۱۰/۱۸/۱۳۸۵

گزارش کار

خب امروز سی روز من تموم شد . بس که در موردغذا نوشتم حالم بد شد. آخیش که تموم شد. سعی کردم خیلی واضح بنویسم حالا نمیدون چقدر موفق بودم نمیدونم کسی شروع کرده یا نه . اما من خودم خیلی وزن انداختم البته نمیدونم چند کیلو هستم ولی هفته گذشته که یه لباس خوشگل دیدم رفتم امتحانش کردم سایز ده پوشیدم کاملا برام گشاد بود با این لباس خیلی تنگی بود اما خودم زیپ اش رو بالا بردم و نیاز به کمک هم نداشتم قبل تو سایز دوازده با کلی من بمیرم جان من آبروم رو نبر با کلی غر غر قلی که زیپ نمیره بالا چی کار کنم لباس رو می پوشیدم.
حالا تصمیم گرفتم همین جور ادامه بدم. تا شاید سایز صفر شدم هاهاها انوقت درس ول می کنم میرم مدل میشم بازم هاهاها
راستی یه چیزی رو هم بگم من تو این سی روز خب یه مقدار به تعطیلات سال نو مهمونی و پارتی این حرف ها خورد که نمیتوانستم دقیقا همون غذایی که تو برنامه بود بخوردم خیلی راحت با توجه به برنامه ام غذا انتخاب کردم و سعی کردم خیلی هم نخورم.

حالا بماند که دیروز کله پاچه خوردم و کلی هم مشتری شدم. ( وای خوشمزه بود)
ولی کلا دیگه مثل سابق اصلا نمی توانم غذا بخورم یه احساس سیری عجیبی برام پیدا شده. من هیچ وقت باور نمی کردم که وقتی به قلی اصرار می کردم یه قاشق دیگه هم بخور می گفت باور کن نمی توانم اگر بخورم بالا میاریم ولی الان خودم دقیقا همین طور شدم اگر فقط یه ذره بیشتر از حجمی که تو برنامه ام هست بخورم واقعا بالا می یارم. اقعا باور نمیشه من چطور یه دونه پیتزا یا یه چیز کیک رو به تنهایی می خوردم. امیدوارم دیگه هیچ وقت به آن وقت بر نگردم خیلی ضایع بود .

آخرش هم قول میدم رفتم سوید یه وزنه بخرم ببینم وزنم چقدره این هم وزنه مجانی گیر بیارم خودم وزن می کنم هاهاها ( چی کار کنم خسیس ایم می یاد وزن بخرم این جا بذارم برم دیگه)!!


بابا جان یکی واسه ما کامنتی نظری انتقادی پیشنهادی دعوایی غری چیزی بنویسه خوبیت نداره بابا این جوری کامنت دونی سوت و کور باشه
!!



هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker