اينها که خوندم کلی برام خاطره زنده شد. من هم دقيقا همين حس ها رو داشتم . سالها پيش دقيقا در حول و حوش همون ۱۸ تير معروف من تنهای تنها در خيابانهای تهران قدم ميزنم و به خودم مي گفتم چرا اين مردم اينقدر همه چيزشون عجيب و غريب هست؟ چرا اين جا اينقدر غم هست؟ چرا خود مردم از شادی متنفر هستند؟ چرا همه چيزشون فرق داره ؟ چرا من اين مردم را نميفهمم؟
جالب نيست يکی از اين سر دنيا يکی از آن سر دنيا ولی با دردی مشترک.خیلی دنیای جالبی هست.
جالب نيست يکی از اين سر دنيا يکی از آن سر دنيا ولی با دردی مشترک.خیلی دنیای جالبی هست.
------------------------------
برگشت آفتاب به سرزمين آفتاب هم مبارک باشه . هاله جان خوش آومدی.
------------------------------
يه کمی چرا از پانته آ جالبه هست بخوانيد
------------------------------
اين جمله رو گوشه اين وبلاگ ديدم خوشم اومد. اسم وبلاگش هم جالب هست آخرين گل صبحی
------------------------------------
اين عکس هم به نظرم خيلی جالب بود از بيگانه در خانه کش رفتم.
یه خبر بد هم بدم علی هزارمین حرف نگفته اش را هم نوشت و رفت. جاش خیلی خالی هست کاش یه روز آن هم برگرده ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر