اول از همه بگویم فرض محال که محال نیست که هست؟!اگر روزی روزگاری برای من اتفاقی افتاد و رفتم زندان جمهوری اسلامی وای به روزگار تمامی کسانی که بخواهند مثل نامه الپر عجز ناله به رهبر انقلاب و آزاده بزرگ بنویسند و خواستار آزادی من باشند. در این حالت فقط دعا کنید که من از زندان نیایم بیرون چون اگر بیایم بیرون تمامی نویسندگان آن نامه را با امضا کنندگانش را چی کارم میکنم؟ ! یه کاریش میکنم الان نمی گویم چون خشونت میشه. ولی همون دعا کنید که من از زندان نیایم بیرون . خلاصه گفتم که این جا بنویسم تا مدرکی باشه برای روز مبادا یه وقت نگوید نگفتم ها در ضمن این رو من فقط در مورد خودم میگویم به آقای مجتبي سميعی نژاد هم کاری ندارم که آن نامه خوشش میاید یا نه؟!
دوم از همه بگویم من چرا اینقدر با همه فرق دارم؟!! البته دانشمندی می گفت همه فکر میکنند که با همه فرق دارنند . واین خیلی طبیعی هست. البته منظور من از فرق داشتن این نیست که بهترم ها منظورم این هست که یه چیزی برای من مهم که شاید واسه کمتر کسی مهم باشه یه چیزی های برای من خیلی خنده دار و ساده هست که شاید برای خیلی ها مهم و جدی و حتی حیاتی باشه.
یکی از چیزهای که برای من مهم نیست همین لهجه فارسی هست. البته به نظر من همه کسانی که فارسی حرف میزنند یه شکل و یه جور هستند. اینی که هر کسی فارسی را با چه لهجه ای حرف میزنه . برام خیلی جالبه تا یکی فارسی حرف میزنه یه ایرانی دیگه میگه وای لهجه ترکی و رشتی و عربی نمیدونم خارجی و چی داره . از نظر من همه فارسی یه جور فارسی حرف میزنند فقط کسانی که تو فارسی حرف زدن کمتر انگلیسی حرف بزند و معادل فارسی کلمات را بلد باشند خیلی فارسی شون خوبه .
یکی دیگر از چیزهای که خیلی برای من جالب هست این دعوا کردن ایرانی سر انگلیسی یا فارسی حرف زدن هست. جالب تو زبانهای دیگر یا نیست یا خیلی کمتر از این انگلیسی هست.شاید بارها و بارها شنیده و یا تو این وبلاگ های خونده باشید که طرف چه وقت و انرژی رو صرف میکنه و چه دعوا و جنجال های متلک های که وای این رو می بینی تازه دو روزه از ایران آمده تا ازش می پرسی اسمت چیه ؟! میگه وات؟! یا اینکه وای طرف چهار ساله از ایران آمده از منی که هزاران میلیون ساله این جا هستم فارسی اش بدتره وای که چقدر من فارسیم خوبه این چقدر ادعا در میاره ؟! یا طرف تو وبلاگش صدا گذاشته مردم میرند کلی بهش میگویند وای چه لهجه خارجی داری؟ من هر چی گوش میدم تازه میگم وای چقدر فارسی اش خوبه؟ولی مردم کامنت میدن خوب شد دو روز رفتی خارج چقدر لوسی و هزارتا چیز دیگر. آنقدر که بیچاره مجبور میشه باید توضیح بده. خلاصه از این دست بحث های که واقعا به نظر من خنده دار و من هیچ وقت واردش نشدم . به نظر من زبان اختراع شده که ما همدیگر بفهمیم و بدونیم که چی میگویم و با هم ارتباط برقرار کنیم. وقتی شما میدونی سیب یعنی چه؟ اپل یعنی چه؟ رینگو یعنی چی ؟ خب هر من کدوم از این سه تا رو به کار ببرم شما وقتی بلد باشی من چی میگویم دیگه این قدر کلنجار رفتن با هم نداره که داره؟! حالا تو از ته حلق میگویی من سر زبون که فرقی نداره که داره؟!
گفتم من یه خورده عجیبم ها نگفتم؟!
یه خاطره بامزه بهتون بگم ما رفته بودیم AKAROA بعد میخواستیم از هتل چک اوت کنیم شوهرک لاغرک من گفت تا تو کارها را بکنی من برم دستشویی بیام . همون زمان زنگ آتش هتل رو زدن یه دفعه یک عالمه مامور آتش خاموش کن ریخت تو ساختمان من هم به جای این که برم بیرون دویدم سمت دستشویی که ماموره جلو من رو گرفت با خشم گفت؛ که صدای زنگ آتش رو نمی شنوی برو بیرون. حالا من هم هول شده بود بین جاپنی و انگلیسی قاطی کرده بودم هر کاری میکردم انگلیسی یادم نمی اومد به ماموره هی میگفتم واتاشی نو شوجین امممممم ماموره هم هاج واج مونده بود آخرش دید من حالیم نمیشه همین پشت هم میگم واتاشی نو شوجین واتاشی نو شوجین ....در کمال حیرت در یک اقدام انقلابی من رو بغل کرد و برد از ساختمان بیرون . حالا من هم ول کن نبودم که تا که دیدم شوهرک داره میاید. خلاصه یه صحنه خنده داری بود که نگو برام واقعا جای تعجب بود من اصلا نمیتوانستم انگلیسی حرف بزنم. یا نکته جالبی که بود من آنقدر در این سفر جاپنی قاطی انگلیسی ام کردم یا خیلی چیزها را جاپنی میگفتم که خودم هم تعجب میکردم واقعا میخواستم خودم را کنترل کنم ها ولی با تمام کنترلی که رو حرف زدنم می کردم باز جای یس می گفتم های. یا اول سبحی به همه میگفتم اوهایو کوزای ماس یا حتی اگر انگلیسی می گفتم خیلی از کلمات را با لهجه جاپنی میگفتم مثل آیس کریمو . حالا خوبه جاپنی اصلا خوب نیست. وگرنه چه پزی به مردم جاپنی ندان میدام ها
خلاصه این رو گفتم که بدونید بابا اینها که دو سال سه سال میایند کشور انگلیسی زبان هی اوکی اوکی میکنند یا لهجشون عوض میشه شاید واقعا تقصیر ندارند و دست خودشون نیست.اینقدر بهشون نخندید و جار جنجال بحث های بی مورد سر هیچ نکنید. امام المسلمین الاتیلا
اون اول ها که من وبلاگ مینوشتم یادتون هست یه نقابدار بود که یک وبلاگ داشت بنام آخوند بی آخوند. یه بار من یه عکس گذاشته بودم بلد نبودم عکس را برداشت برام یه دوچرخه جاش گذاشت البته بچه خوبی بود ٬عکس بد بد نذاشت٬ وگرنه آبروی وبلاگم رفته بود. ولی درس خوب به من در زمینه عکس گذاشتن داد. خداد خیرت بده. یادوتون هست یه مدتی دیگه ننوشت. الان دوباره برگشته و داره می نویسه . برگشتنت مبارک نقابدار عزیز خوش برگشتی.
وای چقدر شوکه شدم یعنی واقعا هاله وبلاگش رو بست.میخواستم یک عالمه بنویسم ها دیگه نوشتنم نمی یاد..
دوم از همه بگویم من چرا اینقدر با همه فرق دارم؟!! البته دانشمندی می گفت همه فکر میکنند که با همه فرق دارنند . واین خیلی طبیعی هست. البته منظور من از فرق داشتن این نیست که بهترم ها منظورم این هست که یه چیزی برای من مهم که شاید واسه کمتر کسی مهم باشه یه چیزی های برای من خیلی خنده دار و ساده هست که شاید برای خیلی ها مهم و جدی و حتی حیاتی باشه.
یکی از چیزهای که برای من مهم نیست همین لهجه فارسی هست. البته به نظر من همه کسانی که فارسی حرف میزنند یه شکل و یه جور هستند. اینی که هر کسی فارسی را با چه لهجه ای حرف میزنه . برام خیلی جالبه تا یکی فارسی حرف میزنه یه ایرانی دیگه میگه وای لهجه ترکی و رشتی و عربی نمیدونم خارجی و چی داره . از نظر من همه فارسی یه جور فارسی حرف میزنند فقط کسانی که تو فارسی حرف زدن کمتر انگلیسی حرف بزند و معادل فارسی کلمات را بلد باشند خیلی فارسی شون خوبه .
یکی دیگر از چیزهای که خیلی برای من جالب هست این دعوا کردن ایرانی سر انگلیسی یا فارسی حرف زدن هست. جالب تو زبانهای دیگر یا نیست یا خیلی کمتر از این انگلیسی هست.شاید بارها و بارها شنیده و یا تو این وبلاگ های خونده باشید که طرف چه وقت و انرژی رو صرف میکنه و چه دعوا و جنجال های متلک های که وای این رو می بینی تازه دو روزه از ایران آمده تا ازش می پرسی اسمت چیه ؟! میگه وات؟! یا اینکه وای طرف چهار ساله از ایران آمده از منی که هزاران میلیون ساله این جا هستم فارسی اش بدتره وای که چقدر من فارسیم خوبه این چقدر ادعا در میاره ؟! یا طرف تو وبلاگش صدا گذاشته مردم میرند کلی بهش میگویند وای چه لهجه خارجی داری؟ من هر چی گوش میدم تازه میگم وای چقدر فارسی اش خوبه؟ولی مردم کامنت میدن خوب شد دو روز رفتی خارج چقدر لوسی و هزارتا چیز دیگر. آنقدر که بیچاره مجبور میشه باید توضیح بده. خلاصه از این دست بحث های که واقعا به نظر من خنده دار و من هیچ وقت واردش نشدم . به نظر من زبان اختراع شده که ما همدیگر بفهمیم و بدونیم که چی میگویم و با هم ارتباط برقرار کنیم. وقتی شما میدونی سیب یعنی چه؟ اپل یعنی چه؟ رینگو یعنی چی ؟ خب هر من کدوم از این سه تا رو به کار ببرم شما وقتی بلد باشی من چی میگویم دیگه این قدر کلنجار رفتن با هم نداره که داره؟! حالا تو از ته حلق میگویی من سر زبون که فرقی نداره که داره؟!
گفتم من یه خورده عجیبم ها نگفتم؟!
یه خاطره بامزه بهتون بگم ما رفته بودیم AKAROA بعد میخواستیم از هتل چک اوت کنیم شوهرک لاغرک من گفت تا تو کارها را بکنی من برم دستشویی بیام . همون زمان زنگ آتش هتل رو زدن یه دفعه یک عالمه مامور آتش خاموش کن ریخت تو ساختمان من هم به جای این که برم بیرون دویدم سمت دستشویی که ماموره جلو من رو گرفت با خشم گفت؛ که صدای زنگ آتش رو نمی شنوی برو بیرون. حالا من هم هول شده بود بین جاپنی و انگلیسی قاطی کرده بودم هر کاری میکردم انگلیسی یادم نمی اومد به ماموره هی میگفتم واتاشی نو شوجین امممممم ماموره هم هاج واج مونده بود آخرش دید من حالیم نمیشه همین پشت هم میگم واتاشی نو شوجین واتاشی نو شوجین ....در کمال حیرت در یک اقدام انقلابی من رو بغل کرد و برد از ساختمان بیرون . حالا من هم ول کن نبودم که تا که دیدم شوهرک داره میاید. خلاصه یه صحنه خنده داری بود که نگو برام واقعا جای تعجب بود من اصلا نمیتوانستم انگلیسی حرف بزنم. یا نکته جالبی که بود من آنقدر در این سفر جاپنی قاطی انگلیسی ام کردم یا خیلی چیزها را جاپنی میگفتم که خودم هم تعجب میکردم واقعا میخواستم خودم را کنترل کنم ها ولی با تمام کنترلی که رو حرف زدنم می کردم باز جای یس می گفتم های. یا اول سبحی به همه میگفتم اوهایو کوزای ماس یا حتی اگر انگلیسی می گفتم خیلی از کلمات را با لهجه جاپنی میگفتم مثل آیس کریمو . حالا خوبه جاپنی اصلا خوب نیست. وگرنه چه پزی به مردم جاپنی ندان میدام ها
خلاصه این رو گفتم که بدونید بابا اینها که دو سال سه سال میایند کشور انگلیسی زبان هی اوکی اوکی میکنند یا لهجشون عوض میشه شاید واقعا تقصیر ندارند و دست خودشون نیست.اینقدر بهشون نخندید و جار جنجال بحث های بی مورد سر هیچ نکنید. امام المسلمین الاتیلا
اون اول ها که من وبلاگ مینوشتم یادتون هست یه نقابدار بود که یک وبلاگ داشت بنام آخوند بی آخوند. یه بار من یه عکس گذاشته بودم بلد نبودم عکس را برداشت برام یه دوچرخه جاش گذاشت البته بچه خوبی بود ٬عکس بد بد نذاشت٬ وگرنه آبروی وبلاگم رفته بود. ولی درس خوب به من در زمینه عکس گذاشتن داد. خداد خیرت بده. یادوتون هست یه مدتی دیگه ننوشت. الان دوباره برگشته و داره می نویسه . برگشتنت مبارک نقابدار عزیز خوش برگشتی.
وای چقدر شوکه شدم یعنی واقعا هاله وبلاگش رو بست.میخواستم یک عالمه بنویسم ها دیگه نوشتنم نمی یاد..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر