۲/۲۱/۱۳۸۴

انتخابی که بد و بدتر نیست

خب ناشناس جان من به تمامی نظرات نکته به نکته تا جايی که سوادم ميکشه جواب ميدم. گفتی در همه جای دنيا در مراحل نهایی يک کانديد به نفع دیگری کنار ميرود.تا رای مردم بين دو نفر نشکند. اول از همه خود بحث مکانيزم کنار رفتن مهم هست. در خيلی از کشورهای پيش رفته دنيا از طريق نظر سنجی و رای گيری درون حزبی مثل آمريکا چندين ماه قبل از انتخابات نامزد نهايی مشخص است در بعضی کشورها هم که از داخل حزب فردی از درون حزب از چند ماه قبل به مردم معرفی ميشود. من تا الان در جايی( کشور پیش رفته) سراغ ندارم که فردي چندين و چند ماه قبل برای حزبی به عنوان کانديد و معرفی شود. يکباره يکماه و یا شاید کمتر مانده به انتخابات بدون جلب نظر نامزد قبلی و همچین نامزد احتمالی که خودش اصرار ميکند که من نميخواهم کانديد شوم حزب دست به تغيير نامزد خود بزند. از نظر من اين اتفاق در کشور پيشرفته ای اتفاق نمي افتد.
در مورد الپر هم بگویم کار به این راحتی هم که شما میگوید نیست. یادم میاید از آقای محمد رضا خاتمی پرسیدن اگر مهندس میر حسین موسوی نامزد شوند تکلیف دکتر معین چه خواهد بود؟ ایشان گفتند ؛ آقای دکتر معین هم به خود مهندس موسوی رای خواهد داد. اما شاید جالب هست بدانی که وقتی از آقای دکتر معین در این مورد سوال کردند که در صورت کاندید شدن مهندس موسوی شما چه خواهید کرد؟ ایشان گفتند که اگر من بدانم مردم به من رای خواهند داد من جلو خواهم آمد.
بنابراین نتیجه می گیریم کار برای الپر هم همچین راحت و آسوده نیست.
در مورد انتخاب مهندس موسوی هم گفتی اين انتخاب ايده آل شما و خيلی ها دیگر که را انتخاب کرده اند نيست. ولی مثل دوران آقای خاتمی انتخاب بين بد و بدتر هست. بینید من بارها و بارها در این وبلاگها خواندم و شنیدم از دوستان که ما با انتخاب این فرد مثلا انتخابی بین بد و بدتر انجام میدم. دقیقا همین حرف را هم خورشید خانم در مورد آقای دکتر معین هم عنوان کرده بود.
و اما جواب: به نظر نمیاید این انتخاب بین بد و بدتر باشد.چون که به نظر میاید یکی از دلایلی که آقای رفسنجانی در دروه اول ریاست جمهوری خود با رای نبستا خوبی رئیس جمهور شد٬ خلاص شدن مردم از سیاست های همین جناب آقای میر حسین موسوی بود.
هر کسی یه خورده حافظه اش یاری کنه و از جنبه های مختلف نگاه کند به دوران آقای موسوی نکاتی را که می تواند به یاد بیاورد. اول از همه مشکل اقتصادی و اقتصاد کوپنی ٬ صف های طویل و المدت ٬ نبود کالاهای اساس زندگی مردم. از لحاظ اجتماعی هم نقض مداوم حقوق مردم. گیر دادن به هر گونه جشن و پارتی و کوچکترین رابطه بین دختر پسر به شدت سرکوب میشد.تو تمام کشور فقط سه تا روزنامه دقیقا کپی همدیگر و دو تا شبکه تی وی بود. حتما یادتون هست که در همین دوران بود سریال اوشین به خاطر الگو بودنش برای زنی در ایران قطع شد و معلوم نشد چه بر سر آن خانمی که اوشین برایش الگو بود آمد. از نظر سیاسی هم وضعیت مخالفان سیاسی هم معلوم بود. بسیاری از آنها در زندان های جمهوری اسلامی جان دادن مخصوصا در تابستان سال ۶۷ . و همه اینها در زمان نخست وزیری همین آقای مهندس میر حسین موسوی اتفاق افتاد.به قولی خداپدر همین آقای هاشمی رفسنجانی را بیامرزد که مردم را از دست این ایشان خلاص کرد.حالا به نظر شما با این سابقه درخشان چطور انتخاب میتواند بین بد وبدتر باشد.
گفتی که ایشان خیلی هنر کرده اند و با رئیس جمهور وقت یعنی رهبر فعلی عنلا مخالفت میکرد. به نظر من رئیس جمهور آن وقت قدرتی نداشت که بخواهد مخالفت کردن با آن خیلی کار مهم و قابل ارزشی باشد. آقای موسوی چرا هیچ وقت با اقای خمینی مخالفت نکرد؟!مخالفت آقای موسوی با رئیس جمهوری وقت یعنی آقای خامنه ای دقیقا مثل مخالفت آقای احمدی نژاد شهردار تهران با آقای خاتمی هست. الان هم شما ميبيند که راست به پای چپ می پيچد گروه چپ هم به پای راست خوب از اين چه چيزی ميتوان برداشت کرد
.اين هم که ميگويی آقای موسوی نماينده حزبی هست که بهترين حزب حال حاضر ايران هست. را من اصلا قبول ندارم . اين حزب به کدوم یک از وعدهای انتخاباتی اش در جريان مجلش ششم عمل کرد که اکنون قابل اعتماد ترين باشد؟ ممکن هست در مقابل اين حرف کسی بگويد اين حزب ميخواستند به وعدهای خود عمل کنند اما قدرتش را نداشتند. که اتفاقا همين ميتواند بهترين دليل به عدم صداقت حزب باشد. تو همه جای دنيا اگر حزبی ببيند در انجام وعدهايش توانی ندارد استعفا کرده و از کار کنار ميرود تا شرايط برای انجام فعاليت آتی مهيا شود.اما اين حزب مشارکت چی کار کرد ؟؟ با هول و هيجان ابتدا آقای موسوی را معرفی کرد . بعد از آن آقای دکتر معين را معرفی کرد حالا دوباره به سراغ مهندس موسوی رفته و بدون هيچ برنامه ای باز واقعا من نميدونم چی کار ميخواد بکند.
ناشناس جان این که می گویی دموکراسی یک شبه اتفاق نمیافتد و در عراق و افغانستان هم اتفاق نیافتاد. را هم قبول ندارم . به نظرت این چیزی که در عراق و افغانستان اتفاق افتاد اگر اسمش دموکراسی نیست پس چیست؟! لابد دیکتاتوری صدام و یا حکومت طالبان در افغانستان هست.ناشناس جان این بحث دموکراسی را خیلی باز نمیکنم چون نمیخواهم با بحث انتخابات ایران قاطی شود. اما وقتی برندگان انتخابات عراق لیست آقای سیستانی بود و اکثر اقشار جامعه از کمونیست ها گرفته تا سلطنت طلب ها در آن شرکت داشتند نشانه دموکراسی نیست لابد انتخابات ایران دموکراسی هست.
میگویی دموکراسی با زور وارد کشوری نمیشود اما من میگیوم تاریخ نشان داده که دموکراسی را میشود با زور هم وارد کرد. دوست داشتی با هم خیلی در این مورد صحبت خواهیم کرد. البته بعد ازبحث شیرین انتخابات در ایران .در مورد کم شدن صد میلیون دلار در عراق که ازش به عنوان سرمایه ملی عراق نام برده ایی . در زمان صدام هم هزاران برابر بیشتر این پول گم گور میشد و کسی هم ازش خبری نمی گرفت . خوشبختانه همین رو شدن این مسئله نشانه از وجود دموکراسی و پا گرفتن آن در عراق است.
در اخرش هم میگویی و میگویند ما در انتخابات شرکت میکنیم چون راه دیگری را بلد نیستم. من هم میگویم من از حمله آمریکا دفاع میکنم چون راهی دیگری برای از میان برداشتن صدام و کم کردن شرش از سر مردم بلد نیستم.

هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker