۱۰/۲۶/۱۳۸۳

يکشنبه جمعه ماست

اول از همه اين خيلی ٬خيلی از اين کار خانم عبادی خوشم اومد که خودش نرفت دادگاه و وکيل فرستاد . آن هم نه يکی سه تا . خيلی کارش سياست دار بود و من خيلی خوشم اومد. هر چند عقيده و دل خودم می خواست خانم عبادی اين جسارت رو داشته باشه که به حکم دادگاهی که خودش هم میگه غير قانونی هست ٬ محل نزاره و نره.
اما چون ما روز زمین زندگی میکنم و بنده هم در هیروشیما زندگی میکنم و جام هم گرمه ( اما به خدا این خونه های جاپنی خیلی سرده, من یخ میزنم )و خطرات امثال سعید عسگرهم تهدیدم نمیکنه. فکر میکنم کار سیاست داری بود٬که نرفت. البته فکر نمیکنم که این نظام بخواهد هزینه دستگیری خانم عبادی رو بپرذاره. چون به خوبی از عاقبت کار خبر داره.ميدونه کشور برمه برای زندانی کردن خانم Aung San Suu Kyi برنده جايزه صلح در سال ۱۹۹۱ چه هزينه های داره پرداخت ميکنه. فکر کنم خيلی خانم عبادی براشون دردسر ساز باشه نهايت با يک عامل سرخود سر و ته کار رو هم ميارند .حالا شايد يک نفر رو هم دستگير کنند ٬ يک دادگاه نمايشی هم درست کنند. دست بالا کسی رو حتی اعدام هم بکنند. اما فکر نميکنم بخواهد هزينه زندانی کردن خانم عبادی رو بپرذاره.
سخنان عبدالکريم لاهيجی خيلی به عقيده خودم شبيه بود. اما نهايت اين خانم عبادی هست که بايد تصميم بگيره ٬چی کار بايد بکنه. به هر حالا من از کارش خوشم آمد . در واقع هم رفت دادگاه هم نرفت.

بلوچ عزيز پيشنهاد داده که تو لينک دادن دست و دل باز تر باشيم تا بيشتر با هم آشنا بشيم. قبلا هم حسين درخشان يه بار من ديده بودم اين پيشنهاد رو داده ( بالاخره اين درخشانک يه حرف عملی شدنی زد). مهشيد هم چند وقت پيش گفته بود به وبلاگهای تازه وارد لينک خواهد داد. حالا خواهش می کنم به آمنه خانم لينک نده٬ به هر کس دیگری لينک دادی اشکال نداره.خلاصه چون من بلاگم خيلی خواننده داره من هم تصميم گرفتم از امروز تو هر پشتم حداقل يک يا دو تا وبلاگ لينک بدم.بلوچ گفت حضرت عباس به من خير ميده. دستش درد نکنه.تو همه پست بلوچ من از اين عکس المعل خيلی بيشتر از بقيه خوشم آمد ٬ البته همش خوبه ها اما اين يکی واقعا جالب بود. ببريد ببنيد
دفتر چه بی مخاطب وبلاگ حينف مزروعی ( چه اسم سختی داره ؟) هست که تو بالاش نوشته" در اينجا فقط نظراتم را ثبت مي‌كنم و اميدوارم كه كسي متوجه نشود!" اين جمله اش خيلی معنی دار هست.

این منم...که دارم سعی میکنم خودم باشم...که دارم سعی میکنم این خودم رو تعریف کنم...و این شما و این گل خونه دوست جدید اینترنتی ما.

توصیه میکنم این مقاله احمد قابل را حتما بخوانید. به نظرم آگر ایران بود تا حالا تکه بزرگش پشت گوشش بود . خیلی٬ خیلی نظرات روشنفکرانی هست.
نمونه های تغييرات در احکام
نوع نگاه احمد قابل بسياری از احکام جزايی شريعت را به طور طبيعی تغيير می دهد و کنار می گذارد. از آن ميان قابل مجازات ندانستن "ارتداد" بسيار قابل توجه است. از ميان ديگر تغييرات در احکام، مجموعه احکام مربوط به زنان از حجاب تا طلاق و حق قضاوت و مديريت دگرگون می شود. در واقع در اين نگاه، دين يک دين حداقلی است که کمترين دخالت را در زندگی بشر دارد نه حداکثر دخالت را. حرمت به انسان و اتکا به دانش های روز و استناد به عقل، پايه احکام و نظرات چنين دينی است. گزيده ای از اين تغييرات را در اينجا می آوريم:

1 واجب نبودن نماز آیات و اتکا به نظریات کارشناسان نجوم (ژئوفیزیک) درچند و چون اثبات اول ماه.

2 اشتراک دختر وپسر در سن بلوغ (درصورت عدم بروز علائم طبیعی بلوغ) برای عبادات و تعیین سن مشخص ومشترک درموارد حقوقی وجزایی.

3 تقلیل نجاسات به موارد آلوده کننده و تغییر مطهرات، به تبع آن ( مبتنی بر باز نگری در پدیده های آلوده کننده و پاک کننده براساس یافته های علمی ).

4 عدم نجاست ذاتی انسان ( با هرعقیده ومرام ) ولزوم احترام به همه ی آحاد بشر.

5 آزادی بشر در انتخاب یا وانهادن عقیده به صورت مستمر،مبتنی براستدلال درحد توان هر فرد. منتفی شدن حکم« ارتداد» به عنوان یک حکم سیاسی ومصداقی برای مقابله به مثل، که یادگاری ازدوران « جنگ های اعتقادی » ای بود که بعدها درقالب جنگ های صلیبی آشکار شد .

6 حرمت ترور و درگیری هایی که منجر به خسارت دیدن بی گناهان می شود. هرگونه آدم ربایی یا بمب گذاری و رفتارهایی از این قبیل، جز در وضعیت جنگی و درمورد افرادی که با سلاح به حقوق آدمیان تهاجم کرده اند.

7 جواز بهره گرفتن از حیوانات حلال گوشتی که غیر مسلمان آن را برای عرضه به بازار محصولات خوراکی، ذبح کرده است.

8 مجاز بودن معاملات جدید،که سابقه ای در گذشته تاریخ نداشته اند وعقلانی ومنطقی شمرده می شوند مثل برخی انواع بیمه ومعاملات بانکی وبورس واستصناع.

9 معتبر و مشروع بودن « نکاح معاطاتی » در ازدواج موقت. و مشروع بودن ازدواج موقت دخترانی که به بلوغ رسیده ودارای رشد فکری اند، باشرط عدم انجام عمل زناشویی( که از آن به عنوان صیغه ی محرمیت نام برده می شود و سایربهره های جنسی، غیر از عمل زناشویی را مجاز می گرداند ) بدون اجازه ی پدر. البته گرفتن اجازه از پدر یا مادر مستحب است و در برخی مجامع (مثل ایران، که باحیثیت اجتماعی خانوادگی سروکار دارد) عقلا وعرفا لازم است.

10 مجاز بودن ازدواج با پیروان شرایع الهی وهر انسانی که حق طلب وملتزم به مبانی عقلانی ومنطقی است واز تحمیل باورهای خود به دیگران پرهیز می کند.البته ازدواج با همکیشان خود اولویت دارد.

11 مجاز بودن زنان برای قضاوت ، افتاء و مدیریت جامعه.

12 عدم وجوب پوشش سر وگردن برای زنان ولزوم یا اولویت رعایت عرف در این مورد.

13 عدم وجود حق ویژه برای فقیهان درمورد حکومت ومدیریت جامعه و حرمت تصدی مناصب تخصصی اجتماعی از سوی کسانی که دانش لازم برای تصدی را ندارند.

14 عدم نجاست مشروبات الکلی،علیرغم حرمت نوشیدن آن.

15 حرمت لعن مؤمنین واز جمله خلفای راشدین .

16 پذیرش شهادت زنان درتمامی مسائلی که حضورآنان درعرض حضور مردان قراردارد وعدم تفاوت ارزش شهادت ایشان با مردان.

شاید شما ها که ایران هستید هرگز تصور نکنید.همین این مسئله گوشت حرام و یا حلال چقدر در این سوی دنیا مشکل بزرگی هست.و چه مشکلاتی و یا کلاه برداری ها را به وجود میآورد. اما دوستانی که این طرف هستند میدانند ٬ چقدر مهمانی ها برای اینکه گوشت میزبان حلال نبوده و یا چقدر بچه بخاطر این که گوشت رستوران یا محل جشنی حلال نیست از خوردن غذا یا کلا رفتن به مهمانی ای منصرف شده اند.کاش این خانوادهای مسلمان این ها را بخواند و اینقدر به بچه هاشون سخت نگیرند. من خیلی به بحث این جوری علاقه دارم به نظرم خیلی جالب هست.

اين شنبه ای که تموم ميشه انکاری من دنيا رو فتح ميکنم. استادم ازم پرسيده بود ٬که به خانمش که آن هم خود استاد پيانو هست تو ترجمه يک کتاب به جاپنی کمک کنم. من هم خب نتوانستم بگم نه .حالا چون من فقط يه بعد از ظهر شنبه رو خالی دارم گفتم فقط يک ساعت ميايم . فکر کردم يک ساَعت خيلی نيست. اما نميدونی چه اشتباه بزرگی کردم. اولا از چند روز قبل استرس ميگيرم . کلا من آدم پر استرسی هستم . اگر بخواهم در مودر چيزی که اطلاع ندارم حرف بزنم ٬ آنقدر گيج ميشم که ديگه حتی اسم خودم رو هم نميتوانم بگم. البته من خیلی خجالتی هم هستم . اما نمیدونم چرا هیچ کس باور نمیکنه. باورکنيد من آنقدر خجالتی هستم که حتما باید هر حرفی رو میخوام بزنم, قبلش با خودم مرور کنم تا زبونم بند نیاید.حالا اين خانم برداشته يک کتاب بهتوون با متن خيلی سنگين شروع به کار کرده.من باید برای هر صفحه یک ساعت وقت بزرام تا خودم بدونم اصلا چی داره میگه. چون مغز من از علم موسیقی و دانش آن خیلی دوره . خلاصه گشته میشم تا این یک ساعت روز شنبه تموم میشه. آخ جانمی جان یکشنبه تا ظهر میخوابم بعد هم خرید هفته ٬شب هم شام بیرون و الواتی.
این همه جمله پایانی
عشق مثل جنگ هست. خیلی راحت و آسان شروع میشه٬ اما خیلی سخت و دشوار پایان می پذیره.
این رو هم ببنید.

هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker