۵/۰۹/۱۳۸۵

روزهای سخت

دیشب خوابم نمی برد. نزدیک صبح بود که آمدم سراغ اینترنت. اولین خبر مرگ دردناک اکبر محمدی در زندان جمهوری اسلامی بود. تو خبر های بد ریز و درشت این روزها این یکی دیگه خیلی ناراحت کننده بود. بیچاره خانواده اش! خیلی دلم سوخت. همین جز دلسوزی چه کار دیگری میشه کرد.

خبر بعدی تصویب قعطنامه شواری امنیت علیه ایران. با این که پول نفت دو قسمت میشه. یه قسمت بزرگش میره پای برنامه هسته ای (چقدر هم بازارسیاهش گرونه)حمایت از گروهای حماس و هزار کوفت زهر مار دیگه. فقط درصد خیلی کمی از پول نفت خرج مردم ایران میشه. (اگر تمام ایران و تهران ندانیم. فقیر تو ایران بیداد می کنه.) با تمام این احوالات باز مردم دارند یه نفسی می کشند. اگر ایران رو تحریم کنند. همین یه ذره روزنه ای که هست هم بسته میشه. خدا کنه دولت ایران اینقدر عاقل باشه که بدونه داره با دم شیر بازی میکنه.

به نظر من دنیا ایران دارای بمب اتم رو تحمل نمیکنه. این که ما این دولت رو از سر ناچاری تحمل می کنیم. شاید به این دلیل باشه که زورشو نداریم. ولی دنیا هم روزشو داره هم می توانه. این تظاهرات ضد جنگ و مخالفت ها هم به نظر من راه به جایی نمی بره.
دنیا نمونه عینی یه کشور دارنده بمب اتم کره شمالی رو در برابر خودش داره . به همین خاطر من فکر نمی کنم اجازه بدهند یه کشور دیگری مثل کره شمالی براشون شاخ بشه.

چقدر وحشتناک یه مدت تحریم می کنند. که عین دولت صدام تمام بدبختی هاشو مردم می کشند. آنها به فکر کلکسیون کلاه شون هستند. کاخ های رنگارنگ می سازند.
بعد می بیند جواب نمیده لابد می خواهند حمله کنند و کار یکسره کنند.

روزهای سختی در راه کمر بند ها رو محکم کنیم.

==============================


جوجو امروز سنجاق سرش رو قورت داده بود. با این که سیاه کبود شده بود. اما سعی کردم خونسردی خودم رو حفظ کردم. انگشتم را تا ته تو حلقش فرو کردم و با هزار بدبختی درش آوردم.
کلا شاید یه خصوصیت اخلاقی که حالا بد یا خوب من دارم. تو مواقع اضطرری خودم رو گم نمی کنم. کاری رو که باید انجام بدم با خونسردی تمام انجامش میدهم. وقتی وضعیت بحرانی تمام شد. همه ریکلس شدند من تازه یا غش می کنم یا میزنه زیر گریه. خدایا ازت ممنونم چقدر امروز رو بخیر گذروندی.

۵/۰۷/۱۳۸۵

مادر جو زده

از آن جايی که من خيلی کارم درسته ٬ ولی هيچ کس باور نميکنه.
از آن جايی که من هی بايد اين جا جيغ ٬جيغ کنم . ای امت وبلاگ خوان و وبلاگ نويس من خيلی کارم درسته.(کسی هم گوش نمیده.)
از آن جايی که من خيلی مامان گرفتاری هستم.
از آن جايی که نه وقت و نه حوصله خرید کردن دارم.
از آن جایی که کلا ازخريد کردن بدم ميايد.
از آن جایی که خواندن و دنبال کردن اخبار و وبلاگ ها برام جالب تر از چرخ زدن تو فروشگاه هاست.
از آن جايی که تا امروز که جوجو ده ماه و نيم داره جز چند بار براش لباس نخريدم.
از آن جايی که تو همون چند بار هم به جای گشتن تو لباس ها مستقيم به فروشنده مراجعه کردم گفتم چی مي خواهم. واز بین آن هایی که نشون داده یکی رو انتخاب کردم.
از آن جایی که الان فصل خرید هست.
از آن جایی که این ایرلند ها عین جنگ زده ها تو فروشگاه دارند خرید می کنند.
از آن جایی که ترجیح میدم یه کم جنس گرونتر بخرم. ولی وقتم رو تو شلوغی های حراجی ها هدر ندم.
از آن جایی که من هم آدمم و ممکنه دچار جو گرفتگی شوم.


رفتم کلی برای جوجو لباس خریدم. به سایز لباس ها توجه نکردم. لباس ها به جز يکی دوتا که مال سن ۱۲ تا ۱۸ ماه هست. و يک دونه ديگه که سايز ۱ هست. بقيه ها يا مال بچه تازه دنيا آمده هست٬ يا مال ۳ تا ۶ ماه و برای جوجو کاملا کوچکيه.

به من مي گويند مادر نمونه وباهوش و اقتصاد دان.

قابل توجه شما وبلاگ نويسان و وبلاگ خوانان عزير لباس خريداری شده در حراجی قابل برگشت نيست. یک عالمه لباس نو رو دستم مونده. حالا هی من ميگم کارم درسته شما باور نکنيد. خب نکنيد ! چکار کنم!

يک جوجو غربزده


اولين کلمه که جوجو گفت ماما بود. در هشت ماهگی . بماند که من چقدر گريه کردم و بماند که بعدا فهميدم اين ماما٬ مامان نيست و همون ممه هست.
يه چند روزی هست که تند تند دست تکون ميده ميگه بای بای . با زمن زمان آسمون هم بای بای می کنه. یکی براش دست تکون میده نیش تا بناگوش باز میشه. خوشحال تا مدتها دست تکون میده . انگشت ها شو جمع ميکنه تکون ميده ميگه های . خلاصه در کمال غربزدگی من می گم سلام آن میگه های. من میگم خداحافظ. آن میگه بای. ( جوجو خانم نداشتیم ها از الان سر ناسازگاری داری با ما)

از ديروز هم تا سگ می بينه ميگه هاپو آآاا ّهاپو


امروز بردم از دست و پاش پرینت گرفتم. قراره سه هفته دیگه حاضر شه.





۵/۰۴/۱۳۸۵

سه نکته

قلی ميگه تو محل کارش قرار يکی رو استخدام کنند. سه نفر رفتند توShortlist .يکی از ايران با سی تاpublication. دو تا از آمريکا با صفر publication.

دوتا آمريکايی تو نوبت اول ٬دوم هستند ٬ ايرانی در نوبت سوم. دارند به آب آتش می زند از دوتا آمريکايی يکی رو استخدام کنند. دعوت کردند برای مصاحبه تو هر زمانی که آنها تصمیم بگیرند. گفتند راه دور ما نمی آيم . گفتند تشريف ببريد تو يکی از دفتر ما در آمریکا مصاحبه کنيد. گفتند ما جای بهتر کار پيدا کرديم ديگه نمی يايم. حالا نوبت رسيده به ايرانی با هزار ناز و عشوه قراره با حقوق کمتر براش وقت مصاحبه گذاشته شود. ( آی خدا ....آی آمريکا ای جهانخوار من چی بگم....)

جودی از من می پرسه که آیا من خيلی خوشحالم که تو ايرلند و يه کشور مدرن هستم؟ اين که مي توانم برم دانشگاه خيلی خوبه ؟! حتما خوشحالم دیگه!!


حالا هی شما بفرماييد کی به احمدی نژاد رای داده؟! چرا اینقدر راه دور می روید. همین آقا صفا خودمون . حیف که فقط يه کم دير احمدی نژاد رو شناخت !!

من کاملا مخالف موجوديت رژيم اشغالگر اسراييل هستم. منو در رديف احمدی نژاد بگذاريد مهم نيست برام. احمدی نژاد هم بعضی حرفهاش بر حقه. شايد خيلی سياستهای داخلی اش رو قبول نداشته باشم اما با هر سياستی که مربوط به مقابله با رژيم صهيونيستی و مقابله با ظلم هايی که آمريکا در جهان داره به ملتها انجام ميده موافقم

ميگم وقتی شما اصولا موجوديت کسی يا چيزی رو قبول نداريد. سر چی بحث مي کنيد؟ وقتی مي گويد اسرائيل بايد از بين بره ( امام خمينی) . ديگه اين هم بحث جدل واسه چيه ؟ مگر عقل نمی گوييد که اول چيزی رو قبول کند بعد باهاش سر اختلاف ها بحث کنيد . وقتی قرار کسی يا کشوری از بين بره اين ديگه چه بحثی هست. خب يه دفعه بريد جنگ کنيد نابودش کنيد. فقط اميدوارم اين آقا صفا اين وسط ها تصميم نگيره يه دفعه شعار صلح هم بده٬ که کار بد جوری خراب ميشه.

ميگم اين مصاحبه آقای رئيس دانا رو مي خوانی ها اصلا فکر نمي کنی داره از يه مملکت مثل ايران که دولتش خون مردم رو تو شيشه کرده داره حرف ميزنه. چنان غرق در تفکر خودش هست انکار الان اکبر گنجی دولت ايران رو بدست آورده و داره تقسيم عنائم ميکنه سهم اينها رو کمتر داده اين آقا داره مردم رو روشن ميکنه.

واقعا واقعا خوش به حال اين نظام مثلا اسلامی که مخالفانش اين جور رو در روی هم ايستاده اند و برای هم داندن تيز مي کنند. متاسفم که اکبر گنجی کسی که مي توانست خيلی کار ها بکنه اين جوری تبديل به مهره ای سوخته شد.


قرار بود سه نکته بگم هزار تا شد.

۵/۰۲/۱۳۸۵

you are beautiful




رو عکس کلیک کنید.

فکر کنم برای نصف تهران من این آهنگ رو کپی کردم.

۴/۲۹/۱۳۸۵

درد فضولی

تو این همه گرفتاری بدبختی من دارم از درد فضولی می میرم. این چند وقت غیبت من از دنیا وبلاگ خوانی بد جوری سر کلاف را از دستم در آورده.
میشه لطفا یکی به من بگویید این جریان جاسوس و جاسوس بازی چی بوده؟ سینا تو یادداشت های نیمه شب چی میگه؟!!

واقعا فضولی بد دردی هست ها


-------------------------------------------

رسانه‌های جهانی که آمار هر روزه‌ی کشته و زخمی‌های فلسطين و اسرائيل را با تصاوير آمبولانس و تشييع‌جنازه‌ها پخش می‌کنند، به سادگی از کنار بعضی حوادث بسيار خونين و جنايت‌بار گذشته‌اند. آيا اصلاً شما اسم روآندا را شنيده‌ايد؟ آيا می‌دانيد همين يک دهه‌ی پيش ظرف يک سال هشتصد هزار نفر آدم به قصد نسل‌کشی (genocide) در آنجا
کشته شدند؟ اگر تا به حال اسم اين ماجرا به گوش‌تان هم نخورده کمی در مورد منابع خبری‌تان و اطلاعات خود درباره‌ی «جنايات جهانی» تجديد نظر کنيد.

آيا می‌دانستيد برادران مسلمان و عرب ما در سودان، در استان دارفور، خود در حال نابود کردن يک قوم به دليل ساده‌ی «عرب نبودن» بودند؟ با قحطی دادن به مردم افريقايی غيرعرب و اغلب غيرمسلمان اين ديار لااقل پنجاه هزار نفر انسان کشته شدند تا نهادهای بين‌المللی دخالت کردند.

برادر تا به حال اصلاً از ماجرای دارفور چيزی شنيده بوديد؟ که نشان می‌دهد ما مسلمين هم آب نديده‌ايم وگرنه شناگران ماهری هستيم



اینها دقیقا حرفهایی هست که این روزها در ذهن من هست. چقدر اتفاقی در این وبلاگ پیداش کردم. چرا تا حالا من این وبلاگ رو نمی شناختم?

۴/۲۴/۱۳۸۵

دو خوب و یک بد

دوتا اخلاق خیلی خوب ایرلندی ها دارند.
یکی این که محال وقتی از دری رد می شوند در رو پرت کنند, تو سر نفری بعدی. حتما تحمل می کنند و در رو به دست نفر پشت می دهند. مخصوصا مخصوصا اگر طرف بچه داشته باشه حتما در رو براش نگه میدارند.
من بارها دیدیم که طرف از جاش بلند شده چند تا پله آمده پایین تا در رو برای من نگه داره, من با بچه رد شم. خیلی به طور عجیبی مردم رو این موضوع حساسیت دارند و خیلی رعایت می کنند.

نکته بعدی زمان خرید کردن حتما با خودشون ساک می برند و خیلی رعایت می کنند که ساک پلاستکی بی خود استفاده نکنند. با این که درRecycle کردن زباله خیلی پیشرفته نیستند. اما در استفاده بهینه از منابع خیلی دقت می کنند.
کلی تو فروشگاه ها تبلیغ هست برای صرف جویی کردن در مصرف کسیه پلاستیکی. هر کسیه رو هم ۲۵ سنت می فروشند. که این موضوع خودش موجب صرف جویی در مصرف خواهد شد.


نکته بد شون هم اینه که خیلی کثیف هستند.



در آخر به اطلاع شما میرساند بنده امروز هم عینک آفتابی نازنین ام رو گم کردم.

۴/۲۱/۱۳۸۵

انقلاب جوجویی

در یک اقدام چهار روزه با سعی تلاش فراوان جوجو طلایی دوتا دندان بالای اش هم تشریف فرما شد. هر چقدر دوتا دندان پایینی راحت بی درد سر آمدند . اما این دوتا دندان بالایی خیلی ناز داشتند. این جوجو چرا جفت جفت دندون در میاره؟!

جوجو از همه کسانی که تو پست پایینی بهش لطف کردند کمال تشکر را دارد. و در همین جا قول میده که در آینده نه چندان دور به جمع وبلاگ نویسان فارسی خواهد پیوست. و با زبان شیرین فارسی از همه شما خودش شخصا تشکر خواهد کرد.


مادر جوجو هم از همه شما تشکر می کند. یک تشکر مخصوص هم برای پروانه خانم هیچستانی داره برای راهنمایی و همدردیش . پروانه خانم نازنین خیلی گلی خودتت این رو خوب میدونی




آشپزباشی آش جالب و خواندنی پخته. بفرمایید.



دکتر گوشزد جان متاسفانه باهات موافق نیستم. به نظر من خدمات پزشکی در ایران به نسبت درآمد مردم و کیفیت نه تنها ارزان نیست. بلکه خیلی گران و سر سام آور هم هست.

دست قلی که تو ایران شکسته بود. یه بیمارستان و یه کلینک رفتیم. بیمارستان شریعتی که هیچ اصلا حرفش نزن آنقدر امکاناتش ضعیف بود ک هیچی نگویم بهتر هست. یه جایی دیگه هم رفتیم اسمش دقیقا یادم نیست. ((تهران تکنیک بود یا تکنیک تهران )حالا تا شب قلی رو می بینم درستش میکنم.) آنقدر گران بود که من همش فکر می کردم مردم ایران چطور از پس این همه هزینه ها بر می آیند.

راستی یه چیز جالب تو بعضی از این بیمارستان های تهران وقتی دفترچه بیمه میدی یه جوری نگاهت می کنند که انکار داری کار خیلی چیپ و بدی میکنی؟!!


یکی از دوستان ما که پزشک بود. تعریف می کرد یکی دست زن و سه تا بچه شو گرفته برای ویزا کانادا آمده آزمایش های پزشکی انجام بده.. هی اصرار می کنه که از دفترچه بیمه اش استفاده کند. چون آزمایش ها خیلی گران هست. دکتر می گفت کسی که اینقدر پول نداره که از پس آزمایشات بر بیاید اصلا می خواد بره کانادا چی کار کنه ؟!!
من که نفهمیدم استفاده از دفترچه بیمه چه اشکالی داشت؟ هر دفعه هم پرسیدم همه کلی خندیدند؟ مگه پول بیمه نمی دهیم که از امکاناتش استفاده کنیم؟ پس چرا استفاده از دفترچه بیمه یه جور بی کلاسی هست؟


این ها نگرانی من هم بود. خدا کنه این زیدان تبدیل به گل محمدی نشه.


یکی بی زحمت بیاید این کار ها عقب افتاده من رو انجام بده. یه دستی هم به سر گوش این خونه ما بکشه داره از کثیفی خفه میشه.

۴/۱۸/۱۳۸۵

یک روز با جوجو


خب! بذار ببینم برنامه امروزم چیه؟!



بدوم تا مامانم نیومده برم آشپزخونه



کابینت ها رو می کشم می ریزم. وای که چقدر کیف میده


خسته شدم یه کم بشینم خستگی در کنم


یه خورده بازی می کنم


یه کم گریه می کنم.( دندون هاتو موش بخوره)



در کمال ناباوری مامان من یه کم میخوابم! دندانم بالام داره در می یاد اصلا حوصله ندارم.



دوستانی که نمیتوانند عکس ها رو ببیندند چرا این جا رو امتحان نمی کنند. قربان همگی من خواب خوابم.

۴/۱۷/۱۳۸۵

بازار تهران





من همون جور کثيف و شلوغ و بد بوشو دوست دارم. کاش خرابش نکنند!! و کاش هم اینقدر پای آدم رو نیشگون نگیرند!!

راستی من اگر جای شهردار تهران بود يه جای توريستی قشنگی از اين بازار تهران می ساختم. که از هفت ملت فقط بيايند تماشا



عکس های سينا تابش رو هم از غار ديدنی عليصدر ببنيد. مرسی آقا سينا گل

مرگ بر MARKS & SPENCER گران فروش خوشمزه

۴/۱۴/۱۳۸۵

جواب

امروز يه سری سوال رو جواب ميدم. البته ديگه خود سوال ها رو نمي نويسم. اما جواب ها رو طوری مي نويسم که سوال مشخص باشه. اگر جواب ای ميلی رو نمی دم ٬ فقط وقت ندارم. شرمنده هم کسانی که سوال کردن و من تا حالا جواب ندادم.

- دولت ژاپن به بچه ای که در ژاپن متولد شده٬ نه تنها پاسپورت ژاپنی نميده ٬ بلکه اجازه اقامت و ويزا بچه هم تابع شرايط و ويزا پدر مادر بچه هست. متولد شدن در ژاپن هيچی امتيازی برای شما يا بچه شما نداره. اگر ویزا نداشته باشدی دولت بی رو دربایستی ژاپن سر زایمان هم شما رو اخراج میکند.

- دولت ژاپن بارها اعلام کرده که چون کمک های انسان دوستانه زیادی (؟؟) انجام میدهد. تحت هیچ شرایطی پناهنده قبول نمیکند. خیلی خیلی سخت کسی بتوانه از ژاپن پناهندگی بگیرد.

- ازدواج با شهروند ژاپن هم به راحتی شما رو دارای پاسپورت ژاپنی نمي کند. ظاهر یه چند سالی باید هر سال برای دریافت اقامت اقدام کنید. بعدش هم برای دريافت پاسپورت ژاپنی بايد پاسپورت قبلی خود را تحویل دولت ژاپن بدهيد. بنابراين از امتياز شهروند کشور ديگری بودند بی بهره خواهيد شد. دوست ايرانی من که با ژاپنی ازدواج کرده٬ بعد گرفتن پاسپورت ژاپنی ٬ برای رفتن به ايران بايد حالا به عنوان يه شهروند ژاپن از دولت ايران درخواست ويزا کند٬ از آن جايی هم که شوهر اين خانم تو سفارت ژاپن (سالها قبل) کاره مهمی بوده ٬ حالا دولت ایران بهش ویزا نمیده و کلی دچار مشکل شده و نمیتوانه برای دیدن خانواده اش به ایران برود.

- اگر با ژاپنی ازدواج کنی٬ و پاسپورت را عوض نکنی. آن وقت آگر همسرت فوت کنه در مورد گرفتن ارث و در بعضی از موارد حتی اقامت هم دچار مشکل جديدی خواهد شد.


- دکترا گرفتن از دانشگاههای ( منهای چند دانشگاه خيلی مشهورش که شنيدم خيلی سخت هست) ژاپن به مراتب راحت و آسان تر از دانشگاه های کشوری مثلا کانادا هست. چرا؟
چون اولا اکثر دانشگاههای ژاپن شرط تافل يا امتحانی برای زبان انگليسی ندارد. زبان ژاپنی هم که هيچی بلد نباشی هم مشکلی نيست. تا همين جا کار خيلی راحت ميشه.

- من ایرانی های رو دیدم که حتی نمی توانستند خودشون رو به انگلیسی معرفی کنند ٬ ولی وارد دانشگاه شدند.


- من خودم رفتم ژاپن هیچی ژاپنی بلد نبود. زبان انگلیسی به هیچ عنوان برای زندگی در ژاپن کافی نیست. اما خیلی لازم هست.

- دانشگاه به دانشگاه شرايطش فرق مي کند. حتی تو یک دانشگاه رشته به رشته هم شرايطش فرق ميکند. تو ژاپن اين استاد راهنما شما هست٬ که تصميم می گيره شما باید چی کار کنید ٬ چی بخوانید. چی پاس کنید. خود دانشگاه کلا مثل بقيه جای دیگر دنيا شرايط نوشته شده و شسته رفته نداره.

مثلا يه استاد خيلی تاکيد زياد به ياد گيری شما در زبان ژاپنی دارد. يکی رو حضور شما در دانشگاه که از کله سحر تا نصف شب بايد در دانشگاه باشی٬ تاکيد دارد. يکی رو تعداد پي پر شما خيلی تاکيد داره.
يکی مثل استاد ما ميگه اصلا دانشگاه نيا ٬ ژآپنی هم نخوان ( يه وقتی به شوخی هم ميگه حتی انگليسی هم نمي خواهد) سه تا پی پر تو مجله آ .​اس آی چاپ کن آنوقت بيا دفاع کن.


البته این آقا دیگه خیلی نوبره به یکی از دانشجویان که خیلی کارش خوب بوده گفته تو باید پنج تا پی یر داشته باشی تا بتوانی دفاع کنی. يکی هست با يه کنفرانس سر ته يه دوره دکترا رو هم مياره. خلاصه هر وقت استاده گفت ميتوانی دفاع کنی. دوره تموم شده. استاد تشخيض بده نمي توانی دفاع کنی٬ خدايان هفت گانه هم نميتوانند واسات کاری کنند.

- برای یاد گیری زبان و فرهنگ ژاپنی در ايران من نمیدونم باید به کجا مراجعه کنید. اما احتمالا سفارت ژاپن کلاس هایی رو در اين زمينه دارد.

- دولت ژاپن هر ساله در سه مقطع ليسانس ٬ و فوق ليسانس و دکتری تعداد اگر اشتباه نکنم ۱۶ يا ۱۷ نفر در مقطع دکتر و فوق ليسانس انتخاب می کند( برای ليسانس رو اصلا هيچ اطلاعی ندارم)

- برای دوره های ليسانس تا جايی که ميدونم اول يه امتحان زبان انگليسی مي گيرند٬ کسانی که قبول شوند٬ امتحانی که من شنيدم به مراتب سخت تر از کنکور سراسري ايران هست را بايد بگذراند.
کسانی که اين امتحان رو قبول شوند ماهيانه چيزی حدود ۱۴۰ يا ۱۳۰ هزار ين مي گيرند. که برای زندگی در ژاپن رقم نسبتا خوبی هست. علاوه برا اين شهريه دانشگاه رو هم نمی پردازند.

برای دوره فوق ليسانس و دکتری ۱۸۰ يا ۱۷۰ هزار ين دولت ژاپن بورس ميده. ( که سال به سال از مبلغش کم ميکنه٬ شنيدم کلا دولت تصميم داره با توجه به اين که دانشگاه ها رو ميخواهد خصوصی کنه اين بورس ها رو لغو کنه)اما باز به نسبت پول خوبی هست برای زندگی در ژآپن.
-برای گرفتن اطلاعات در مورد این بورس بايد به سفارت ژاپن در تهران مراجعه کنيد.


- تو روزنامه يوميوری شيمبون خواندم که دولت دو تا هدف رو از دادن این بورس ها دنبال مي کنه . يکی هدف فرهنگی هست. عمده کسانی که بورس می گیرند از کشورهای جهان سوم هستند. اکثر اینها بعد از پایان تحصیل وقتی به کشور خودشون بر گردند تو پست های مهم قرار می گیرند. و از آن جایی که با زبان و فرهنگ ژاپنی تا حدودی آشنایی دارند٬ دولت ژاپن می تواند اهداف و برنامه های خودشو تو آن کشور ها بهتر پیش ببره.(عمده ایرانی های که از ژاپن دکتری گرفتند ٬تو ايران جذب دانشگاهها شدند ٬ خب اين تا حدی زيادی به رابطه فرهنگی دو کشور کمک مي کند)

بیشتر دانشجویان کارهایی رو که باید یه کارشناس انجام بده. تحت عنوان تز شون انجام میدهند. به همین دلیل کلا رویکرد دولت این هست که دانشجو تو رشته هایی که کارهای آزمایشگاهی داره بیشتر میگیره.

از آن جایی که جذب مرکز صعنت و دانشگاه ژاپن شدند برای خارجی خیلی سخت و غیر ممکن هست. بیشتر این دانشجویان رو یه جوری هدایت میکنند بعد هم که کارشون تموم شد. یه بلیط میدهند دستشون و روانه کشور خودشون میکنند. دولت خیلی سعی داره که دانشجویان حتما به کشورخودشون برگردند. تا لابد آن هدف فرهنگی اش تامین شود.


- کلا هر خارجی که يس و نو گفتن بلد باشه تو ژاپن معلم زبان انگليسی هست. چرا ؟ چون اولا ژاپنی ها شديدا پول دار هستند. دوما خيلی خوب پول خرج ميکنند و اصلا خسيس نيستند.سوما برای زبان انگليسی و ياد گرفتنش خيلی اهميت قايل هستند.

- مدارس ژاپنی از تمام خارجی های که تو درو بر شون هستند ٬ دعوت ميکنه که ماه يکی دو بار بياند برای بچه های مدرسه از فرهنگ و کشور شون بگويند. که پول نسبتا خوبی هم به آن افراد مي دهند. ( مقایسه کنید با دانشجویان سایر جای دنیا که باید کارهای خیلی سخت با ۶ یا ۷ دلار انجام بدهند)
يکی از جاهايی که مدارس مي تواند افراد از کشورهای مختلف پيدا کنند٬ دانشگاهاست. بنابراين اکثر دانشجويان تو اين برنامه ها شرکت مي کند و ماهيانه يه پولی هم از اين راه بدست مياورند.

- کلا منهای بورس مانبو شو که مال وزارت آموزش و فرهنگ اسلامی( اين رو به شوخی نوشتم ها) هست بورس های خيلی زيادی تو ژاپن هست . که شاید مبلغش یه کم کمتر باشه.بنابراين کسانی که با همسران شون آمدند ژاپن و تصمیم وعلاقه دارند خودشان هم درس بخوانند. از شهریه سنگین دانشگاه نترسند . با کار کردن یا پیدا کردن بورسیه می توانند هزینه رو کاور کنند.
زنان تو گرفتن بورس شانس بهتری دارند. انکار بورس مخصوص زنان هم هست. سایت شون پیدا کردم لینکش رو میذارم.

- اصولا دوران دانشجویی دوران بدبختی بی پول و نداری هست. من نمیفهمم این ایرانی های که تو ژاپن هستند٬ چرا اینقدر به نسبت ایران های تو جاهای دیگر دنیا به فکر پس انداز کردن و جمع کردن پول هستند. دوران دانشجویی که کسی پول پس انداز نمیکنه؟؟ بنابراین هر چی پول دارید٬ خرج کنید بعدا شغل خوب می گیرید حسابی ٬ول در می آورید پول دار می شوید. الامام الاتیلا

دیگه این که ما ایرلند رو انتخاب نکردیم. این ایرلند بود که ما رو انتخاب کرد. یکی کار این قلی بود. که من نمی خواستم با جوجو تنها تو ژاپن باشم. خسته بودیم از این همه پرواز قلی به اروپا و ژاپن. بنابراین قلی از کار ژاپن برای همیشه استعفا دادمن هم آمدم ایرلند روی یه تحقیق که قسمتی از آن تو دانشگاه کشور پیشرفته ٬ درحال توسعه٬ و عقب مانده هست٬ کار کنم. یه قسمتی که تو ایران انجام شد. تا سپتامبر هم این جا هستیم. بعد میریم کارلسروهه آلمان ( شاید هم ترتیبش به هم خورد) بعد هم کانادا. اما بهتون بگم مقصد نهایی ما آمریکا جهان خوار هست. حالا تا کی میرسیم به خانه نمی دونم. تکبیر

این ها اطلاعات و تجربه من هست. روش هیچ تعصبی ندارم.


این ها رو این جا نوشتم ٬ شاید جواب ٬ سوال کسان دیگری هم بود . باز هم هست که الان دیگه وقت دارم بنویسم. سوال دارید زود بپرسید .هر چند من پاسخگو تر از خاتمی نیستم. اما خب بالاخره جواب میدم.

Lilypie 3rd Birthday Ticker