای منطقه هدايت خواهد کرد و در صورت دست یابی چنین رژیمی به سلاح اتمی جدای از آن که همين نيمچه آزادی هم که در داخل ايران هست به شدت سرکوب ميشود ( اين بعد مسئله چندان مورد توجه آمريکا نيست) به راحتی اين سلاحها ميتواند اگر هم حتی توسط حکومت ايران به صورت مستقيم استفاده نشود يک منبع تهديد دائم بر منافع آمريکا خواهد بود و حتی ميتواند با توجه به رابطه عميق حکومت ايران با بسياری از اين گروهای تروريستی مقل القاعده و حزب الله و حماس در اختيارشان قرار گيرد.
بنابرانی هر لحظه ميتواند منتظر مشکلاتی به مراتب وخيم تر از ۱۱ سپتامبر بود.

با توجه به تمامی اين حرفها گفته شد آمريکا به خودش حق ميدهد برای حفظ منافع خود اين مشکل را به هر نحوی که ميتواند حل کند.
يکی از ابزارهای بسيار قدرتمندی که سياست خارجی آمريکا در اختيار دارد نقض مستمر و روزمره حقوق بشر در ايران و پایمال شدن موازین دموکراسی در این کشور هست. در این مورد نه تنها کلیه کشورهای اروپایی با آمریکا هم صدا هستند بلکه این مسئله از طرف تمامی سازمانهای بین الملی مدافع حقوق بشر نظير سازمان عفو بين المل ٬ ديدبان حقوق بشر ٬ سازمان خبرنگاران بدون مرز و کميسيون های مخالف سازمان ملل متحد بر آن تاکيد دارند.
حالا از نشر من ما در یک بازی با سه بازیگر به سر می بریم یک بازیگر حکومت آمریکاست که مصممم به حفظ منافع ملی خود با هر امکاناتی هست. بازیگر دوم حکومت ایران هست که در پی تداوم حکومت قرون وسطی خود بر ایران تا انقلاب مهدی حتی با توسل بر انگیختن ناسیونالیستم ایرانی که سالها خود از سرکوب کنندگان آن بود پای ميفشارد.
بازيگر سوم اين بازی نيز مردم ايران هستند٬ که منافع زيادی در اين بازی دارند ولی متاسفانه به دليل آنکه در ايران دموکراسی وجود ندارد از امکانات بسيار کمی در تاثير گذاری بر اين بازی برخوردارند.
در هر جا اگر هم بخشی از مردم ايران واقعا مستقل از حکومت صدای از آنها بر خیزد و این صدا اگر در راستای منافع آمریکا نباشد بالافاصله با این ادعا که در ایران پشیزی از دموکراسی وجود ندارد میتواند این صدا را خاموش و منتسب به حکومت اعلام کند .

حالا آمریکا میتواند دو تا استراتژی در پیش بگیرد.
۱ـ جنگ و حمله نظامی به ایران. در این حالت بازنده قطعی بازی حکومت ایران خواهد بود ٬ چون از حکومت ساقط میشود. آما دو باز يگر دیگر با توجه به بسياری از شريطی که در حال حاضر نميتوان با قاطعيت پيش بينی کرد ميتوانند منافعی بدست آوردند. که در مقابلش هزینه های زیادی را خواهند داد ولی قطعا اینکه این درو بازیگر یکسره بازنده بازی نیستند . آگر مدل ایران مطابق مدل افغانستان پیش رود. سطح خرابی های جنگ و ما بعد جنگ در مقایسه با خرابی ها نکبتی را که حکومت جمهوری اسلامی از ابتدا تا همین اواخر خواهد داشت در حد قابل قبولی بود. در عوض آن یک دموکراسی غیر مذهبی بر این کشور حاکم شد. مردم از شر طالبان خلاص شدند.
در مورد عراق نیست که سطح خرابی ها و کشتار جنگ و پس از آن بسار بالاتر از مدل افغانستان بود با توجه به نظرسنجی های انجام شده و حضور گسترده مردم در انتخابات امید مردم به آینده بسیار بیشتر از زمان صدام است.
۲ـ تحريم همه جانبه ايران مشابه آن چيزی که در عراق و لیبی برقرار بود. این تحریم از دید من خیلی ٬خیلی بیشتر از جنگ مردم ایران را از پای در خواهد آورد.تحریم برای ایران چون زدن قفل بزرگی به کشوری به بزرگی ایران و زنده دفن کردن تمام مردم آن منهای حکومتمردان و طرفداران آن هست.
با توجه به اینکه تمامی حکومت ها بازی پشت پرده را خوب بلد هستند و حکومت های دیکتاتوری هم راههای رشوه دادن و پر کردن جیبهای خود را به خوبی بلد هستند . چنان که صدام در و طول مدت تحریم به تعداد کلکسیون کلاه و کاخ هایش روز به روز اضافه تر شد.
بارها و باره شنیدیم که ما در طول این بیست و چند سال تحت تحریم بوده ایم و این چیز جدیدی نیست. امیدوارم کسی این حرف گراف را باور نکند چون در طول سالهای گذشته اگر هم ما از طرف دولت و شرکتهای آمریکایی تحت تحریم بودیو ولی به راحتی امکان تجارت با همه جای دنیا داشیتم و حداقل این که امکان فروش چندین بشکه نفت در روز برای گردانندن اقتصاد مماکت مهیا بود .با توجه به همه اینها کسانی که در ایران زندگی میکنند به شدت لمس کرده اند که مردم در چه وضعیتی به سر میبرند. کسانی که در مورد اقتصاد ایران هم مطالعه میکنند بارها از وضعیت جگر خراش این کشور گفته اند.

شاید بارها و بارها شما شنیده باشید که در طول دوازده سالی که عراق در تحریم بود . فقط و فقط در نتیجه این تحریم ها میلیونها کودک در مرگی بی صدا از گرسنگی و بی داروی مردند و کسی از این موافق صلح و مخالفان جنگ که تعداد کشته شدگان جنگ برایشان بسیار دردناک هست هر گز و هرگز به آن اشاره ای نکردند . انکار در زمان قبل حتی یک نفر هم نمرده بود. به نظر میاید برای مخالفان جنگ و مدافعان صلح تنها و تنها جان سربازان آمریکایی مهم بود نه چون مردم عراق که پیش از آن با ابعادی چندین و چند برابر تلف میشدند.

چیزی که من به آن اعتقاد قلبی دارم اینست که اگر آمریکا استراتژی تحریم همه جانبه ایران را در پیش بگیرد تنها بازنده واقعی این بازی مردم ایران به عنوان به ضلع سوم این بازی خواهند بود.حکومت همچنان به حکومت خود ادامه خواهد داد .و این که آمریکا هم به منافع خود خواهد رسید یا نه مشکل خود آمریکاست.

۱۱/۱۶/۱۳۸۳

پرنده من

"زیر زمین را دوست دارم . بعضی وقتها دوست دارم به آن جا برگردم . گاهی اوقات تنها جایی است که می شود از سطح زمین به آنجا رفت . مدتها است که فهمیده ام همیشه زیر زمینی را با خود حمل می کنم . از وقتی کشف کرده ام که آنجا مکان اول من است زیاد به آنجا سر می زنم . این دفعه شهامتش را پیدا کرده ام که در آن راه بروم و با دقت به دیوارهایش نگاه کنم . حتی به صرافتش افتاده ام چراغی به سقف کوتاهش بزنم. زیرزمین دیگر مرا نمی ترساند . می خواهم به آنجا بروم . این دفعه با چشمان باز و بدون ترس. "
از وبلاگ آرش که طرحی جالبی داره صفحه اش.

یک جمله خیلی قشنگ از وبلاگ هزارو يک روزنه
چراغها ناگهان سبز ميشوند و ما پياده ها آنقدر نگران عبوريم که مدام به يکديگر تنه ميزنيم.

شوهرک رفته واسه خودش با خوشحالی اسکاچ برایت خریده بعد آومده به من نشون میده میگه ببین اسکاچ من بچه بودم خیلی معروف بود. از آن اسفنج قبلی خسته شده بودم.انداهمتش دور. من هم با خوشحالی گفتم آشپزخانه مقر خودت هست هرکاری دوست داری بکن. الان ماهاست من ظرف نمیشورم.تقسیم کار کردیم خرید و شستن ظرف کار شوهرک هست.اول خیلی سخت بود اما تحمل کردم حتی یه دونه لیوان هم نشستم تا خودش بیاید.امروز دیدیم واسه توالت کاغذ خریده چقدر هم خوشگل بود. از این گلی منگلی ها . میگم این بچه استعداش خیلی خوب هست.فقط امکانات نداشت.

اين روز هم میگم که لال از دنيا نرم. شما اصلا نخوانده بگیرید. براش کامنت هم ندهید لطفا انکار ی اصلا نمیخوانید. الان دیگه ميدونم که چرا کوايزومی سان دراز گيسو داره که هر کس مي بيندش که رفته تو مزرعه تگزاس جرج بوش و آب از لب و لوچش راه افتاده و دلش میخواد يه دونه بزنه تو سرش که چه خوشحال از این که دور بر بوش هست. اما همين آقا تا حالا چند بار پيشنهاد داد ارتش مستقل برای جاپن را داده و با مخالف مردم و پارلمان مواجب شده. هر کس که حداقل من می شناسم ميگه اين کوايزومی ديوانه است.مي خواد ارتش جداگانه درست کنه آمريکار را از اوکيناوا بیرون کنه. ما پولمون کجا بود. ارتش جداگانه داشته باشیم. تازه تضمینی هم نیست بهتر از آمریکایی ها امنیت ما تضمین کنند. حالا دیگه اگر باز دوست عرب و ایرانی ام بگه خاک بر سر جاپنی های بی غیرت که باید امنیتشون را آمریکا تامین کنه اصلا و ابدا تعجب نمیکنم.حالا میتوانم بفهم که وقتی از هیروشی میپرسم جالبترین چیزی که تو نیویورک دیدی چه بود میگوید تو میدان نیویورک به هرجا نگاه کردم یه مارک جاپنی دیدیم و این خیلی خوشحالم کرد. حالا ديگه ميتوانم بفهمم چرا مردم ايسلندبا خروج ارتش آمریکا از کشورشان مخالف هستند چون امنتیشان را در خطر می بینند.حالا خوب میدونم چرا آمریکا تو عراق ميشه تجاروز گر. اصلا ولش کن گفتم که اينها رو اصلا نخونده بگيريد.
جمله آخر هم این که آقای خاتمی مذهبی هرچند نشون داد که به اين حرف اعتقادی ندارد اما باز حرفش خیلی قشنگ بود که گفت یکی از دلایل پیشرفت غرب خود انتقادی بود.



۱۱/۱۴/۱۳۸۳

زندان ابو غريب درس عبرت

همه ما بارها و بارها از زندان ابو غريب شنيديم و عکس هايش را در اينترنت به دفعات ديديم . مخالفان سر سخت جنگ از آن به عنوان يکی از عمده ترین دلیل خود برای مخالفت جدی با جنگ آمریکا و ژریم صدام ياد کرده اند.
و اما ماجرا زندان ابو غریب و درسهایی که من از آن گرفتم.
ابتدا این که ما انتظار داشته باشیم که در هیچ جا و نقطه ای از کره زمین هیچ جرم و جنایتی اتفاق نیافتد. به نظر من انتظاری غیر واقعه بینانه هست.
مهم ترین چیزی که در این مسئله از نظرمن اتفاق افتاد. این بود که از ابتدا افشا گریی آین موضوع توسط یک شهروند آمریکایی صورت گرفت .همین آقای سمیون هرش که اخیرا مسئله نفوذ کماندوهای آمریکایی به ایران را نیز مطرح کرده است.
نکته مهمی که در این موضوع برای منوجو داشت ای بود که در این افشا گری که ضربه بزرگی به حیثیت دولت آمریکا بود٬ کسی یقه سیمون هرش را نگرفت٬ به دادگاه فرمایشی نرفت و در نهایت در تصادفات ساختگی مرگ مشکوک به دست یک عنصر خودسر هم ترور نشد.
دولت آمریکا به وجود مسئله اعتراف کرد و با دستپاچگی عذرخواهی کرد. دادگاهی برای بررسی این مسئله تشکیل داد که عاملان این جنایت را به چندین سال زندان محکوم کرد.
نکته دوم در این ماجرا این بود که این جنایات تداوم پیدا نکرد. و چون اگر پیدا می کرد مطمئنا با توجه به سیستم گردش آزاد اطلاعات بار دیگر افشا و رسوا میشد.
خب تمامی این مسائل بالا در ارتباط با کشوری اتفاق افتاد که جنایاتی به مراتب وحشتناکتر در طول دوره صدام حسین بر مردمش با روا می شد و هیچ صدای اعتراضی هم به گوش کسی نمیرسید.
این کشور به ظاهر یک کشور تحت اشغال خارجی هست. البته بگذریم از این نکته که قربانیان زندان ابو غریب خود مظئون به عملیات تروریستی هستند ٬نه تعدادی نویسنده و روشنفکر و وبلاگ نویس و استاد دانشگاه و وکیل دادگستری معترض سیاسی.

حالا بر می گردیم به کشوری در همسایگی عراق. ابتدا از همه مسئله قتل های زنجیره ای که در طول دو دهه انقلاب وجود داشته و در پاییز سال ۷۷ با کشتن فروهر ها و مختاری و پوینده و مجید شریف از پرده بیرون افتاد.
و اما سرانجام این جنایات. رئیس جمهور ایران خود در سخنرانی در شهر همدان اعتراف کرد. که حادثه کوی دانشگاه با تمام ابعادش فقط نتیجه پیگیری و افشا این ماجرا توسط شخص دوم مملکت(یعنی خودش) بوده نه یه روزنامه گار معمولی چون سیمون هرش.
یعنی رئیس جمهور کشور مستقل ایران کشتار شهروندان توسط وزارت اطلاعات را افشا کرد و در نتیجه اولیه آن جنایات عظیم دیگری همچون حادثه کوی دانشگاه اتفاق افتاد.
برای این ماجرا دادگاهی فرامایشی تشکیل شد و چند نفر مامور رده هزارم خودسر که همان موقع به مجازات های آبکی محکوم شدند. که هم اکنون خود آن خودسر ها طلب کار و مشغول انجام وظیفه در بخش های دیگر نظام منجمله قوه قضائیه هستند.
ماجراها این قتل ها هرگز پایان نیافت و در آخرین نمونه ان هم ماجرا مسمومیت دو روزنامه نگار در همین اواخر میباشد.
مسئله دیگر مسئله برخورد با وبلاگ نویس ها بود که بعدآزادی و دیدار وبلاگ نویس ها و افشا گیری توسط آقای ابطحی به عنوان معاون سابق رئیس جمهور که با ترس و لرز گوشه ای از جنایاتی را که بر آنها رفته بود بیان کرد. در پی آن بار دیگر پرونده وبلاگ نویس ها قطور تر و مجازاتشان سنگین تر شد.ولی عامل ماجرا ترفیع گرفت وبه عنوان مدیر نمونه در مملکت مستقل انتخاب شد.

اکنون همه این پازل ها را در کنار هم بگذارید. اتفاقاتی که درکشوری اشغال شده می افتاد و اینها هم مسائل هستند که در ارتباط با کشوری به ظاهر مستقل ایران میافتاد.
کشوری اشغال شده که پاسخگوی مسائل و مشکلاتش هست و کشور مستقلی که به هیچ یک از قوانین بین الملل تن نمیدهد و دادگاههای فرمایشی آن زیر نظر آیت الله شاهرودی عراقی که اصلا هم بیگانه نیست ایران را هم اشغال نکرده و هر روز هر صدای مخالفی را خاموش میکند.
دقیقا مثل زمان اول انقلاب که می گفتند آیت اله خلخالی چشم بندی می کرد برای اعدام زندانیان و یک خط در میان دستور به اعدامشان میداد و اگر اعتراضی هم بود. جای افراد را عوض میکرد و به راحتی برای زنده ماندنشان یا مرگشان با چشم بندی تصمیم میگرفت. نیز با همان روش فقط با رنگ و لعاب بهتر تصمیم به عفو افسانه نوروزی که هشت سال طناب اعدام بالای سرش بوده می گیرد . چون برایش اصلا هزینه سیاسی ندارد.چیزی شبیه همان چشم بندی خلخالی.
این استقلال ادعای حکومت های صدام و جمهوری اسلامی ایران٬ کوبا ٬ کره شمالی و امثال هم من را فقط به یاد آزادی کشتن فرزند توسط پدر خانواده که در قوانین مجازات اسلامی ایران هم اعمال میشود می اندازد. چنین استقلالی از نظر من تنها به پشیزی نمی ارزد بلکه تفاوتی با نظام آرپاتاید حاکم بر آفریقایی جنوبی سابق ندارد.

من به عنوان یک فرد که شاید فقط حق داشته باشم افکار را در این وبلاگ بنویسم نه بیشتر . انتخاب می کنم در کشوری زندگی کنم که زیر چکمه های بیگانه باشد و در مقابل حوادث چون کشته شدن خانم کاظمی در زندان کشتار زندانیان سیاسی سالهای ۶۷ و ٬یش از آن و قتل های زنجیره ای برخورد با روزنامه نامه نگاران وبلاگ نویسان وکیلانان و استاد های دانشگاه چون ماجرا زندان غریب پاسخگو باشند.
من ترجیح میدم اموال و سرمایه کشورم و این نفت (کوفتی که امیدوارم هر چه زودتر تمام شود و دیگه از این استدلال جنگ برای نفت خلاص شوم.) توسط کشور بیگانه خورده شود نه دولت مستقل خودم با سرکوب و کشتن افراد روشنفکر کشورم. نفتی که حتی برای استخراش باید دست به دامن کشور جاپنی( که ظاهر در اشغال دولت آمریکاست) و حتی یک قطره نفت هم ندارد شد.
من ترجیح میدم کشورم آگر قرار است کودکانش در کلاس درس با آتش بخاری جزغاله شوند و دولت مستقل ام هیچ کنونه هم پاسخگو نباشد٬ همان توسط آمریکایی آشغال شود.تا اگر مسئله مشابه ای اتفاق افتاد هزاران روزنامه نگار با چشمانی باز از داخل و خارج ایران دولت اشغالگر را مورد بازخواست و نکوهش قرار دهند.

من فکر میکنم دقیقا به همین دلایل هست که خانم شیرین عبادی نیز ترجیح داد با دولت آمریکا برای انتشار کتابش به چالش برخیزد نه با دولت کشور مستقل و مطبوع خود. و اصولا از چاپ کتاب خاطرات خود در ایران به کل صرفنظر میکند .
ولی دولت آمریکا را به چالش می کشد چون آن دولت را دولتی منطقی دارای دستگاه قضایی محکم و مستدل می بیند ولی دولت جمهوری اسلامی را فاقد هر کنونه پاسخگویی منطق و دادگاه قضایی پیشرفته می بینید.
به نظر میرسد مفهوم استقلال از نظر بسیاری مخصوصا حاکمان دولت ایران استقلال از عقل و پاسخگوی است.که من با همه وجود با این استقلال مخالفم.

Lilypie 3rd Birthday Ticker