۳/۰۸/۱۳۸۴

خارج يا داخل

الان ساعت نزديک سه شب هست و من خوابم نمی ياد. فکر کردم الان بهترين فرصت هست که برای یه چيزهای را بنويسم.شما وقتی مطلبی ٬ وبلاگی ٬ مقاله ای يا خبری را ميخوانيد. در درجه اول به چه فکر مي کنيد؟! اين که چه کسی اين مطلب را نوشته ؟ از کجا نوشته؟ سنش چقدر هست؟ زن هست مرد هست؟ خوشگل هست ؟ زشت هست؟ دماغش چاقه يا باريکه ....چقدر برایتان مهم هست؟ ایا این مطلب آنقدر مهم هست که کل بحث را نادیده بگیرید و فقط توجه تان به یک یا دو نکته نویسنده جلب شود.
من فکر ميکنيم يکی از خوبی های اين وبلاگ ها اين هست که شما هيچ زمينه ای در مورد ظاهر و صدای کسی که مطلبش را ميخوانيد نداريد. بنابراين ظاهر زشت یا زیبا یا صدا بد یا خوب نمیتواند در قضاوت شما تاییری داشته باشد .این مسئله موجب میشود که فقط و فقط به ايده و فکر آن فرد توجه کنید. هر چند کلمات و طرز نوشتن میتواند باز یه پیش داروی های را در ذهن خواننده به وجود بیاورد٬ولی باز این که شما شخص را نمی بینید به نظر من از جهاتی خیلی خوب هست و شما را به سمت فکر کردن به خود فکر سوق میدهد.

ببنید شما همیشه وقتی ایده یا حرفی را مطرح می کنید. مخصوصا در این وبلاگستان. خب یه عده با شما موافق هستند .و طبعی هست که یک عده هم مخالف نظر شما هستند.اما چیزی را که من برخلاف آن روح وبلاگستان در فضا وبلاگستان می بینم و درم میکنم. خصوصیات فردی و جنسیتی و در حد باور نکردنی موقعیت جغرافیایی و مکانی فرد نویسنده هست نه خود فکر و ایده و اندیشه نویسنده.مثلا فرض کنید شما در مورد مسائل زنان حرف میزنید خوب اولین فکری که به ذهن طرف مخالف میرسد این که این چون خودش زن هست این طور فکر میکند. و یا این که مخالف ایده شما میگوید شما چون مرد هستی این طوری مسائل را دیدی و یا بررسی کردی. حالا بحث همین طور ادامه پیدا میکنه تا می رسه به قطر دماغ شما که حالا یا عمل جراحی شده یا میرسه به زشتی خوشگلی شما. به نظر من در این حالت فکر و اندیشه شما نقد نمیشود این خود شما هستی که نقد میشوی یا خصوصیات ظاهریتان.از این نمونه ها هم ما بارها و بارها در همین وبلاگستان دیده شدهو فکر نمیکنم نیاز به لینک و این حرفها داشته باشد.

حالا می رسیم به چیزی که میخواهم مطرح کنم. هر چند من تو یه خبری خوندم ( یادم نیست دقیقا کجا بود) این بحث انتخابات و مسائل مربوط به آن تو هیچ جا به داغی وبلاگستات نیست. خوب طبعتا این هم مثل هر بحث دیگری یه دسته مخالف هستند یه دست موافق. موافقان عمدتا دلایل خودشان رو دارنند و مخالفان هم دلایل خودشان را که تا این جای بحث خیلی طبیعی و منطقی هست.
حالا چیزی که از نظر من یواش یواش داره باز یه دسته و گروه دیگه تو همین وبلاگستان ایجاد میکنه این هست که این جماعت موافق و مخالف شدند.علاوه بر هزاران دسته ریز دو درشتی که در خود ایران یا خارج داریم ولی در کل دو دسته بزرگ خارج نشین و داخل نشین داریم . خارج نشین مخالف انتخابات که گروهی شون داخل نشین را به حمایت از آخوند و ساده لوحی نمیدونم چی وچی محکوم میکنه. از آن طرف داخل نشین هم تا جایی که من خواندم چه مخالف یا موافق انتخابات یکصدا فریاد میزنه شما خارج نشین هستید و تحلیل درستی از داخل ایران ندارید.
حالا من با د سته اول کاری ندارم چون فکر کنم آن را باید از داخل ایران تحلیل کنند من خودم خودمون را تحلیل کنم یه کم خنده دار میشه.پس حرفم با دسته ایرانیان داخل از ایران هست.
ببنید ما چه بخواهيم و چه نخواهيم نزديک به چهار٬ پنج ميليون ايرانی حالا يه کمتر یا بيشتر در خارج از ايران داريم. اول از همه بايد قبول کنيم اينها به همون اندازه کسانی که داخل ايران هستند٬ ايرانی هستند. هر چند اگر در داخل هم دنيا نيامده باشند. اگر این رو قبول دارید که ادامه می دهیم.
حالا این ایرانهاممکنه هست سالهای زيادی از ايران دور باشند و خیلی هاشون هم سالهای سال به ایران برنگشته باشند يا حتی تحليل خيلی خيلی پرت و نادرست از ايران و مسائل ايران داشته باشند.وقتی ما با گفتن يه جمله ميگويد شما تحليل درستی نداريد خب راه هی چی گفتگورا يکطرف مي بنديد.در این حالت ایرانی های خارج از ایران چه کار میکنه خب کم کم تعداد کسانی که به خودشون جرات ميدهند در مورد ايران اظهار نظر کنند کم ميشود. کسانی هم که به خودشون جرات اظهار نظر میدهند٬ با واکنش منفی از داخل ايران مواجه می شوند. فکر میکنید چه اتفاق میافتد. اول از همه قبول دارید که سوال را نمیشود از ذهن کسی پاک کرد حتی اگر غلط باشد. در اين حالت وقتی گفتگو و ديالوگی نيست ما که فکر و انديشه که دفن نمیشوند ٬تنها کاری که اين وسط اتفاق ميافتد پاک شدن صورت مسئله به جای حل مسئله هست. و ما روز به روز تعداد ایرانی های خارج از ایران را که به مسائل ایران علاقه نشان می دهند را خذف میکنیم.
ببينيد اين دنيا به اندازه کافی خظ قرمز و مرز دارد ومن خودم چند بار در موردش نوشتم و برام خيلی جالب هست کسی که آن وقت خيلی از برداشتن اين مرزها استقبال کرده بود الان چنان دور خودش حصار کشيده که من جرات نمی کنم حتی باهاش حرف بزنم. به خودم ميگويم خب چی بهش بگم تا من حرف بزنم اولين چيزی که خواهم شنيد اين هست که تو ايران نيستی و نمی فهمی. ببنيد اين حرفهای من را اصلا به عنوان گله و ناراحتی حساب نکنيد . من نه ناراحت هستم نه از کسی گله خاصی دارم. فقط ميخواهم اين مطلب را بگويم که اين بحث انتخابات باز شکافی به بزرگی کره زمين بين ما ايجاد کرد تا جای که داره به داشتن ديالوگ بين مون لطمه شديد ميزنه.
چند وقت پيش پانته آ در مورد مطلب انتخاب وبلاگ برترو اين بحث رعايت دستور و ادبيات فارسی در وبلاگ مطلب خوبی نوشته بود که من تو خبر چين بهش لينک هم داده بود
.ببينيد وبلاگ ها فضای خيلی خوبی هست که از اين سر دنيا با آن سر دنيا با هم حرف بزنيم و ديالوگ داشته باشيم و بخواهيم از نظرات همديگر با خبر شويم و فاصله هامون را کم کنيم. حالا نبايد خودمون با دست خودمون اين فاصله ها را بيشتر کنيم.من کاملا دارم احساس می کنم دولت ایران چطور وبا چه سیاستی بین مخالفانش اختلاف انداخت. ما خودمون باید هوشیار باشیم و اجازه ندهیم هزار پاره تر از این شویم.
متاسفانه من الان قبل از نوشتن این متن رادیو فردا گوش میکردم دیدم دکتر زیبا کلام با تحلیل گران مسائل سیاسی خارج از کشور چنان با پر خاش و این که شما خارج از کشور تحلیل درستی از داخل ایران ندارید سعی در حل مسئله حکم حکومتی و حل ان از نظر خودش داشت. خب به نظر شما این میتوانه پاسخ قانع کننده ای به پرسشها در مقابل این حکم حکومتی باشه. اصلا چه ربطی داره مشروطیت حکم حکومتی به داخل ایران بودند یا خارج از ایران بودن.
نمیدونم شاید من دارم اشتباه میکنم و این سوال مشروعیت حکم حکومتی فقط در ذهن ایرانیان خارج نشین هست و اصلا مردم داخل ایران مشکلی با آن ندارند؟!

در آخر من باز دوست دارم به خودم و همه دوستان خوبم چه در داخل و چه در خارج از ايران يادآوری کنيم .با يه کم تحمل کردن همديگر اجازه بدهيم با همديگر گفتگو کنيم و نظرات همديگر و بشنويم . به قول پانته آ اگر حالا به هر دليلی،( وبلاگی) باب ميلتون نبوده. اون بالای صفحه، يه علامت ضربدر هست. ميدونيد مال چيه؟ مال بستن صفحه‌ای که الآن جلوتون بازه. يه کليک و کار تمومه. ديگه نه نصيحت لازمه، نه برچسب زدن و قيمت گذاشتن روی افکار ديگران. بذاريد در اين دنيا که پر از بکن نکن و زور و اجبار و تحميل و توسريه، ما يه گوشه‌ای داشته باشيم برای آزادانه نفس کشيدن و اون جور که باب ميلمونه حرف زدن. حتی اگر بدون نيم‌فاصله باشه! و صرف نظر از موقعیت جغرافیایی مون.

هیچ نظری موجود نیست:

Lilypie 3rd Birthday Ticker