من نمی دونم ما تو ايران هم از اين جشن ها داريم يه نه؟ اما تو فرهنگ غرب يه سری مهمون بازی هست که بهش مي گويند Baby Shower Party . این مهمونی را تا جایی که من می دونم بعضی ها قبل از دنیا آمدن گوگولی شون می گیرند. بعضی ها هم بعد از دنیا آمدنش. البته هستند کسانی که هم قبل و هم بعدش از این مهمونی بازی ها دارند. قبل از تشریف فرمایی گوگولی معمولا دوستاشون دعوت می کنند٬ بعدش از دنیا آمدنش هم فقط فامیل رو دعوت می کنند. البته دوستان خود من همه جور از این پارتی ها داشتند بعضی ها قبل دنیا آمدن بچه بعضی ها هم بعدش. بعضی از دوستانم که خب پولدار تر بودند هم دوبار از این مهمون بازی ها داشتند. کلا بستگی به خانواده داره و قاعده خاصی نداره تا جایی که من می دونم.
هر کس هر جور دوست داره و هر چقدر بودجه اش اجازه میده این مهمون بازی را برگذار میکنه. تو این مهمون بازی که غالبا برای نهار هست در قدیم رسم بود فقط خانمها دور هم جمع شوند. ولی الان مردها هم تو این مهمونی شرکت می کنند. حالا نمیدونم شاید من توجه ام خیلی جلب شده به این مهمونی یا این که نه واقعا مردم جدیدا خیلی به این جشن توجه نشون میدن و خیلی پر زرق و برق برگذارش می کنند.
از آنجایی که من الان در قلب شرق٬ غرب زده زندگی می کنم. دوستانم پیشنهاد کردن که از این جشن ها بگیریم که من هم خوشحال خندان از هر چه جشن شادمانی سه شنبه گذشته در منزل یکی از دوستان مراسم نهار خوران داشتیم.جای همه شما خالی خیلی خیلی خوش گذشت. تمامی غذا ها رو هم دوستانم پختن و حاضر کردن من هم فقط یه ظرف لازانیا ( درست نوشتم؟) درست کردم با این مقدار سالا تن ماهی که خیلی مورد استقبال واقع شد.
از آن جایی که خیلی خیلی خسته بودم و شوهرک خجالتی از شرم حتی غذا درست حسابی هم نخورد ٬ تا چه برسه بخواد عکس بگیره .خیلی عکسی از پارتی ندارم.
حالا برای این که فقط و فقط این جو وبلاگستان رو یه کم عوض شه پیشنهاد می کنم وبلاگستانی ها یه پست همچی روه دار ها و سرشار از زندگی بذارند تو وبلاگشون. چون با تمامی سختی ها زندگی به شدت جریان داره. ما باید روحیه خودمون را حفظ کنیم تا بتوان در مشکلات درست تر و منطقی عمل کنیم.
بعدش هم من خودم چند عکس میذارم این جا شاید یه کم تو عوض کردن این فضا کمک کنه. این اصلا به معنای فراموش کردن گنجی و سایر مشکلات نیست.
این بچه رو دادن من شلوراش رو که خیس کرده بودعوض کنم بلکه یه کم تمرین کنم. آنقدر گریه کرد که آنجلیسو از من گرفتش همچین تو بغل آن آروم بود.
جوجو آنقدر کادو گرفت که خونه قوطی کبریتی ما پر شد. از بچه ها که عکس گرفتن عکس های بیشتری می گیریم بعدا میذارم این جا فعلا همین چند تا عکس به درد بخور رو داشتم.
هر کس هر جور دوست داره و هر چقدر بودجه اش اجازه میده این مهمون بازی را برگذار میکنه. تو این مهمون بازی که غالبا برای نهار هست در قدیم رسم بود فقط خانمها دور هم جمع شوند. ولی الان مردها هم تو این مهمونی شرکت می کنند. حالا نمیدونم شاید من توجه ام خیلی جلب شده به این مهمونی یا این که نه واقعا مردم جدیدا خیلی به این جشن توجه نشون میدن و خیلی پر زرق و برق برگذارش می کنند.
از آنجایی که من الان در قلب شرق٬ غرب زده زندگی می کنم. دوستانم پیشنهاد کردن که از این جشن ها بگیریم که من هم خوشحال خندان از هر چه جشن شادمانی سه شنبه گذشته در منزل یکی از دوستان مراسم نهار خوران داشتیم.جای همه شما خالی خیلی خیلی خوش گذشت. تمامی غذا ها رو هم دوستانم پختن و حاضر کردن من هم فقط یه ظرف لازانیا ( درست نوشتم؟) درست کردم با این مقدار سالا تن ماهی که خیلی مورد استقبال واقع شد.
از آن جایی که خیلی خیلی خسته بودم و شوهرک خجالتی از شرم حتی غذا درست حسابی هم نخورد ٬ تا چه برسه بخواد عکس بگیره .خیلی عکسی از پارتی ندارم.
حالا برای این که فقط و فقط این جو وبلاگستان رو یه کم عوض شه پیشنهاد می کنم وبلاگستانی ها یه پست همچی روه دار ها و سرشار از زندگی بذارند تو وبلاگشون. چون با تمامی سختی ها زندگی به شدت جریان داره. ما باید روحیه خودمون را حفظ کنیم تا بتوان در مشکلات درست تر و منطقی عمل کنیم.
بعدش هم من خودم چند عکس میذارم این جا شاید یه کم تو عوض کردن این فضا کمک کنه. این اصلا به معنای فراموش کردن گنجی و سایر مشکلات نیست.
این بچه رو دادن من شلوراش رو که خیس کرده بودعوض کنم بلکه یه کم تمرین کنم. آنقدر گریه کرد که آنجلیسو از من گرفتش همچین تو بغل آن آروم بود.
جوجو آنقدر کادو گرفت که خونه قوطی کبریتی ما پر شد. از بچه ها که عکس گرفتن عکس های بیشتری می گیریم بعدا میذارم این جا فعلا همین چند تا عکس به درد بخور رو داشتم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر