۵/۰۷/۱۳۸۵

يک جوجو غربزده


اولين کلمه که جوجو گفت ماما بود. در هشت ماهگی . بماند که من چقدر گريه کردم و بماند که بعدا فهميدم اين ماما٬ مامان نيست و همون ممه هست.
يه چند روزی هست که تند تند دست تکون ميده ميگه بای بای . با زمن زمان آسمون هم بای بای می کنه. یکی براش دست تکون میده نیش تا بناگوش باز میشه. خوشحال تا مدتها دست تکون میده . انگشت ها شو جمع ميکنه تکون ميده ميگه های . خلاصه در کمال غربزدگی من می گم سلام آن میگه های. من میگم خداحافظ. آن میگه بای. ( جوجو خانم نداشتیم ها از الان سر ناسازگاری داری با ما)

از ديروز هم تا سگ می بينه ميگه هاپو آآاا ّهاپو


امروز بردم از دست و پاش پرینت گرفتم. قراره سه هفته دیگه حاضر شه.





هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker