۵/۰۹/۱۳۸۵

روزهای سخت

دیشب خوابم نمی برد. نزدیک صبح بود که آمدم سراغ اینترنت. اولین خبر مرگ دردناک اکبر محمدی در زندان جمهوری اسلامی بود. تو خبر های بد ریز و درشت این روزها این یکی دیگه خیلی ناراحت کننده بود. بیچاره خانواده اش! خیلی دلم سوخت. همین جز دلسوزی چه کار دیگری میشه کرد.

خبر بعدی تصویب قعطنامه شواری امنیت علیه ایران. با این که پول نفت دو قسمت میشه. یه قسمت بزرگش میره پای برنامه هسته ای (چقدر هم بازارسیاهش گرونه)حمایت از گروهای حماس و هزار کوفت زهر مار دیگه. فقط درصد خیلی کمی از پول نفت خرج مردم ایران میشه. (اگر تمام ایران و تهران ندانیم. فقیر تو ایران بیداد می کنه.) با تمام این احوالات باز مردم دارند یه نفسی می کشند. اگر ایران رو تحریم کنند. همین یه ذره روزنه ای که هست هم بسته میشه. خدا کنه دولت ایران اینقدر عاقل باشه که بدونه داره با دم شیر بازی میکنه.

به نظر من دنیا ایران دارای بمب اتم رو تحمل نمیکنه. این که ما این دولت رو از سر ناچاری تحمل می کنیم. شاید به این دلیل باشه که زورشو نداریم. ولی دنیا هم روزشو داره هم می توانه. این تظاهرات ضد جنگ و مخالفت ها هم به نظر من راه به جایی نمی بره.
دنیا نمونه عینی یه کشور دارنده بمب اتم کره شمالی رو در برابر خودش داره . به همین خاطر من فکر نمی کنم اجازه بدهند یه کشور دیگری مثل کره شمالی براشون شاخ بشه.

چقدر وحشتناک یه مدت تحریم می کنند. که عین دولت صدام تمام بدبختی هاشو مردم می کشند. آنها به فکر کلکسیون کلاه شون هستند. کاخ های رنگارنگ می سازند.
بعد می بیند جواب نمیده لابد می خواهند حمله کنند و کار یکسره کنند.

روزهای سختی در راه کمر بند ها رو محکم کنیم.

==============================


جوجو امروز سنجاق سرش رو قورت داده بود. با این که سیاه کبود شده بود. اما سعی کردم خونسردی خودم رو حفظ کردم. انگشتم را تا ته تو حلقش فرو کردم و با هزار بدبختی درش آوردم.
کلا شاید یه خصوصیت اخلاقی که حالا بد یا خوب من دارم. تو مواقع اضطرری خودم رو گم نمی کنم. کاری رو که باید انجام بدم با خونسردی تمام انجامش میدهم. وقتی وضعیت بحرانی تمام شد. همه ریکلس شدند من تازه یا غش می کنم یا میزنه زیر گریه. خدایا ازت ممنونم چقدر امروز رو بخیر گذروندی.

هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker