هميشه باور داشتم که همه مردمان روی زمين از فقير و پولدار گرفت تا باسواد و بی سواد بايد آزاد باشند و همه مردم لايق دموکراسی هستند. هيچ آدمی روی زمين نيست که سزاوار و شايسته دموکراسی نباشه. برایم اصلا باور کردنی نبود٬ حرف کسانی که مي گفتند مثلا فلان جامعه آمادگی و پذیرش دموکراسی را ندارد. یعنی در واقع لایقش نیست.
حالا وقتی در یک انتخابات فرمايشی که شش کانديدا از صافی شورای نگهبان مي گذرد که بعدها با الطاف رهبری دو تا ديگرهم به این معرکه وارد مي شود تا تنور هرچه گرمتر کند.
و با این همه بحث وبلاگها در مورد در این انتخابات ( شما بخوانید انتصابات) کلی بالا و پایین کردن ها که آی مردم بشتابید که رای دادن یک حق شهروندی هست که باید از آن استفاده شود و یا تحلیل های از این دست که آیا ما بازی دموکراسی را خیلی آسان و ساده نگرفتیم. چرا باید از حق شهروندی خود صرفنظر کنیم؟؟
بعضی از وبلاگ ها چنان از بازی دموکراسی به هیجان آمده اند که این بازی را اخر هرچی دموکراسی می داند و تمرین کردن آن و یا شرکت نکردند در آن را گناه کبیره میدانند.
آش چنان شور هست که وقتی وبلاگی در مورد تحریم انتخابات می نویسد.( هر چند من بحث اش را قبول ندارم) وبلاگی نویس نازنین دیگر به او کامنت می دهد که تو از هاشمی و کی وکی هم دیکتاتور تر هستی. فقط آنها قدرت دارند و تو نداری. و چند روز بعد از تمام معادلات این بازی انتخابات فقط یک معادله یک مجهول را انتخاب می کند و از حلش چنان به شگفتی می اید که برای آی کیو خودش دسته گل می فرستد و چنان ازحماقت دیگران تاسف عمیق می خورد که چون او آی کیو ندارند و نمی توانند مسائل به این سادگی را حل کنند.
مسائل چنان از نظرش ساده ملموس هست که که انکار قرار است در انتخابات انگلیس شرکت کند و به یکی از احزاب موجود رای داده شود و مقام معظم رهبری نیز چیزی غیر از یک مقام تشریفاتی در حد ملکه انگلیس بیش نیست.
انکاری با پیروزی یک حزب در این انتخابات سایر نامزدها تا دوره بعدی انتخابات به انتظار می ماند تا شاید برنامه های آنها به اقبال عمومی برسد و دوره بعد مردم به آنها رای دهند.
انکار نه انکار که همین آقای هاشمی که آی کیوهای وبلاگستان این همه ازش واهمه دارند در همین دوره قبل که حتی رای کافی برای ورود به مجلس ششم را نیز به دست نیاورد همچون شیر ژیان جلوی تمامی مصوبات مجلس ششم را در مجمع تشخیص مصلحت گرفت.و يا آن یکی جناب آقای خوش تیپ قالیباف همانی نیست که در حداقل شش سال از دولت اصلاحات فرمانده نیروی انتظامی بود و بیش از هر مقامی دیگری در داخل جمهوری اسلامی به صورت مستقیم با مال و جان و ازادی های اجتماعی مردم سرو کار داشته است.
و یا ان دیگری که در تمامی این دوره اصلاحات بر مسند رادیو و تلویزیون تکیه زده بود.
به هر شکل هر کدام اینها چه رای مردم را بیاورند .چه نیاورند چه دولت اصلاحات باشد چه دولت ضد اصلاحات بالاترین مناسب حکومتی را داشته اند٬دارند و خواهند داشت. ( پس مردم را از چی می ترسانید؟؟!!)
در این نظام اگر بزرگان و در راس آنها مقام عظمای ولایت اراده بر انجام کاری کند ٬ چه دولت اصلاحات باشد ٬چه دولت غیر اصلاحات آن مسئله اتفاق میافتد.
همانند تغییر اسم خیابان خالد استامبولی یا تعلیقل فعالیت اتمی.که نکته جالبش این هست که مورد اول به دست همین آقای احمدی نژاد قاتل اتفاق افتاد نه زمان شورای شهر و پدر اصلاحات آقای حجاریان. و دومی هم به دست نماینده مخصوص مقام معظم صورت گرفت نه وزیر خارجه دولت اصلاحات.
در همین جا هم یاد یک جمله بسیار زیبا از اقای محمد رضا خاتمی می افتم که گفتنش خالی از لطف نیست. که ابراز امید واری کرده بود که مقام معظم رهبری ٬رهبر اصلاحات هم باشد .( خدا وکیلی هم به نظر می رسد اقدامات اصلاحی مقام معظم رهبری در عصر اصلاحات بیشتر از خود دولت اصلاحات بود است.)
و اما تناقض تا چه حد
از یک طرف تظاهرات اعتراض نقض حقوق زنان در قانون اساسي برپا می کنیم روزها برای اطلاع رسانی شرکت می کنیم مقاله می نویسیم که در انتخابات مردان شرکت نمی کنیم . سر آخر به این نتیجه می رسیم که باید به فلانی رای بدهیم.در مورد انتخابات آمریکا از دموکرات های آنجا هم دموکرات تر هستم. جرج بوش را متحجر میدانم و تمامی رای دهندگان به آو را بیسواد دهاتی. دموکراسی آمریکا را هم کشک میدانیم.آما برای خودمان با این انتخابات آخر دموکراسی و حقوق بشر را قائل هستیم.
یعنی واقعا خودمان خودمان را باور داریم؟؟!! و به کار و روش و شعارهایمان اصلا فکر می کنیم که چقدر با هم در تضاد هستند.
از یک طرف ادعا می کنیم جامعه ایران هنوز آماده پذیرش دموکراسی نیست و ابتدا باید فرهنگ سازی شود . آنوقت با این شعار و آن جو ورزشگاه آزادی به زور و اجبار می خواهیم زنان را وارد وزرشگاه می کنیم و صد البته برای این پیروزی مان جشن می گیریم.غافل از این که این کار چقدر با شعار هایمان که ابتدا باید فرهنگ سازی کنیم فرق داردو در تضاد هست.
خب چه کسی باید فرهنگ سازی کند؟ و به چه صورت؟!! آیا از طریق انتخابات می خواهیم فرهنگ سازی کنیم؟!! به نظر می رسد موثرترین عامل در ساختن فرهنگ یک کشور یک وزارت آمورش پرورش پویا و کار امد باشد. نه وزارتی که بعد از بیست میلیون رای به دست آقای حسین مظفر سپرده شود بعد ازان به دست وزیر نالایق اقای حاجی . که در حاضر یکی از اعضا بلند مرتبه جناع اصولگرا مجلس هفتم هست. از نظر من با این انتخابات نه نمی شود فرهنگ سازی کرد نه کاری ازپیش برد. بلکه در بهترین شرایط خنثی و چه بسا ضد فرهنگ و مخرب عمل کرد.
البته این تناقض های از طرف وبلاگ نویس ها خیلی جای تعجب ندارد. وقتی رییس یک گروه سیاسی به قول خودش با بیش از ۴۰ سال سابق فعالیت سیاسی دو ماه قبل از انتخابات ارا تحریم می کند. یک ماه قبل از انتخابات اعلام مشارکت مشروط به شرط برکنار کردن اعضای شورای نگهبان و آزادی زندانیان سیاسی می کند. و پس از رد صلاحیت شدن و تایید صلاحیت یکی رقابت خودش با حکم حکومتی بالافاصله به او اعلام می کند که باید صحنه انتخابات را ترک کند و دوباره بعد از یکی دو هفته با همان رقیبی که توصیه به ترک صحنه سیاس اش می کند ٬ اتئلاف برقرار می کند. ( معلوم نبود اگر این انتخابات یکی دوماه دیر تر بود ما شاهد چندین ده مورد موضعگیری متضاد از این گروه پر سابقه بودیم) .این جاست که یاد حرف اکبر گنجی می کنیم که میگویند ابتداترین اصل برای هر سیاستمدار این هست که باید اصولگرا باشد. حداقل سر مواضع اش بایستد.
خب دیگر چی خرده بر وبلاگ نویسی که سی دلیل برای رای دادن می اورد و در عرض دو ماه می گوید همه دلیل ام هست ها اما رای میدم آن هم بعد به استناد همین گروه پر سابقه با این موضعگیری متناقض که فقط در ایران زمین یافت میشود.
از همه خوشمزه تر این که تمامی این گروها به ظاهر اصلاح طلب از جمله برادر آقای خاتمی بیشترین اشکال و دلیل شکست رو شخصیت خود آقای محمد خاتمی می داند. در صورتی که اگرواقعا بخواهیم انصاف را رعایت کنیم. برجسته گی شخصیت ایشان بی شک چندین سر و گردن از تمامی این مدعیان فعلی اصلاح طلب بالاتر بود و آگر اشکالی هم هست نه به دلیل شخصیت این یا آن بلکه به دلیل ساختار ضد دموکراتیک قانون اساسی هست که جناب آقای معین و همفکرانش شرط عضویت در کانون جدید دموکراسی و حقوق بشر را التزام عملی به ان قرار داده اند.
نکته بعدی که تمامی موافقان رای دان بر آن پای می فشارند این هست که ایشان اینقدر احمق نیستند که دموکراسی انگلیس یا آمریکا را باور کنند..و تاسف عمیق که چرا ادمهای هستند که این فریب بزرگ راباور می کنند. و یا اصرار شدید که ما دموکراسی آمریکایی را نمی خواهیم.
تو گویی آمریکا دموکراسی را با سینی طلا به ایشان پیشکش می کند و آنها با فروتنی هر چه تمام تر پرده از ریا کاری و دروغگویی آمریکا بر می دارند و زیر آن سینی طلا می زنند و آن را نمی خواهند( حالا جون من بخواه . حتی من هم اصرار کنم نمیشه؟!!)
واقعا واقعا اینها انکاری خودشان باورشان شده که آمریکا می خواهد بیاید برایشان دموکراسی بیاورد؟! که انقدر اصرار دارند آن را نمی خواهند و هزار یک دلیل که آمریکا خودش تو ایران اولین دولت دموکرات را سرکوب کرد و چه و چی ها که نکرد.از نظر اینها فشار خارجی مساوی با حمله آمریکاست و باید با رای دادن جلوی آن را گرفت.
واقعا این آدمها از روابط بین الملل و ربط کشورها و زورگویی کشور تا همین حد می دانند که اگر کشوری خواست به شان زور بگوید با رای دادن به فلانی و نه گفتن به آن می توانند جلوی این کار را بگیرند.و میتوانند آمریکا را از خر شیطان پیاده کنند.واقعا از نظر اینها فشار خارجی و فقط و فقط یعنی حمله نظامی امریکا؟!!!
از نظر من رای دادن مردم همانقدر آمریکا را از ادامه کار خود منصرف میکند که آقای خامنه ای و بقیه سران جناع محافطه کار سابقه و اصولگرا فعلی را از ادامه کار شکنی در مسیر اصلاح مورد نظر مردم.
نکته دیگر این که اینها که اینقدر میپرسند برنامه شما برای فردا بعد از تحریم چیست؟!نباید خودشان به این پرسش پاسخ دهند که فردا انتخابات با چه ابزار و راهکاری می خواهند تمامی این وعدهای قلنبه سلمبه را عملی کنند؟!!
حتما متوجه هستید که برای پذیرفته یک مسئله دقیقا به انذازه رد کردنش نیاز به دلیل و اثبات هست. حالا بفرمایید با این قانون اساسی و این مقام رهبری و آن مجلس شما چه طور میخواهید اصلاحات را پیش ببرید؟!!لطفا دقیقا بفرمایید چه کار را میخواهید انجام بدهید که اگر شخص دیگر غیر از کاندیدا موردنظر شما بیاید جلوش گرفته میشود؟!!
آخر این بحث بنده باز به همه توصیه می کنم از کوچک بزرگ تمامی کسانی که می خواهند رای بدهند٬ بروند حتما رای بدهند. فقط خواهش میکنم که از ان جا که هیچ چیز این مملکت درست حسابی نیست.
حداقل بعد از انتخابات به نتیجه اش تن دهند و اگر این تفکر و ایده شان ( منظورم ادامه اصلاحات در چهارچوب این قانون اساسی و نظام ) رای نیاورد. از فردا روز انتخابات رای مردم را بپذیرند و دست از سرزنش کردن کسانی که رای ندادن برداشته و صادقانه قبول کنند که اکثر بسیاری از افرادی که رای ندادن نه به دلیل عوام بودن یا ضریب آی کیو پایین یا جیره خور آمریکا بودند نیست. بلکه به دلیل بوده که دقیقا در متن یک تجربه شکست خورده هشت ساله قرار داشته اند. یک ضرب المثل قدیمی هست که می گوید آدم عاقل از یک سوارخ دو بار گزیده نمی شود.( هرچند بسیاری از ما در این بازی اصلاحات در چهار چوب نظام حداقل چهار بار با رای دادن به اصلاح طلبان گزیده شدیم. دو بار ریاست جمهوری. یکبار مجلس و یکبار هم شورای شهر).
و آخر آخرش خواهش می کنم دست از سرزنش نسلی که انقلاب کرده برداشته و این قدر نگوید که چرا انقلاب شد؟ و چرا این انقلاب نزدیک به سی سال پا برجا ماند. دیگه اظهر من الشمس هست که چطور دیگه!!
آن بلاگری که هم خودش بارها مردم را برای این که با عربی هم اشتباه نشه مردم را گوسپند خواندند و شرکتشان را در نماز جمعه حرکت گوسفند وار دانسته و همیشه متعجب بودند که این گوسفند ها چه کسانی هستند که در خطوط نماز جمعه و صف های انتخاباتی( که ایشان حضور نداشتن و آن را تحریم کرده بودن و الان پی برده اشتباه فاحشی مرتکب شدند) را پر می کنند؟!! توجه داشته باشند که حداقل به احترام این که خودشان هم با رای دادن در این دوره در صف این آفراد قرار می گیرند منبعد حداقل به احترام خودشان هم که شد با مردم مودب تر سخن بگویند.
به منطقی بودن انتخابات در ایران اعتقاد ندارم
نسبیگری سر جایش، هیچکدام از کاندیداها یک دهم خواست من هم نیستند
از احزاب حامی کاندیداها خوشم نمی آید، و اعتقاد دارم دزد هستند
به هیچ وجه فکر نمی کنم معین توان انجام کسری از ادعاهایش را داشته باشد
خب اول از همه یه سر به این پینک فلویدیش نازنین بزنید و دلایلش را بخوانید برای شرکت در آنتخابات .
چون کامنت دونی اش خراب هست. نظر خودم را این جا می نویسم.
شيده جان عزيز من شما شايد سنت قد نده ولی اگر شايد ده سال بزرگتر از سن فعلی ات بودی و فرصتی دست مي داد که وضعيت ابتدا دوره رفسنجانی در زمان خمينی را مي ديدی حداقل به همين اندازه تغييرات اتفاق افتاده بود و وضعيتی که تنها سه روزنامه حکومتی کهيان اطلاعات و جمهوری اسلامی منتشر ميشد وضع به سمتی رفت که حتی روزنامه همشهری و ايران با مواضعی بسيار مدرنتر و حالا مجله انتقادی مثل گل آقا چاپ شد که دامنه انتقاد خود را به سطح هيت وزار نيز رساند. بنابراين تغييرات بسيار نا چيزی که در نوشتهات به آن اشاره ميکنی فقط منحصر به معجزه دوران اصلاحات نبوده واين وضعيت ناگزيری بود که هر حاکم اصلاح طلب و ضد اصلاح طلب ديگر نيز کم وبيش به آن تن ميداد.
شيده جان رای ندان حداقل استفاده که داره ميزان فشار خارجی را به اين حکومت جند برابر خواهد کرد. بخواهی يا نخواهی بايد قبول کنی که در نتيجه همين فشار خواهی بود که حکومت تن به پذيرش صلاحيت مجدد همين آقای معين داد. نه رای من شما که از نظر اين حکومت فقط يک تزيين هست. به علاوه همين فشار خارجی بود که زمانی که حکومت برای شيرين عبادی پی گرد قضايی فرستاد باعث شد سراسيمه مسئله را مختومه اعلام کند. و بسياری از مسائل ديگر . بنابراين رای ندان چندان هم منفعلانه نيست حداقل اين که يک استراتژی جديد هست.در ضمن همین فشارهای خارجی بود که باعث برچیده شدند بساط حکومتهای دیکتاتوردر اروپای شرقی شد از جمله لهستان چک یوگوسلاویی و اخیرا اوکراین و گرجستان شد. عزیز من منظور که همیشه منظور حمله نظامی عین عراق و افغانستان نیست. اگر بتوان از فشار خارجی به نفع دموکراسی استفاده کرد روش بسیار هوشمندانه ای هست همان کاری که نلسون ماندلا ا در آفریقا جنوبی کرد. در صورتی که فشار خارجی بر افریقا جنوبی نبود . من بعید میدانم بعد از حتی هزار سال اصلاحات این مدلی که شما تبلیغ میکنید کشور آفریقای جنوبی به ازادی میرسید.خود خانم عبادی هم در اخرین مقاله اش در کریستین ساینس مانیتور هم به آن آشاره کرده.
از نظر من این نظام هیچ وقت هیچ از عدم مشروعیت در انتخابات برخودار نبوده و در انتخابات قبلی ۲۰ میلیون رای پای مشروعیت اش نوشته شده. چطور می شود ادعا کرد که این نظام هیچ وقت مشروعیت نداشته؟!!این مشروعیت و هم من وشما با رای دادن به این نظام بخشیده ایم.همان مشروعیتی که در نهایت باعث میشود جناب خرازی وزیر خارجه دولتی که با رای من وشما انتخاب شد اعلام کند چیزی که اهمیت ندارد نتیجه انتخابات هست و آنچه مهم هست درصد شرکت کنندگان هست که به خارجیان نشان دهیم نظام از چه مشروعیتی برخوردار هست. یعنی آن که این انتخابات تنها یک نمایشگاه برقراری مشروعیت در مقابل خارجیان یعنی تنها نقطه ضعف حکومت اقتدارگرا جههوری اسلامی است و نه چیزی بیشتر.
شيده عزي لطفا نظر من را با ديد كسي نخون كه ايران نبود و آن جا درس نخونده اين نظر كسي هست كه از شما خيلي خيلي بيشتر ايران بوده تو دوران خاتمي با همين آقاي دكتر معين سالها كار كرد و مدت زماني خيلي كمتر از شما هست كه از ايران خارج شده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر