کلا تا قبل از آمدنم٬ به ايرلند٬ تعداد چيزهای که گم کرده بودم. شايد به تعداد انگشتان يک دست هم نبوده. اما از وقتی آمدم اين جا از همون روز اول دوربين فيلم برداريم تو فروگاه دابلین گم شد.( یا دزدیده شد) . رفتم کفش بخرم. کلاه آفتابی گرونم (همون یه دونه رو هم داشتم) رو گذاشتم بغل دستم جوجو رو بغل کردم٬ کفش ام رو امتحان کردم به فروشنده گفتم خوبه ميخواهمش. برگشتم ديدم کلاهم گم شد. عروسک پنجاه يوروی جوجو با همه مراقبتی که ازش کردم٬ نميدونم کجا افتاد٬ گم شد. چندين لنگه کفش جوجو از پاش در آمد٬ گم شد. از همه بدتر جای کليدم اصلا نفهميدم کجا افتاد ٬ گم شد. نصف روز رو معطل شدم تا قلی رو پيدا کردم.
هزارتا خورد ریز دیگه که آنقدر گم کرده الان یادم نیست.همه اين ها رو گفتم جهنم گم شد ديگه چی کارش کنم.
آخریش ژاکتی رو که دويست يورو خريده بودم. بعد برگشت از خريد ديدم نيست. اما الان دو روزه دارم خودم رو گول می زنم. هی به خودم مي گم اشکال نداره من چيزهای گرون تر هم گم کردم. چرا حالا غصه اش رو بخورم. تو دلم می گم وای ديگه پول ندارم٬ يکی ديگه بخرم. خودم رو سرزنش مي کنم چرا حواسم رو جمع نمي کنم. تو دلم مي گم آما تمام تلاشم رو کردم که حواسم جمع باشه . اصلا نفهميدم کجا افتاد. ياد رنگ سياه خوشگلش می افتم. تو دلم مي گم يه سياه ديگه مي خرم. اما اين رو با خيلی واسوس خريده بودم ها حالا اوووووووووو تا کی يه ژاکت ديگه رو دوست داشته باشم.
خلاصه من دو روزه دارم با خودم کلنجار می رم٬ تا خودم رو راضی کنم. از ناراحتی اش در بیایم . اما نمیشه. گاهی وقتها چقدر سخته ها آدم به خودش دروغ بگه یا خودش رو گول بزنه ها
به کی باید لینک بدم ؟ یادم رفته بی زحمت بگه لینک اش رو بذارم. اگر لينک کسی رو هم بايد عوض کنم٬ بی زحمت خبر بده درستش کنم. من که حواس ندارم يه وقت ديدی وبلاگم رو هم گم کردم
.