۵/۰۷/۱۳۸۵

مادر جو زده

از آن جايی که من خيلی کارم درسته ٬ ولی هيچ کس باور نميکنه.
از آن جايی که من هی بايد اين جا جيغ ٬جيغ کنم . ای امت وبلاگ خوان و وبلاگ نويس من خيلی کارم درسته.(کسی هم گوش نمیده.)
از آن جايی که من خيلی مامان گرفتاری هستم.
از آن جايی که نه وقت و نه حوصله خرید کردن دارم.
از آن جایی که کلا ازخريد کردن بدم ميايد.
از آن جایی که خواندن و دنبال کردن اخبار و وبلاگ ها برام جالب تر از چرخ زدن تو فروشگاه هاست.
از آن جايی که تا امروز که جوجو ده ماه و نيم داره جز چند بار براش لباس نخريدم.
از آن جايی که تو همون چند بار هم به جای گشتن تو لباس ها مستقيم به فروشنده مراجعه کردم گفتم چی مي خواهم. واز بین آن هایی که نشون داده یکی رو انتخاب کردم.
از آن جایی که الان فصل خرید هست.
از آن جایی که این ایرلند ها عین جنگ زده ها تو فروشگاه دارند خرید می کنند.
از آن جایی که ترجیح میدم یه کم جنس گرونتر بخرم. ولی وقتم رو تو شلوغی های حراجی ها هدر ندم.
از آن جایی که من هم آدمم و ممکنه دچار جو گرفتگی شوم.


رفتم کلی برای جوجو لباس خریدم. به سایز لباس ها توجه نکردم. لباس ها به جز يکی دوتا که مال سن ۱۲ تا ۱۸ ماه هست. و يک دونه ديگه که سايز ۱ هست. بقيه ها يا مال بچه تازه دنيا آمده هست٬ يا مال ۳ تا ۶ ماه و برای جوجو کاملا کوچکيه.

به من مي گويند مادر نمونه وباهوش و اقتصاد دان.

قابل توجه شما وبلاگ نويسان و وبلاگ خوانان عزير لباس خريداری شده در حراجی قابل برگشت نيست. یک عالمه لباس نو رو دستم مونده. حالا هی من ميگم کارم درسته شما باور نکنيد. خب نکنيد ! چکار کنم!

هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker